eitaa logo
خورده شعر
8 دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
0 فایل
نظاره گرِ تبدیلِ احساساتْ به کلمه ها؛🌿 کانال دیگه مون: @khorde_matn
مشاهده در ایتا
دانلود
سوخت یکی جهان به غم آتش غم پدید نی صورت این طلسم را هیچ کسی بدید نی
می‌کشدم به هر طرف قوت کهربای او ای عجبا بدید کس آنک مرا کشید نی
هست سماع چنگ نی هست شراب رنگ نی صد قدح است بر قدح آنک قدح چشید نی
عشق قرابه باز و من در کف او چو شیشه‌ای شیشه شکست زیر پا پای کسی خلید نی
در قدم روندگان شیخ و مرید بی‌عدد در نفس یگانگی شیخ نه و مرید نی
آنک میان مردمان شهره شد و حدیث شد سایه بایزید بد مایه بایزید نی
مژده دهید عاشقان عید وصال می رسد ز آنک ندید هیچ کس خود رمضان و عید نی
عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبود نوبت پیری رسید، صد غم دیگر فزود
کارکنان سپهر، بر سر دعوی شدند آنچه بدادند دیر، باز گرفتند زود
حاصل ما از جهان نیست به جز درد و غم هیچ ندانم چراست این همه رشک حسود
نیست عجب گر شدیم شهره به زرق و ریا پردهٔ تزویر ما، سد سکندر نبود
نام جنون را به خود داد بهائی قرار نیست به جز راه عشق، زیر سپهر کبود
ازروی بستر برنمی دارم سرم را آهسته می بندم دوچشمان ترم را
تاآن كه پرپر گشتنم راكس نبيند کردم برون گُل های یاس و پرپرم را
پوشانده ام رخسار نيلی را،كه شايد حيدر نبيند گوشه ی چشم ترم را
چون روبرو گشتند با من غنچه هايم اسماتوخود درياب حال دخترم را
هجده ورق از دفتر عمرم تمام است آماده ام بندد شهادت دفترم را
كردم وضو ازاشك وهنگام شهادت خواندم دراين بسترنماز آخرم را
چيزی نمانده تا نهان ازچشم دشمن پنهان كند در شب علی خاكسترم را
ترسم علی از پا بيفتد ای «وفایی» بردوش خود وقتی بگيردپيكرم را
چشم تو بارانی و لب های تو گرمِ دعا تا شفای مادرِ خود را بگیری از خدا حال تو این روزها مانند مادر خوب نیست از همه تنها تری در شهر، مثلِ مرتضی شهر پیغمبر نفس گیر است با آه علی کوچه ها دریاست از شرمِ نگاهِ مجتبی روضه ها را باز کن ای روضه خوانِ فاطمه بی تو در یک هاله ی ابهام مانده روضه ها بارها خواندیم و آخر هم نفهمیدیم که بر سرِ زهرا چه آمد بین امواجِ بلا ؟ صورتِ ریحانه و سیلی ! خیالش هم بد است چادر صدّیقه ی کبری کجا و ردِّ پا ! شعله از در رفت بالا ، قلب میخ آتش گرفت آتشش را ریخت یک جا در دلِ خیرالنّساء شد گلی بین در و دیوار خانه چون گلاب باغبانی آب شد از شدّت شرم و حیا بی حیاها آمدند و باحیایی را زدند شد شکسته پهلویش با ضربه های بی هوا مادرت افتاد از پا ، بی رمق فریاد زد بعدِ " یا فضه خذینی " گفت یا مهدی بیا