eitaa logo
⋆ شوالیه
45 دنبال‌کننده
127 عکس
6 ویدیو
1 فایل
زره ام بر تن سنگین است، همانگونه که خاطرات بر دوشم سنگینی می‌کنند. نامه‌ها تو برام بفرست: https://daigo.ir/secret/71533488523
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۲ نامه / قسمت ۳ و ۴
خیلی قشنگه بچه ها 😭 حیف وقت ندارم زودتر تمومش کنم، حیفففف.
هدایت شده از 𝗠𝗮𝘁𝘁𝗵𝗲𝘄 𝗗𝗮𝗶𝗹𝘆⁷🎄(rest)_
+
درسته،اگه پول مهم نبود من قطعا:
-رویای یه کتابفروشی رو داشتم
؟
هدایت شده از درختِ نارنگی(متروکه)؛
" نترس نترس نترس "
بدترین دردِ من از بین رفتن حس کتابخونیم بخاطر درس و مدرسه است😭💘
از شدت سر و صدایشان سرم درد گرفته بود. هرهر و کرکر... مگر بچه بودند که اینطور بلند می‌خندیدند؟ مگر بزرگ نشده بودند؟ مگر هم‌سن نبودیم؟ از نظرم همه‌ی اینها خیلی بچگانه و مسخره بود. نه، من اینطور نبودم. هرگز. اما صدایی درونِ ذهنم بلند شد و به مخالفت برخاست. اول، انکارش کردم، نادیده اش گرفتم. اما بعد، پذیرفتم. من هم زمانی همینطور بیخیال میخندیدم. فارغ، آسوده و خوشحال. چقدر زود گذشت. هنوز باورم نمی‌شود. ۴ سال؟ ۵ سال؟ چقدر زود بزرگ شدیم! از آن جمعِ ۳ نفره چند نفر باقیست؟ هیچ! من اینجایم و آنها هم هرکدام در شهری مشغول تحصیل اند! اصلا، آیا آنها هم به من فکر میکنند؟ آیا دلشان برای گروه دوستی مان تنگ میشود؟ آیا آنها هم نامه ها را چندین و چند بار می‌خوانند و لبخند میزنند؟ اصلا، قول هایمان چه؟ آیا هنوز کسی آنها را به یاد دارد؟ چقدر ساده فکر می‌کردیم که همه چیز می‌تواند با یک (قول) ابدی شود. شاید هیچ یک از دوستانم مانند آنها نشدند، شاید دیگر هیچوقت آن صمیمیت را احساس نکردم. اما دیگر بس است، مهم نیست. فکر کردنِ زیاد آدم را به کشتن می‌دهد! رز های جاودان، آغازمان اینگونه بود...اما پایانی نداشتیم. ما تا ابد باهم ماندیم، چه با جسم و چه با روح💘(: - بر اساس واقعیت -