eitaa logo
کیمیای سعادت
41 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
260 ویدیو
138 فایل
آثار و یادداشت‌های آرش رجبی (محسن رجبی تهرانی)
مشاهده در ایتا
دانلود
📚به یاد استاد ⚫️به بهانه سالگرد آن خضر پی خجسته (قدس الله روحه العزیز) 🔴تابستان سال 1380 بود که از تهران به قم هجرت کردم. و در همان روزهای اول بر اساس پیشینه و پیگیری، به واسطه یکی از دوستان اهل معرفت، درخواست دیدار با عالم ربانی حضرت آیت الله میرزا علی آقا پهلوانی تهرانی مشهور به سعادت پرور کردم. گفتند حال مساعدی ندارم و بنا ندارم دیگر شاگردی بپذیرم. بروید سراغ آقای تحریری. به حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) رفتم و متوسل شدم. هم چنین بر سر مزار حضرت علامه طباطبایی که وعده گاه انس و آرامشم بود رفتم و به ایشان نیز متوسل شدم. سپس قرآن را گشودم، آیه ششم سوره حج آمد. «ذلک بأنّ الله هو الحقّ و أنّه یحیی الموتی وأنّه علی کل شی ء قدیر»؛ دلگرم شدم. با اعتقاد و تجربه پیشین، دیوان لسان الغیب حافظ شیرازی مهربان را نیز گشودم. این غزل پر از پیام آمد: بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم زان جا که فیض جام سعادت فروغ توست بیرون شدی نمای ز ظلمات حیرتم هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار این موهبت رسید ز میراث فطرتم من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش در عشق دیدن تو هواخواه غربتم دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم دورم به صورت از در دولتسرای تو لیکن به جان و دل ز مقیمان حضرتم حافظ به پیش چشم تو خواهد سپرد جان در این خیالم ار بدهد عمر مهلتم از مضامین خیلی ویژه این غزل که اکنون مجال شرح آن نیست، دیگر تردیدی برایم نماند. دوباره به آن عزیز اهل معرفت گفتم این بار اگر به محضر استاد رفتی سلام و پیام من را هم برسان، رفت و داستان آیه و غزل حافظ را گفت. دوست گفت: استاد برخاست و دیوان حافظ خود را آورد، غزل را خواند و گریست و گفت: نه شکوفه ای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم متحیرم که دهقان به چه روی کشت ما را بگویید بیاید. من پشت درب منزلش که خرابات عشق و معرفت بود منتظر نشسته بودم. داخل رفتم. وقتی دیدمش انگار کن که میرزا علی آقای قاضی را دیده ام، سیداحمد کربلایی را دیده ام، مولی حسینقلی همدانی را دیده ام، از دیدنش سرمست شدم. در محضرش نشستم و خودم نیز داستانم را گفتم. فرمود: خداوند می خواهد من را به شما جلوه بدهد. ولی بروید تحقیق کنید ببینید من همان هستم که شما دنبالش هستید یا نه؟ بعد اگر خواستید بیایید. سخنان دیگری هم فرمود. من که در حقانیت و صدق او شکی نداشتم. او وارث خط اصیل عرفان فقیهانه مکتب نجف و میراثدار علامه طباطبایی است. اما روزی در خیابان صفاییه راه می رفتم. آیت الله العظمی سبحانی را دیدم. آن روزها در مؤسسه امام صادق (علیه السلام) مشغول رشته تخصصی کلام بودم. و به ایشان هم اعلام کردم و گفتم امکان دارد استاد اخلاقی به من معرفی بفرمایید؟ نامی از استاد نبردم. بلافاصله فرمود: به شرط این که درسهایت را هم خوب بخوانی معرفی می کنم. در بازار آقامیرزا علی تهرانی هستند که از قدیم شاگرد علامه بودند و در همین مسیر قرار داشتند. بروید و سلام من را هم برسانید. با آیت الله سیدابراهیم خسروشاهی (رحمة الله علیه) نیز که پیشتر در مدرسه مروی تهران محضرش را درک کرده بودم تماس تلفنی گرفتم و در مورد آیت الله پهلوانی پرسیدم. فرمودند: عالمی مشفق و دلسوزند. به محضر استاد شتافتم. او خودش را آن چنان وقف این مسیر و دوستداران حقیقت کرده بود که رفتن به محضرش وقت گرفتن نمی خواست. سخن آیت الله سبحانی را نقل کردم. فرمودند ایشان برادر بنده هستند و در جوانی با هم عقد اخوت داشتیم. به هر روی استاد، این کمترین را پذیرفت. و تا پایان عمر شریفش مرتب خدمتشان می رسیدم و خصوصی از محضرشان استفاده می بردم. البته بنده جسارت نمی کنم و خودم را در عداد شاگردان آن عارف پارسا نمی بینم. خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم ⚪️پنجم آذر 1383 بود که خبر رحلتشان را شنیدم. قم نبودم ولی خیلی زود خودم را به منزلشان رساندم. با بدن مطهرشان همراه با شاگردان و دوستان آن عزیز ربانی، وداع کردیم و فردایش نیز تشییع و تدفین در حرم مطهر...یاد آن عارف عاشق دلسوخته گرامی... 🔵آثار قلمی حضرت استاد در نوع خود بی نظیرند و همه بهره های خصوصی ایشان از علامه طباطبایی است؛ مثل راز دل (شرح گلشن راز شبستری)، جمال آفتاب (شرح دیوان حافظ)، سرالإسراء؛ فروغ شهادت، نور هدایت (شرح معارف ادعیه)؛ پاسداران حریم عشق (شرح احوال و کلمات عرفا در ده جلد)؛ و.... 💐به روح پرفتوح آن عارف ربانی فاتحه ای همراه با سوره توحید و پنج صلوات تقدیم می کنیم. https://eitaa.com/KimiyayeSaadat