eitaa logo
Komiter
1.3هزار دنبال‌کننده
22 عکس
3 ویدیو
0 فایل
تنها صداست که می‌ماند...
مشاهده در ایتا
دانلود
الا یا اهل الایتا‌ منو این شبا دعا کنید.
اول | چهار یا پنج سالم بود، رفته بودیم دسته و از دسته داشتیم پیاده برمی‌گشتیم خونه، حوالیِ خیابون سعیدی بودیم که شروع کردم به خوندن، تا مسیحی می‌گه عیسی، عیسی می‌گه یا اباالفضل تا کلیمی می‌گه موسی موسی می‌گه یا اباالفضل... اون موقع سین و شینم رو نوک زبونی می‌گفتم و درست نمی‌تونستم ادا کنم ولی یادمه که برای خودم می‌خوندم، دست مامان تو دستم بود و می‌خوندم... دوم | سومین باری که رفتم کربلا، کاروانمون رفته بود و من مغازه وایساده بودم و دو یا سه روز مونده به اربعین با آقا روح‌الله که اونم مثل من مغازه دار بود حرکت کردیم سمت مرز و بعد هم کربلا، وارد حرم اباالفضل که شدم ناخودآگاه تعظیم کردم. نه زیارت‌نامه نه شعر و نه هیچی، فقط تعظیم. سوم | حاج‌آقا می‌گفت حاجت خواستن از عباس(علیه‌السلام) کار سختیه، نباید بزنی زیر قولت، اینو می‌گفت و تو ذهنم مرور کردم که هیچ‌وقت ازش حاجت نخواستم و نخوام، بی‌حرمتیه. از بعضی‌ها حاجت خواستن بی‌حرمتیه، ضعیف‌تر از اونی‌ام که بخوام ازش حاجت بخوام. چهار | یه هیبت و ابهت عجیبی اسم حیدر داره برام که وقتی اسمش می‌آد اگه دارم با یه دست سینه می‌زنم، دو دستش می‌کنم، اگه دارم شور سینه می‌زنم، تک ضربش می‌کنم. همون هیبت رو اسم اباالفضل هم داره برام. پنج | علمدار، علم‌دار، علم. شش | من نمی‌دونستم، یه شب که یادم نیست کِی، یهو مامان نشست برام تعریف کرد که چطوری به دنیا اومدم، گفت روز تاسوعا بود، گفت صدای الله اکبر اذان و گریه‌ی تو همزمان شد، همزمان با اذانِ مغربِ تاسوعا به دنیا اومدم. هفت | داستان تاریخ تولدم رو به حاج‌آقا، لب مرز مهران تعریف کردم، می‌‌گفت پس توهم حضرت عباسی‌ای، من؟ عباس؟ نه، خیلی دور از منه، خیلی دور، خیلی نزدیک. هشت | هشت که می‌شه همه چیزش فرق داره، به هشت که می‌رسم همه چیز فرق داره، هشت برای من فرق داره، حضرت عباس برای من فرق داره، چه فرقی؟ نمی‌دونم اما فرق داره، می‌فهمم که فرق داره، کاش منم فرق کنم براش. نُه | وقتی عمو محمودم به رحمت خدا رفت، عمو محمودم خیلی خوشگل بود، خیلی خوشتیپ بود، روزای آخر سرطان زمین‌گیرش کرده بود، بدنش از بین رفته بود. دست و پاش باد کرده بود و صورتش کوچیک شده بود، تمام استخوناش دیده می‌شد و پوستش زرد شده بود. کوچیک شده بود. با همه‌ی اینا یاد روضه‌ی اباالفضل افتادم و از اون شب به بعد شب تاسوعا برام یه حس دیگه‌ای داره... عموی رشیدم... عموی قشنگم... همه‌ش شد یه ذره...
هیچ جا ایتای خود آدم نمی‌شه.☺️
هدایت شده از KHAMENEI.IR
Khamenei.irپیام_امام_حسین_پیام_نجات_دنیا_است_2.mp3
زمان: حجم: 4.6M
🏴 | پیام امام حسین علیه‌السّلام پیام نجات دنیا است 📝 رهبر انقلاب: منطق حسین‌بن‌علی‌ (علیهما ‌السّلام)، منطق دفاع از حق است، منطق ایستادگی در مقابل ظلم و طغیان و گمراهی و استکبار است. 🎧 از طریق یکی از سکوهای زیر بشنوید👇 📥 castbox | shenoto
هدایت شده از lumière | نور
اون روز یادتونه صبح زود رفتم بافت قدیم یزد و خونه ی ریسمانیان؟ کلیپی که از اتفاق اون روز گرفتم ۱۴ تیر تو شبکه افق پخش شده. اگر دوست داشتین میتونین از طریق لینک زیر برید تماشا کنید. https://telewebion.com/episode/0x139b8e4f زحمت صدای این ویدیو رو اقای احمدی کشیدن. @Komiter همینجا ازشون تشکر میکنم که کار رو زود بهم رسوندن.
