eitaa logo
اسماءبنت‌عُمَیس‌‌🇮🇷❤️🇵🇸
196 دنبال‌کننده
44هزار عکس
24.5هزار ویدیو
345 فایل
بایاری‌خداومولایم‌صاحب‌الزمان‌.عج.❤ آتش‌به‌اختیار باجنگ‌نرم‌درفضای‌مجازی‌می‌جنگیم. خودرابرای‌یاری‌‌ولی‌فقیه‌ورساندن‌پرچم‌‌ انقلاب‌اسلامی‌‌🇮🇷بادست‌ایشان‌به‌دست‌امام‌زمان.عج.برسانیم.🤲 جهت‌ارتباط‌باادمین‌کانال🌹 @Khadimzahra31
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‼️مرگ تدریجی خیلی بده! ✅اگه خانومای محجبه هینجوری بخوان مدالهای قهرمانی رو دونه دونه درو کنن، ذره ذره جون مصی علینژاد و کیمیا علیزاده کم و کمتر میشه!!! 🇮🇷🍃کوثر اساسه با حجاب کامل توانست به مدال برنز رقابتهای جهانی تکواندو برسد. ╭─┅🍃🌸🍃🌸🇮🇷🌸🍃┅─╮ 💐🌹@Labaykayahosin ╰─┅🍃🌸❤️🌸🦋🌸🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 ﷽💫 یاد شهدا به خیر .... مردان خدا پرده پندار دریدند ......یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند...... 🥀🌷🌷🌷🍃🌹🌹🌹🥀 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. ╭─┅🍃🌸🍃🌸🇮🇷🌸🍃┅─╮ 💐🌹@Labaykayahosin ╰─┅🍃🌸❤️🌸🦋🌸🍃┅─╯
❤️ قالَ الباقِرَ عَلَیهِ السَلام: 🌹🍃لا شَفيعَ لِلْمَرْاَةِ اَنْجَحُ عِنْدَ رَبِّها مِنْ رِضا زَوْجِها 🌹🍃هيچ شفاعت كننده‌اى براى زن نزد پروردگارش نجات بخش‌تر از رضايت شوهرش نيست 📚خصال؛ صفحه588. ╭─┅🍃🌸🍃🌸🇮🇷🌸🍃┅─╮ 💐🌹@Labaykayahosin ╰─┅🍃🌸❤️🌸🦋🌸🍃┅─╯
🌹﷽🌹 ❤️ همراهان عزیز وبزرگوار ان شاء الله از فردا با عاشقانه‌ای متفاوت در دل جنگ ایران وعراق و با یادی از شهدای در خدمت شما خوبان هستیم 🌹هر روز دو قسمت تقدیم خواهد شد. 🌹 رمان ٧٧ قسمته با نام بر اساس حوادث حقیقی از زندگی طلبه شهید سید علی حسینی، از زبان همسر شهید که نمونه بارز ایثار یڪ همسر و صبر واستقامت یڪ زن به عنوان همسر ومادر ومتانت وحیا ووقار یڪ دختر مسلمان است می باشد. این رمان با اشاره به گوشه‌ای از عنایات شهید، در بستر داستانی روایت شده است 🌺 ❤️ هدیه به روح مطهر همه شهدا، شهدای گمنام و شهدای مفقودالاثر و همه پدران و مادران شهید پرور کشورم🇮🇷 امشب قسمت۱۳و۱۴ داستان👇👇 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ ✅به کانال "اسماء " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/Labaykayahosin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹💫🌹💫🌹 نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت سیزدهم: تو عین طهارتی 🍃بعد از تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خودم بهم شده بود ... علی همه رو بیرون کرد ... حتی اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه ... حتی اصرارهای مادر علی هم فایده ای نداشت ... 🍃خودش توی خونه ایستاد ... تک تک کارها رو به تنهایی انجام می داد ... مثل پرستار ... و گاهی کارگر دم دستم بود ... تا تکان می خوردم از خواب می پرید ... اونقدر که از خودم خجالت می کشیدم ... اونقدر روش فشار بود که نشسته ... پشت میز کوچیک و ساده طلبگیش، خوابش می برد ... بعد از اینکه حالم خوب شد ... با اون حجم درس و کار ... بازم دست بردار نبود ... 🍃اون روز ... همون جا توی در ایستادم ...فقط نگاهش می کردم ... با اون دست های زخم و پوست کن شده داشت کهنه های زینب رو می شست ... دیگه دلم طاقت نیاورد ... 🍃همین طور که سر تشت نشسته بود... با چشم های پر اشک رفتم نشستم کنارش ... چشمش که بهم افتاد، لبخندش کور شد ... - چی شده؟ ... چرا گریه می کنی؟ ... 🍃تا اینو گفت خم شدم و دست های خیسش رو بوسیدم ... خودش رو کشید کنار ... - چی کار می کنی هانیه؟ ... دست هام نجسه ... 🍃نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... مثل سیل از چشمم پایین می اومد ... - تو عین طهارتی علی ... عین طهارت ... هر چی بهت بخوره پاک میشه ... آب هم اگه نجس بشه توی دست تو پاک میشه ... 🍃من گریه می کردم ... علی متحیر، سعی در آروم کردن من داشت... اما هیچ چیز حریف اشک های من نمی شد ... 🎯 ادامه دارد... ╭─┅🍃🌸🍃🌸🇮🇷🌸🍃┅─╮ 💐@Labaykayahosin ╰─┅🍃🌸🦋🌸❤️🌸🍃┅─╯
