eitaa logo
افغانستان | سرزمین خراسان و سیستان🇦🇫
1هزار دنبال‌کننده
276 عکس
286 ویدیو
12 فایل
بلخی مزارشریف مزاری هرات آریانا بامیان کابلستان غزنی زابلستان جاغوری هیرمند قندوز بدخشان طالقان بغلان پروان سمنگان بلخاب سرپل جوزجان پنجشیر بهسودی اسد آباد قندهار فاریاب بادغیس زرنج نیمروز غرجستان غور اخبار افغانستان harfeto.timefriend.net/17273679091597
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ زندگینامه مختصری از علامه فیض کاتب هزاره(ره) علامه کاتب در سال ۱۲۷۹ قمری در دهکده ای به نام(زردسنگ) از توابع قره باغ غزنی، چشم به جهان گشود و تحصیلات اولیه را درهمان زادگاه خویش فراگرفت و سپس راهی نجف اشرف گردید و چندی در آن مرکز علمی به تحصیل پرداخت و مدتی در هند آن وقت، در شهرهای لاهور و پیشاور مشغول به تحصیل شد ونیز مدت کوتاهی در قندهار نزد علمای اهل سنت تحصیل نموده است، اما بیشتر معلومات او در سایه مطالعات دوام داری است که در کتابخانه های: عراق، ایران، هند و افغانستان انجام داده است و در ضمن گردش در کشورهای مذکور با فرهنگها و ملیتهای مختلف و همچنین به زبانهای: عربی ، انگلیسی، اردو و پشتو آشنا شد ه است. ایشان وقتی به وطن مراجعت میکند در شهر کابل سکونت اختیار کرده و به نویسندگی می پردازد. وبدین طریق حدود ۵۰ سال از عمر گرانبهای ایشان در خدمت علم و فرهنگ میگذرد و کتابهای ارزشمندی به یادگار می گذارد. علامه کاتب مدتی عضوی دارالتألیف وزارت معارف امانیه بود و در عین حال به تدریس تاریخ و ادبیات در لیسه حبیبیه می پرداخت واز طرف دیگر کتب درسی مدارس جدیده را تصحیح میکرد. علامه کاتب(ره) در چندین رشته از علوم متداول زمان خویش، مخصوصا در رشته های: حکمت، کلام، تاریخ، ادبیات عربی، فقه، اصول، منطق، لغت، هیت و نجوم، حساب و جبر، جغرافیاو..مهارت داشت.و این چیزیست که علامه کاتب شناسان به آن اعتراف دارند. پروفیسور ای .م.ریسنر روسی که علامه کاتب را درسال 1919 میلادی از نزدیک در کابل دیده است و تحت تأثیر دانش ایشان قرار گرفته، طی مقاله مفصلی می نویسد:( ملافیض محمد کاتب از تبار هزاره در کابل به مثابه دانشمند علوم اساسی شریعت و همچنان ستارهء شناسی شناخته می شدو پیشگویی با ((جفر)) را به اونسبت می دادند. او به برکت تبحر داشتن، سیمای منحصر به فرد و جهانگرد سرزمینهای دور و شخص خارق العاده کشور گردید ونه تنها تخصص مرموز ستاره شناسی بدومنسوب میگردید، بلکه او را به داشتن ارتباط با نیروی ماوراء الطبیعی متهم نموده بودند.) مجله غرجستان شماره ۱۳ص ۵۵الی۶۴. علامه ملا فیض محمد کاتب حقیقتا نویسنده ایست پرکار، آگاه و متعهد و مورخی است پرتلاش و امین و دقیق النظر و با آنکه در نوشته هایش از حقوق ضعفا دفاع کرده است اما واقعیت از همه چیز بیشتر برای ایشان مهم است و تاریخ را بی غرضانه می نویسد وحتی ازثبت جزئیات هم چشم پوشی نمی کند و به حق ایشان را(بیهقی)) زمانش