اما من خیال میکردم ،
رفتنش ممکن نـیست ؛
رفتنش ممکن بود .!
باورش ممکن نیست ..
نه در برابر چشمی ،
نه غایب از نظری .!
نه یاد میکنی از ما ،
نه میروی از یاد ..
تهش میشه اونجایی کل روز تظاهر میکنی ، تظاهر میکنی ، تظاهر میکنی ، تا وقتی شب برسه ..
شب که میشه ، آرومِ آروم ..
آروم تر از نبض یه مرده ، دراز میکشی ، به سقف نگاه میکنی و قطره های اشکت فرو میریزن .!
مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت ..
حال من بد بود اما هیچکس باور نداشت .!
.. پشت یک قلب به ظاهرخوش و یک خندهی تلخ ،
شده زنجیر کسی باشی و قسمت نشود .؟
روزها رفته رفته كوتاهتر مىشوند ؛
باران هم در يك قدمىست .
درِ خانهام ، تا انتها باز ..
منتظرت ماندم ،
چرا اينقدر دير كردى ؟!
مثلِگلهایترکخوردهٔکاشیشدهام ؛
بعدِتو ، پیرکهنه ، من متلاشیشدهام .!