🌹💫🌹💫🌹 🌹قسمت چهاردهم: عشق کتاب 🍃زینب، شش هفت ماهه بود ... علی رفته بود بیرون ... داشتم تند تند همه چیز رو تمییز می کردم که تا نیومدنش همه جا برق بزنه ... نشستم روی زمین، پشت میز کوچیک چوبیش ... چشمم که به کتاب هاش افتاد، یاد گذشته افتادم ... عشق کتاب و دفتر و گچ خوردن های پای تخته ... توی افکار خودم غرق شده بودم که یهو دیدم خم شده بالای سرم ... حسابی از دیدنش جا خوردم و ترسیدم ... چنان از جا پریدم که محکم سرم خورد توی صورتش ... 🍃حالش که بهتر شد با خنده گفت ... عجب غرقی شده بودی... نیم ساعت بیشتر بالای سرت ایستاده بودم ... 🍃منم که دل شکسته ... همه داستان رو براش تعریف کردم... چهره اش رفت توی هم ... همین طور که زینب توی بغلش بود و داشت باهاش بازی می کرد ... یه نیم نگاهی بهم انداخت ... - چرا زودتر نگفتی؟ ... من فکر می کردم خودت درس رو ول کردی ... یهو حالتش جدی شد ... سکوت عمیقی کرد ... می خوای بازم درس بخونی؟ ... 🍃از خوشحالی گریه ام گرفته بود ... باورم نمی شد ... یه لحظه به خودم اومدم ... 🍃- اما من بچه دارم ... زینب رو چی کارش کنم؟ ... - نگران زینب نباش ... بخوای کمکت می کنم ... 🍃ایستاده توی در آشپزخونه، ماتم برد ... چیزهایی رو که می شنیدم باور نمی کردم ... گریه ام گرفته بود ... برگشتم توی آشپزخونه که علی اشکم رو نبینه ... علی همون طور با زینب بازی می کرد و صدای خنده های زینب، کل خونه رو برداشته بود .. 🍃خودش پیگر کارهای من شد ... بعد از 3 سال ... پرونده ها رو هم که پدرم سوزونده بود ... کلی دوندگی کرد تا سوابقم رو از ته بایگانی آموزش و پرورش منطقه در آورد ... و مدرسه بزرگسالان ثبت نامم کرد ... 🍃اما باد، خبرها رو به گوش پدرم رسوند ... هانیه داره برمی گرده مدرسه ... 🎯 ادامه دارد... ❣️ ╭─┅🍃🌸🍃🌸🇮🇷🌸🍃┅─╮ 💐@Labaykayahosin ╰─┅🍃🌸🦋🌸❤️🌸🍃┅─╯
🌺حضرت‌صاحب‌الزمان(عج): " به شیعیان ودوستان مابگوئید که 🍃خدارا بحق عمه‌ام (س)قسم دهندکه 🦋 مرا نزدیک گرداند."💔 🤲دعای فرج‌هدیه به‌ ❤️✨آقاامام زمان.عج. ╭─┅🍃🌸🇮🇷🌸💐🌸🍃┅─╮ ✨❤️ @Labaykayahosin ╰─┅🍃🌸🌺🌸🦋🌸🍃┅─╯
Ali-Fani-Elahi-Azumal-Bala-320-1.mp3
9.08M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ... ♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥ 💐قرارهرشب ✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ 🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِاَ وْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ، وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل، يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊 ❤️بَر ثانیه ظهور مهدی صلوات❤️ •🌱•بَرقآمتِ‌دِلرُباۍِ‌مَھدے‌صلوات•🌱• 🌺دعای الهی عظم البلا 🌺🎙مداحی علی فانی ╭─┅🍃🌸🍃🌸🇮🇷🌸🍃┅─╮ 💐@Labaykayahosin ╰─┅🍃🌸🦋🌸🌹🌸🍃┅─╯
اسماءبنت‌عُمَیس‌‌🇮🇷❤️🇵🇸
💝همسرانه ❤️🍃شوخ طبع باشید و اهل شیطنت، مردها شیفته زنی هستند که به آنها انرژی دهد ، حتی اگر خودشان
💝همسرانه ❤️🍃شوخ طبع باشید و اهل شیطنت، مردها شیفته زنی هستند که به آنها انرژی دهد ، حتی اگر خودشان فردی آرام باشند.. بخندید، شاد باشید و شوخ طبع و البته ظرفیت و جنبه شوخی خودرا بالا ببرید.... ╭─┅🍃🌸🍃🌸🇮🇷🌸🍃┅─╮ 💐🌹@Labaykayahosin ╰─┅🍃🌸❤️🌸🦋🌸🍃┅─╯
🌹دعای روزشنبه🌹 🌺ذکر_روز_شنبه 🌺 💐🍃یا رَبَّ الْعالَمین (۱۰۰ مرتبه📿) ╭─┅🍃🌸🦋🌸🇮🇷🌸🍃┅─╮     🌺🍃 @Labaykayahosin ╰─┅🍃🌸✨🌸❤️🌸🍃┅─╯