لقب داده اند و هرکس سراج التواریخ را خوانده باشد میداند که ایشان چه خدمت بزرگی انجام داده است. علامه کاتب هزاره اندیشمندیست که نگاهش به افقهای دور وبه چند قرن آینده افغانستان دوخته شده است، ایشان میداند که درد اصلی ملت از بی دانشی و تبعیض و بی قانونی نشأت میگرد و در مان آن را در همگانی شدن دانش و احیاء قانون میداند و به سهم خویش تلاش میکند که مردم را با دانش آشتی دهدو یک تنه به جنگ جهل و ظلمت میرود و در ورق به ورق کتابهایش با استبدادو وحشیگری می رزمد و حکام جور و جهل را برای ابد رسوا میکند و شاید هیچ نویسنده ای به انداره او در این کار توفیق نیافته باشد. پروفیسور مریم هارونوا میگوید: امروزه هیچ مورخ افغانستان شناس بدون مراجعه به کتب ملا فیض محمد هزاره نمی تواند اثر خویش را یک اثر جدی و تحقیقی محسوب نماید.سیمنار بین المللی کاتب،چاپ کابل، ص۴۷ علامه در کنار بقیه هنر هایش، فقیهی است صاحب نظر که آثاری مانند اتحاد نظر مجتهدین و فقرات شرعیه نوشته است و امان الله خان به فتوای ایشان نظام بردگی را در افغانستان لغو کرد و در اثر لغو آن عده زیاد ی از اسرای مظلوم از مردم هزاره، تعدادی از بدخشانی ها و نورستانی ها از بردگی نجات یافتند. علامه کاتب مردی است آزادیخواه و آگاه به مسایل سیاسی و آگاه از آوضاع جهان. علامه کاتب در لویه جرگه پغمان حضور داشته است و آزادی عقیده و مذهب دفاع کرده و خواستار به رسمیت شناخته شدن مذهب تشیع می شود و استدلال میکند که اگر تشیع رسمیت یابد به نفع کشور وبه مثابه ختم اختلافات و نزاعهای بی حاصل مذهبی است. وحتی شخص امان الله نظر ملا را تأیید میکند اما عده ای متعصبین، سخت به مخالفت بر می خیزندو امان الله خان مجبور می شود که ملا فیض محمد کاتب(ره) را موقتا در پغمان زندانی کند و شبانه ایشان را به غزنی می فرستد تا تشنج فرومی نشیند. علامه کاتب انسانی است خود ساخته که در تاریک ترین دوران تاریخی کشور ظهور کرد و آثار ارزشمند از خود به یادگار گذاشت: ۱ تحفة الحبیب در۳ جلد. ۲سراج التواریخ این کتاب در اصل ۵ جلد بوده که ۳جلد آن چاپ شده و جلد۴و۵ آن مفقود است. ۳ تاریخ حکمای متقدم، در سال ۱۳۰۳ شمسی بعنوان کتاب درسی در کابل چاپ شده است.۴ تاریخ عصر امانیه ۵ تذکرة الانقلاب، که در مسکو بچاپ رسیده است۶ رساله/ ۷فقرات شرعیه در مسایل فقهی و اسلامی/ ۸ شرح اصول دین و... @KHURASANO_SISTAN
⭕️ خاستگاه نان بربری به گزارش ایسنا، صفحه این گروه در توضیحی درباره «نان بربری» آورده است: «گروهی از مهاجران افغان در سال‌های ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۸ هـ‌ ق، از بربرستان یا هزاره‌جات به شرق ایران کوچ کردند و به «بربر» و «بربری» معروف شدند.  