نه بدافزاره نه هیچی. فقط یه عده می‌خوان پیغام آقا کمتر شنیده بشه تا مردم بیشتر بترسن. با این ترفند بازخورد پیام آقارو کمتر کردن.

حرفِ آقا چی بود؟ حرف آقا به مردم. نترسید، به زندگی‌تون ادامه بدید. چند روزه یه عده تو فضای مجازی علم دست گرفتن مردم رو بترسونن. از گوشی‌هاشون بترسونن. از بدافزار بترسونن. از هزارتا چیز الکی بترسونن.

حالا چرا از گوشی بترسید؟ چرا از انفجار بترسید؟ بترسید که تولید محتوا نکنید. بترسید که مبادا مردم جهان صدای مردم ایران رو بشنون. بترسید که جهاد تبیین رو بذارید کنار. از گوشی بترسید و از جهان منقطع شید. این ترفند دشمنه. این بازیِ دشمنه. و ماهم طبق معمول داریم گول می‌خوریم. داریم می‌ترسیم. حتی از گوشیِ دستمون.

مهم‌ترین تکنیک اسرائیل تو این سال‌ها بازی روانی بوده. سال های سال همه رو از گنبدآهنین می‌ترسوند. دیدید واقعیتش رو؟ دیدید ارتش تا دندان مسلحش رو؟ هیچی نبود. فقط ترسونده بود. اسرائیل، صهیونیست قصد داره جوری خودش رو جلوه بده که انگار غول بی شاخ و دمیه که هیچ‌کس حریفش نیست و هیچ‌کس ازش در امان نیست. ماهم قشنگ داریم هرروز برای خودمون گنده‌ترش می‌کنیم. البته، نمی‌گم اسرائیل مورچه‌ست، نه، قدرت داره، زور داره. اما اون تصویر وحشتناکی که از خودش ساخته نیست.

خلاصه، بپاییم که حرفِ آقا رو زمین نمونه. همین.

نکته‌ی بعدی. هیچ‌کس موثق نیست، هیچ خبری موثق نیست. یعنی چی؟ دیروز یه نفر تو کانالش نوشت خبر موثق داره که امشب(یعنی دیشب) قراره آیفون‌ها منفجر شن، هیچی نشد. چند روز پیش یکی بهم گفت خبر موثق داره فلان شخص مرده، غروبش یه نفر دیگه خبر موثق داد که نمرده. دیروز خبر موثق اومد احمدی‌نژاد ترور شده، غروبش خبر موثق اومد ترور نشده. همه‌ی خبرها دروغن مگر خلافش ثابت بشه. ترجیحا هم از کانال های خبری لفت بدید و به زندگی عادی برگردید(خودم هم همین‌کارو کردم)مغزتون رو درگیر نکنید. فقط بیاید شب تا صبح بیدار بمونیم جشن یهودسوزون بگیریم.🙏🏻

بسه دیگه. شب بخیر. تا فردا پادکست و ویدیو و ایناهم می‌ذارم.

باید اینک خبر از خط مقدم برسد مژدۀ فتح به گوش همه عالم برسد #حماسی #شعر #مرگ_بر_اسرائیل 🎙کانال رادیو جنگ | با ما از جنگ بشنوید! 📻 @RadioJang

دیشب، تصمیم گرفته بودم شب بخوابم. خسته هم بودم، نیتم این بود که ساعت دوازده که شد چشمام رو هم باشه، همه چیز رو طوری چیده بودم که خوابم ببره. برم عقب‌تر، من آدم بد‌خوابی‌ام. کافیه ساعت از دوی بامداد بگذره التماس چشمام هم کنم دیگه خواب بهشون نمی‌آد‌. همون ساعت دوازده هم که می‌خوابم(اگه بخوابم) معمولا یکو نیم دو با یه کابوسی چیزی از خواب می‌پرم. کلا هم خوابیدنم همینه، یعنی پنج ساعت خواب من در واقع ۳ تا یه ساعت و ربعه. می‌خوام بگم خیلی بد خوابم. بگذریم، نشد، یعنی یهو شرایط جوری پیش رفت که اصلا نشد که بشه و درگیر کار شدم و تا همین الان که دارم این کلمه هارو جفت و جور می‌کنم بیدارم، دیروز هم صبح ساعت هفت خوابیدم و ده نشده صبحونه‌مو داشتم می‌‌خوردم. یعنی همه چیز آماده بود که بخوابم، نشد. یادمه اون موقع که دوسه ماهی پیش عمه‌م اینا زندگی می‌کردم، یک ماه و نیم اول پسرعمه‌م می‌گفت تو چرا هرچی برنامه می‌ریزی نمی‌شه؟ برعکسش می‌شه؟ یک ماه و نیم دوم گفت دیگه برنامه نریز، همیشه داره خلافش می‌شه دیگه پس فکر نکن برو جلو. یه چیزی هم این آخوندا می‌گن، تقدیر خدا به تدبیر تو می‌خنده. دیشب تقدیر خدا به تدبیر من خندید. قبلا ها خیلی حرص می‌خوردم. الان دیگه نه، الان خودمو سپردم به جریان. بهش می‌گم، می‌گم مسخره‌م کن با تقدیرت‌، مسخره‌م کن که هیچی از تدبیر من در نمی‌آد، سختم هست، ندونی کجا می‌ری، چی منتظرته ولی خب تقدیره دیگه. اولش که می‌خواستم اینو بنویسم نمی‌دونستم چرا الان می‌فهمم چرا. هفته‌ی پیش، تقدیر خدا به تدبیر خیلیامون خندید، چند تا نقشه نقش بر آب شد؟ چند تا بلیط کنسل شد؟ چند تا سفر؟ چند تا دیدار؟ نمی‌فهمیم. نمی‌دونیم. هفته‌ی بعد چطور؟ نمی‌دونم. نمی‌دونیم. سخته ولی بامزه‌ست‌. ما که عالم و آدم مسخره‌مون کردن، یه وقتایی هم خدا. به خدا می‌رسه. #کلمه

فریاد هامو درون خودم خاموش می‌کنم.

کاش الانی که یهو یه جمعیت خوبی دوباره برگشتن به فضاهای مجازیِ ایرانی، آقایون تصمیم می‌گرفتن فوری یه سری انتقاد هارو بشنون و ایرادات بدیهی این نرم‌افزارها رو رفع کنن. جلب رضایت عمومی مخاطب رو به دست بیاری و مخاطب ببینه به فکرشی، موندگار می‌شه. دیگه بعدش لازم نیست اینترنت رو ملی کنی، خودش موندنی می‌شه.