معروف بود به کوچه بن‌بست، با اینکه تنها کوچه‌ی بن‌بست اون خیابون نبود اما اونجا معروف شده بود به بن‌بست بودن، خونه‌ی کوچیک ما و راضیه‌خانم‌اینا و یه خانمی که اسمش یادم نیست و حاج‌آقا ابراهیم‌زاده، تنها خونه های اون کوچه بودن. راضیه خانم‌ و دوتا دخترش، خاله فهیمه و خاله فاطمه رسما از بچگی بزرگم کرده بودن. اون موقع که من هنوز به ده نرسیده بودم، بیست و خورده‌ای سنشون بود. مامانم تعریف می‌کرد که گاهی من خوابم می‌برد و تو انقدر گریه می‌کردی که راضیه‌خانم می‌اومد در می‌زد انقدر در می‌زد تا منو بیدار کنه که بدو این بچه خودشو کشت. کلا زیاد گریه می‌کردم البته. مامانم حتی الان هم ازم گلگی می‌کنه بعضی وقتا که تو دائم و بی‌دلیل، گریان بودی. بزرگ‌تر که شدم، حداقل هفته‌ای دوسه بار یه کاسه‌ی جدید خونه‌مون بود که مال ما نبود، یه کاسه‌ی جدید با یه عطر جدید. مامانا عطرغذاهاشون باهم فرق داره، عطر قرمه‌سبزیِ مامان با عطر قرمه‌سبزی عمه‌جون باهم فرق دارن. عطر غذای تو اون کاسه همیشه فرق داشت، دستپخت راضیه‌خانم بود. هر وقت غذایی درست می‌کرد که بوش پخش می‌شد یه کاسه می‌فرستاد خونه‌ی ما، چرا؟ معتقد بود پسرا خیلی بدتر از دخترا هوس غذا می‌کنن، ما هم چون خونه‌هامون از طریق حیاط به هم وصل بود بوی این غذاها به من می‌رسید و ممکن بود هوس کنم. راستش من بدترین حس از حس‌‌های پنج‌گانه‌م بویاییمه و خیلی وقتا اصلا نمی‌فهمیدم ولی راضیه‌خانم اصرار داشت که نه. یادمه هر از گاهی که یخ، نون، تخم‌مرغ و ... لازم می‌شدیم، قبل از بقالیِ آقامسعود می‌رفتیم دم خونه‌ی هم. هیچ‌وقت هم دست همو رد نمی‌کردیم. با دوتا همسایه‌ی دیگه هم این مراوده‌ها بود اما با راضیه‌خانم‌اینا بیشتر، چون حیاطمون به هم وصل بود و صدای همو می‌شنیدیم‌، بوی خونه‌هامون به هم راه داشت. امروز داییم زنگ زد ازم پرسید یخ دارید؟ یخچالمون خراب شده، گفتم بله بله و رفتم سریع یخارو از قالب درآوردم تا بیاد و ناخودآگاه پرت شدم به اون دوران... راستش اون خونه ترسناک بود، یه حیاط کوچیک و همیشه ترسناک داشت، اتفاقات ترسناکی تو اون خونه برام افتاده بود که حتی الان هم بهش فکر می‌کنم می‌ترسم، یه بار یکی زنگ زده بود خونه‌مون و با صدای خیلی کلفت گفت می‌خوام بیام همه‌تونو بکشم، هنوز صداش تو سرمه، تاریکیِ اون خونه پر از هیولا بود برام. اون خونه حتی خیلی کوچیک بود، اما من دلم برای اونجا تنگ شد، من دلم تنگ شد که باز راضیه‌خانم در بزنه و یه کاسه آش‌ترش و با چند تا دونه قند کنارش بفرسته برام، دلم تنگ شد که باز همسایه ازمون نون بخواد، که هر محرم جمع شیم خونه‌ی اون خانمه که اسمشو یادم نیست شله‌زرد درست کنیم، من دلم تنگِ اون روزاست که همسایه با همسایه جوری از هم باخبر بودن که انگار از هم ارث می‌برن، مثل خانواده به هم نزدیک بودن... من دلم تنگ صدای لهجه‌ی شمالیِ راضیه‌خانم و حاج‌آقاشون، صدای لهجه‌ی اصفهانیِ حاج‌آقا ابراهیم‌زاده با بابامم. دلم تنگ اون روزای دور از اینترنت و آپارتمانه که راحت می‌تونستیم در همسایه رو بزنیم و ازش یخ بخوایم. ولش کن، همسایه‌ها! نون تموم کردم، نون دارید؟
هدایت شده از e.moeinikia
🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🔻دوره‌ی آموزشی تولید محتوا با گوشی 🏴 رایگان به مناسبت‌ اربعین‌ حسینی 🏴 در ۳سطح: 🔸سطح۱: هوش‌مصنوعی/عکاسی 🔹سطح۲: فیلمبرداری/تدوین/ پوسترسازی 🔸سطح۳: مدیریت فضای‌مجازی/گزارش‌نویسی 📝مهلت ثبت‌نام: ۳۰مردادماه ۱۴۰۴ 💠شروع‌کلاس‌ها: ۱ شهریورماه ۱۴۰۴ 🌐 ثبت‌نام و کسب‌ اطلاعات بیشتر، @Tourism_media ┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄ خبرنامه مجمع بین‌المللی گردشگری 🆔 @Intourisma_com
42.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برنامه‌ی اتاقِ صدا، شبکه‌ی افق، این قسمت، ترس. نویسنده و گوینده: کمیل احمدی.