در ۱۳۱۶هـ ش نام آن‌ها را به «خاوری»(منسوب به خاور یا خراسان)تغییر دادند. آن‌ها نان بربری را، که «پنجه‌کَش» می‌گویند، به ایرانیان معرفی کردند که اوایل فقط خودشان و آن هم در خراسان و در تنور زمینی می‌پختند که طعم آن کمی تلخ می‌نمود. رواج بربری در تهران در اواخر قاجار نیز توسط همین‌ها بود. در خاطرات مونس‌الدوله می‌خوانیم: «پشت عمارت مسعودیه یک محله و یک تکیه بود که آن‌جا را سر تخت بربری‌ها می‌گفتند. یک سر این محله توی خیابان اکباتان امروز - خیابان باغ‌وحش آن روزها- و یک سرش توی خیابان چراغ‌برق بود. بیشتر اهل این محله «بربری» بودند و زن‌هاشان نان بربری می‌پختند و مردهاشان می‌فروختند».  منبع: وبگاه دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی؛ خاطرات مونس‌الدوله؛ تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم (جعفر شهری)؛ تاریخ نان در ایران (ویلِم فلور).  ✅ @KHURASANO_SISTAN
بیگانه مرا به خاک ایران گفتند دیوانه و بد به تاجکستان گفتند زان بد که خراسانیم و پشتون ها ما را به دروغ، قوم افغان گفتند ✅ @KHURASANO_SISTAN
تحمل کن وطن این درد درمان میشود روزی و قصر ظالمانت سخت ویران میشود روزی تحمل کن وطن نام پریشانت به ما کافیست برای درد هایت میهن خوبم خدا کافیست تحمل کن وطن هر چند میدانم پریشانی به سنگت میزنند از هر طرف یک مشت نادانی قلم حتی نمیداند پریشان میشود گاهی خدایا قلب انسان مثل حیوان میشود گاهی؟ همیشه در وطن با کینه ها دنبال نیرنگ است تمام فکر این مردم فقط کشتن فقط جنگ است به آتش میزند طفل و زن و بنیاد کابل را چرا هرگز نمی بیند کسی فریاد کابل را ؟ چرا این درد پر اندوه ما درمان ندارد هیچ ؟ چرا این فصل بدبختی ما پایان ندارد هیچ ؟ چرا حکم جهاد اینجا به شهر پاک ما باشد ؟ چرا این جنگ دائم در میان خاک ما باشد ؟ چرا این صلح قانونش همیشه ماتم و جنگ است ؟ چرا این ها تمام حرف شان بازی و نیرنگ است ؟ چرا صلحی که میگویند به این میهن نمی آید ؟ چرا بویی ز آرامش مشام من نمی آید ؟ ربوده از دل مایان امید صبح فردا را بنام صلح دائم وه که بازی می دهند ما را شنودی نیست هرگز این فغان سرزمینم را بخاک و خون کشد هر دم جوان سرزمینم را بهشتت را نمیبینم وطن از بس که غمگین است خدایا شاید آن دوزخ که میگویی فقط این است به هر سو جنگ و وحشت خون و نعشی بر زمین باشد چه میدانی که شاید روز محشر هم همین باشد وطن از کوه و دشت تو بجز ماتم نمی آید چه درد دائم العمری که هرگز کم نمی آید یکی دزد و یکی قاتل یکی حق ترا خورده از این بی بند و باری حال ما اینجا بهم خورده تو با خون و تو با غصه تو با غم آشنا هستی به والله ای وطن حالا شبیه کربلا هستی الا ای زندگی یک عمر را با ما بدهکاری ندادی لحظه ای حتی بجز درد و گرفتاری خدایا دوزخت را دیده ایم لطف عیانی کن کمی از بوی جنت هم تو بر ما مهربانی کن شعر و دکلمه: حبیب بهشتی ✅ @KHURASANO_SISTAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 ولایت هلمند را بیشتر بشناسیم هلمند یا هیرمند که در جنوب افغانستان واقع شده، از نگاه مساحت بزرگترین ولایت به حساب می‌آید.
