بلندمینویسمتاهمهنخونن؛
یه سه ماهی بود که قرار بود برم کربلا همش کنسل میشد،درست میشد
صبرم داشت تموم میشد کار هر شبم شدا بود گریه با مداحی همش عکس بین الحرمین رو میدیدم و یه عالمه گریه میکردم
چله گرفتم ،چله زیارت عاشورا،دعای توسل ک کارم درست شه
کاملا کنسل شده بود دیگ توسل کردم با این حال امیدم رو داشتم
چهارشنبه بود رفتم برا گرفتن پاسبورد غیر قابل پیش بینی بود کاملا منتفی شده بود تو یه هفته کربلام ردیف شد😇
پاسبوردم اومد هشتخرداد راهی سفرعشق شدم
اونشب دل تو دلم نبود همش میگفتم من حتی بعد این سفرم بمیرم هم مهم نیست
یه روضه زدم و نشستم گریه کردم بعدش پاشدم وسایلم رو جمع کنم
اصلا نفهمیدم اونشب چطور گذشت
همش منتظر بودم ساعت ۱۲ شه و ما راهی فرودگاه شیم
رسیدیم فرودگاه هواپیما مون خیلی تاخیر داشت حدودا ۱۱ ساعت دیگ داشتم کلافه میشدم
رسیدیم نجف همینکه گنبد رو دیدم ناخودآگاه اشکم روون شد
موقع اذان مغرب بود ک گفتم بریم حرم نماز رو رفتیم حرم بابا علی حال وصف نشدنی تمام خستگی های راه رو از بین برد
آخ ک دلم یه ذره شده برا حرم بابا علی . . .
این حال رو برا همتون آرزو مندم :)
(
شایدادامشبعدا)
[#حق]🖐🏿🕳..
الان که دقت میکنم صدقه سر مذهبینماها
بسیجی بودن هم ملاک مخ زنی شده.
هدایت شده از بی نهایت
"با عـشـق ممـکن است تـمام محـالها" ، غـمت نـباشه ✨☺️
#بند_او
♾ @binahayat_ir
کربلایی وحید شکری_۲۰۲۱_۱۰_۲۲_۱۶_۰۰_۴۶_۲۵۲.mp3
5.47M
دل بیقرار ِ تو ..
خورشید ِ جمکران !