هدایت شده از 📻 رادیو ماوا 🎙
سلام دوستان ☝️این صوت رو دقیقا پارسال کار کردیم. ۳ قسمت ازش رفتیم ادامه پیدا نکرد. مثل این مجموعه‌های ناتمام زیاد داریم. فارغ از اینکه امیدوارم دیگه کسی نگه اگه مذاکره کنیم سایه جنگ لغو میشه! که خیر؛ حتی تعلیق هم نمیشه.😒 راهکارم همون نکته رهبریه باید قوی شد. اگه هرکسی به سهم خودش در قوی‌تر کردن ایران انجام وظیفه کنه قطعا هیچ کشوری جرات تهدیدِ ایران رو هم پیدا نمی‌کنه! وظیفه ما در رسانه خیلی سنگینه. تو این مدت که رادیو ماوا شروع به فعالیت کرده کسی نیومد بگه آقا از جایی تامین میشین یا نه؟! یا یه خیّری دارید که کمکتون می‌کنه؟! ماهم مثل خیلی از گروه‌های هنری دیگه بودجه سازمانی نداریم و نه خیّری که نذر فرهنگی کرده باشه برامون. هر کاری هم که اختصاصی برای رادیو ماوا زدیم تلاش دوستان من بوده که فقط برای خدا کار کردن بدون چشم داشت. یکی از عواملی که خیلی از کارهامون ابتر مونده و ادامه پیدا نکرد همین بود که من دیگه روم نمی‌شد از دوستان بخوام از وقت و هنرشون صرفا برای اینجا هزینه کنن. الحمدلله خیلی جاها مشغولند و جهادی فعالیت می‌کنن. تا امروز یک پیام تبلیغی از خودمون جهت دریافت سفارش نذاشتیم. اما امیدوارم شنیدن کارهامون نشون دهنده سطح حرفه‌ای کار دوستانم باشه. نگاهی که بنده در خصوص حمایت از هم صنفی‌های خودم در عرصه صدا دارم اینه که هرسال تعرفه گویندگیم رو افزایش میدم تا به دوستان مبتدی‌تر از بنده کار تجاری برسه و این نکته‌ رو به هنرجوهای عزیزم همیشه تاکید کردم. این موضوع در کنار ایجاد برکت و رشد فنی و حرفه‌ای کار و زندگی بنده، باعث کاهش سفارش‌ها و در نتیجه عدم توان حمایت مالی از تیم خوب رادیو ماوا توسط بنده شده. نرخ غیرهمکاری که امسال کار می‌کنم تا یک دقیقه ۴ میلیون تومنه. اما با عرض معذرت از دوستان مبتدی‌تر از خودم میخوام این نرخ رو در خصوص سفارش‌های فرهنگی یا مذهبی موقتاً به ۵۰۰ هزار تومن کاهش بدم و ان‌شاالله بخش مهمی از این عایدی رو به حمایت مالی از تولیدات رادیو ماوا بپردازم. با این شرط که هر پنج دقیقه کاری که برای سفارش دهنده‌ای انجام میدم یه سفارش هم به گوینده‌هایی که معرفی میکنم برسه. اگر سفارش دهنده‌ای به عزیز مبتدی‌تر از بنده گفت فلانی دقیقه‌ای ۵۰۰ میگیره شما چرا فلان‌قدر می‌گیرید همین پیامم رو نشونش بده. اگه هم سروری احساس کرد این عمل بنده آسیبی به درآمدش وارد کرده با بنده ارتباط بگیره تا ان‌شاالله از حضورش در رادیوماوا به شکل تجاری استفاده کنیم. خلاصه که این پیام تبلیغ گروهیه که قراره حرفه‌ای‌ و منظم‌تر و با هدف اصلی تبیین اصولی کار کنن. ممنون میشم برای دوستانتون ارسال کنید. روح‌الله سلیمانی @Qased_1
هدایت شده از مجتمع فرهنگی نور قم
💥مژده مژده! 🎊به مناسبت روز جهانی کودک🎊 ۵٠ درصد تخفیف ویژه امروز و فردا جهت استفاده نوگلان شما از خانه بازی 🥳 در مجتمع فرهنگی نور ساعتی فقط ۵٠ تومن🤩 ⏰ ساعات کار خانه بازی شنبه تا سه‌شنبه : ۹ تا ۲۰ چهارشنبه و پنج‌شنبه : ۹ تا ۱۴ 💠 مــجــتــمــع فرهــنـگی نــــــور https://eitaa.com/joinchat/2900623550C696167702a