eitaa logo
اِسکول‌فان | school fun
2.3هزار دنبال‌کننده
231 عکس
267 ویدیو
0 فایل
اینجا‌قراره‌کلی‌خاطرات سمی‌ ازدوران‌مدرسه‌ازهم‌بشنویم😂💣🗿 خاطراتتون‌به‌اشتراک‌بزارید https://daigo.ir/secret/9726414532 کپی‌ازمحتوای‌ساخت‌کانال‌بدون‌ذکرمنبع‌‌ممنوعه‌❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ..منم یچیز سم بگم ، سال ششم که بودم آخرین سالی بود که تو یه مدرسه درس میخوندم و ششمی ها سال بالایی محسوب میشدن ؛ یبار اخرین امتحان ریاضیمون رو که دادیم ، با گوشی معلممون رفتیم تو حیات و کتابامون رو مثل فارغ التحصیلی ها انداختیم بالا و فیلم گرفتیم .. بعدش مدرسه که تعطیل شد و همه ریخته بودن دم در ، من رفتم سوار ماشین شم دیدم دوستم هنوز نیومدن دنبالش ، گوشی مامانم رو گرفتم و با دوستم عکس انداختیم و... . بعدش رفتم خونه دیدم معلممون فیلم جشن فارغ‌التحصیلی مون رو فرستاده تو گروه خودمونی بچه هامون که جدا زده بودیم و اونم عضو بود ( معلممون خیلی پایه بود ) .. منم اون موقع واتساپ داشتم اول کلیپ مون رو گذاشتم وضعیت بعد پشت سرش عکس خودم و دوستم ... فرداش که رفتیم مدرسه احضارمون کردن دفتر ...
همونی ام که گفتم با گوشی معلممون فیلم گرفتیم و گذاشتم وضعیت بعدش فردا بردنمون دفتر.. از من و دوستم دو نمره انضباطی کم کردن !!! چرا ؟ چون فیلم و عکسمون رو دیده بود و فک کردن گوشی بردیم مدرسه که هم فیلم گرفتیم باهاش هم عکس 😐 حالا هرچی عررر میزدیم که بخدا گوشی مال خانم سالاری بود ! مگه گوش میکردن ؟ مامان من اومد مامان دوستم اومد گفتن با گوشی ما عکس گرفتن ؛ خانممون اومد گفت با گوشی من فیلم گرفتن گوشی نیاوردن مدرسه .. ولی گوش نکردن که نکردن 🥲💔 از من که گداشته بودم وضعیت سه نمره کم کردن از دوستم دو نمره و سر همین اون تونست بره مدرسه خوب قبول شه من نتونستم 🙂💔هیچ وقت ازش نمیگذرم .. بد قضاوتم کرد و با اینکه ثابت کردم حرفمو قبول نکرد... _چرا‌😐 قبول‌نکرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هممون از این قدرت نمایی معلما دیدیم🤣 باشه بابا گودرتمند😒
من ی بار داشتم با معلمم حرف میزدم بعد گوشی شو بخاطر یک کاری داد دستم و خودش غیب زد🙄رفت بود در مدرسه شوهرش اومده بود کارش داشت من داشتم توی سالن راه میرفتم نت خوب نبود یهو معلم دیگم از کلاس نهم اومد بیرون و گفت گوشی آوردی مدرسه و دستمو کشید بردتم دفتر مدیر دعوام کرد از شانس بدم معلمم گارد گوشی شو عوض کرده بود هرچی میگفتم واسه خانم فلانی هست میگفتن دروغ نزن نمیزاشتن حرف بزنم اشکم دراومد بعد مدیر داشت زنگ میزد واسه بابام یهو معلمم اومد گفت چیشده گفتم خانوم این گوشی واسه شما نیست؟ گفت اره خودم دادم دستت معلما همه مات بودن مدیر گوشی رو قطع کرد و گفت واقعا واسه توعه گفت اره من برگشتم رو به معلم دیگم گفتم اخه من گوشی بیارم مدرسه توی سالن مدرسه راه میرم😂 بعد اومدم بیرون😎🤣😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وای حالا همین که گفتم میخاست بپرسه قبلش داشتیم نیم ساعت فکر میکردم چجوری راضیش کنیم نپرسه دونفر از بچه ها داشتن غش کردن تمرین میکردن وای نبودی ببینی اون یکی گفتیم مینویسم فامیلیشو بعد مینویسیم که بشینه یک ساعت دعوا کنه خلاصه انقدر کارای کختلف کردیم اون لحظه داشتم میمردم از خنده بعد اونروز کنفرانس نداشتیم به گروهی که قرار بود کنفرانس بده گفتیم پاشید پاشید برید یاد بدید اروم اروم تا وقت نکنه هیچی دیگه اینا هم اروم اروم کلمه به کلمه وای ضایع بود بدجور من نمیتونستم خندمو که کنترل کنم همینجوری ۴۵ دقه وقت تونستیم هدر بدیم بعدم از چن د نفر سوال پرسید که اخر به منم نرسید🤣🤣🤣ولی خب هفته بعد دیگه بدبختم ننه🤣🤕😵‍💫😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خب خب حالا که گفتید خواب منم یه چیز یادم اومد بگم براتون😂 دیروز ظهر که از مدرسه برگشتم خیلی خسته بودم و چند دقیقه بعد اینکه رسیدم خونه سریع خوابم برد بعد یه ساعت بیدار شدم و ناهار خوردم و از اونجایی که امروز امتحان ریاضی داشتم با خودم گفتم من که تا الان خوابیدم و استراحت کردم پس الان میرم ویدیو آموزشی میبینم که یاد بگیرم و بعد فارسی و زبان میخونم(ایناهم امروز امتحان داشتیم😬) و با خودم فکر میکردم اگه وقت اضافه اومد تکالیف یکشنبه رو هم انجام بدم که راحت باشم🦦😅 قبل از شروع درس یکم توی گوشی داشتم میگشتم که نمیدونم کی و چطوری ولی خوابم برد🤦🏻‍♀️😂 وقتی بیدار شدم فکر میکردم ساعت ۷ یا ۷ و نیم غروب باشه چون همیشه وقتی خوابم میبرد این ساعت بیدار میشدم خود‌به‌خود... 🥲💜