✨ برادران عرب ما خیال نکنند که تنها خودشان به این درد می‌سوزند. روزی که صهیونیست حمله کرد به ممالک اسلامی، افغانستان یکپارچه ماتم شده بود. همه هم دردی کردند ولی درد آن وقت اثر می‌کند که واقعا وحدت نظر باشد. 🎙 علامه شهید بلخی (ره)
«بزرگداشت مولانا جلال الدین محمد بلخی» 🔹سخنرانان: دکتر محمد بهنام فر( استاد زبان و ادبیات فارسی) دکتر اکبر شایان سرشت( دانشیار زبان و ادبیات فارسی) 🔸همراه با: اجرای موسیقی و شعر خوانی 🕑 زمان: یکشنبه ۳۰ مهرماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۹:۳۰ 🏢 مکان: تالار ولایت دانشگاه بیرجند
(قسمت دوم) 🔖 در قسمت های قبل با جغرافیای طبیعی و انسانی افغانستان و همچنین با مرزها، جمعیت، نژاد و قوم پشتون ها و قسمتی درباره قوم تاجیک آشنا شدیم؛ پیشینه قومی تاجیک 🔖 راجع به پیشینه قوم تاجیک و مفهوم لغوی تاجیک که به صورت های تاژیک (مخففآن تژک و تژیک) و تازیک هم ضبط شده است. اختلاف نظر زیادی وجود دارد. بعضی آن را از ریشه دائیتی می دانند، بعضی ناشی از تاجی به معنای تاجدار و تاجدار می دانند که مردم قدیم تاجیک بر روی کلاه خود نصب می کردند و به معنای تاجدر و تاجدار بوده و بعضی آن را از ریشه لفظ تازی و قبیله طای می دانند که در مورد عربان به کار می رفت. در برهان قاطع آمده است که " تاجک به کسر جیم مخفف تاجیک است و تاجیک غیرعرب را گویند و در اصل به معنی اولاد عرب که در عجم بزرگ شده و برآمده باشد." بنابراین، تاجیک از تازیک ( Tauzik ) اقتباس شده است. در فرهنگ معین در این مورد آمده است: " آنکه ترک و مغول نباشد... و تاجیک یا تازی (تازیک به معنی عرب) فرق دارد." صاحب نظران با اتکا به اسناد و دلایل تردیدناپذیر بر این عقیده اند که :" تاجیک قوم غیرعرب و غیرترک را گویند و ایشان از نژاد خالص ایران اند." در اوستا نامی وجود دارد که به احتمال قریب به یقین با واژه تات و تاجیک هم ریشه است و آن نام واژه دائیتیا ( Daitea ) است که رود مقدسی در ایران و ویج به شمار می رود. استاد محیط طباطبایی می نویسد: " دو لفظ تات و تاژیک یا تاجیک، از هم جدا نبوده اند، بلکه هر دو کلمه ظاهراً از یک اصل چینی گرفته شده اند که تاه با تامی و احیاناً تاغ و توخ یا توخی در تلفظ، ضبط شده است." پس از تجریه و تحلیل کلمه طخارستان، می بینیم که تخارستان مرکب از دو جزء "استان" و "تحار" و یا "تحور" است که حرف تای آن به دو صورت مفتوح و مضموم معهود دو خط چینی به لفظ تاهیا و توهلو و یا توخلو کیفیت تلفظ بخشیده و در حقیقت توخلو یا تاهیا صورت چینی شده از تخاری است که نام اصلی مردم بومی تخارستان را به یاد می آورد. ادامه دارد.... 📚کتاب جامعه و فرهنگ افغانستان/ ص ۷۷ @KHURASANO_SISTAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 سفر به ولایت زیبای نورستان در افغانستان ولایت نورستان از شمال با بدخشان از شرق به چترال پاکستان از جنوب به کنر و از غرب با پنجشیر، کاپیسا و لغمان هم سرحد است. مرکز این ولایت به اسم پارون یاد می‌شود. طبیعت زیبای نورستان ترکیبی از جنگل‌ها و کوه‌ها است که منظره زیبای طبیعی را در این مکان خلق کرده است. قسمت اعظم این ولایت از دره‌ها کوه‌ها و تپه‌ها تشکیل شده است.