eitaa logo
عشق یعنی رهبرم سید علی❤️❤️❤️
6 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
4.3هزار ویدیو
21 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 🔸میترسم از خودم... •زمانے که عکس شهدا رو به دیوار اتاقم چسبوندم، ولے به دیوار دلم نه! 🔹میترسم از خودم... •زمانے که اتیکت خادم الشهدا و... رو به سینه ام میچسبونم، اما خادم پدر و مادر خودم نیستم! 🔸میترسم از خودم... •زمانے که اسمم توے لیست تمام اردو هاے جهادے هست، ولے توے خونه خودمون هیچ کارے انجام نمیدم! 🔹میترسم از خودم... •زمانے که براے مادراے شهدا اشڪ میریزم اما حرمت مادر خودم رو حفظ نمیکنم! 🔸میترسم از خودم... •زمانے که فقط رفتن شهدا رو میبینم، ولے شهیدانه زیستنشون رو نه! 🔺شهدا شرمنده‌ایم که مدام شرمنده ایم تعجیل‌درظهور اباصالح‌علیه‌السلام گناه نکنیم 🌸اللهم عجل لولیڪ الفرج
⚜️ خانواده امام زمانی خانواده‌ای سرشار از محبت معصومین و بخصوص حضرت مهدی (عجل الله فرجه) است و اساساً نقطه محوری و کانونی جذب و اتصال این خانواده، عشق به حضرت حجت است. و در مسیر تربیتی مهدوی به این سفارش نبی اکرم اسلام صلی الله علیه و آله توجه می‌کنند که: 🌸 اولاد خود را بر سه خصلت تربیت کنید: دوستی پیامبرتان، دوستی اهل‌بیتش و قرائت قرآن. (کنز الاعمال، ج 16، ص456)
امام رضا علیه السلام: برای خانه هایتان بهره ای از قرآن قرار دهید که اگر در خانه ای قرآن خوانده شود کارها بر اهلش آسان و خیرش زیاد می شود و ساکنان آن در فزونی هستند و اگر در خانه ای قرآن تلاوت نشود آن خانه بر اهلش تنگ شده خیرش کم می شود و ساکنانش در نقصان قرار می گیرند. 📚(عده الدعی و نجاج الساعی ، ص287) ••———*💕*~💕~*💕*———
✍️امام باقر عليه السلام: خداوند تبارک و تعالی چون بنده‌ای را دوست دارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد و آنگاه که این بنده خدا را بخواند فرماید: لبیک بنده من! بی شک اگر بخواهم خواسته‌ات را زود اجابت کنم می‌توانم اما اگر بخواهم آن را برایت اندوخته سازم این برای تو بهتر است. 📚اصول کافی(ط-الاسلامیه) ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم
8.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | اتفاق جالبی که برای هموطن ارمنی‌مان افتاد! ...خیلی عجیبه
❌نابودی ایران بدون رهبر
💌 ❗️آب را گِل نکنیم ... 🌱” کمی آرام باش، شلوغ نکن، درگیر نباش، نگران دنیا نباش، حسرت دنیا نخور، به دیگران حسادت نکن. گذشته و آینده را رها کن، به عرض و طول خودت (یعنی اطرافت) کاری نداشته باش. حریصانه برخورد نکن، حرص و جوش نخور، آرام باش و خلاصه در یک کلام آب را گِل نکن تا در زلالی آب، عمق دریای وجود خودت را ببینی که از تو چه می‌خواهد؟ مدّتی نکن. بعد از اینکه مدتی خودت را کردی و سراغ گناه نرفتی، کم‌کم نیاز به عبودیت(بندگی) و پرستش خدا در قلبت جوانه می‌زند. قدم اول ترک محرمات است، به همین دلیل (ع) فرموده‌اند: «اجْتِنَابُ السَّیئَاتِ أَوْلَی مِنِ اکتِسَابِ الْحَسَنَات؛ دوری از مهم‌تر از انجام حسنات و خوبی‌هاست.‌» “ 📗بخشی از کتاب "رابطه عبد و مولا" اثر علیرضا پناهیان
✨﷽✨ 🔴تله مهربانی ✍سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک قرار گذاشتیم هم‌خونه بشیم. خونه‌های اجاره‌ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا. می‌خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم، قیمتشم به بودجه‌مون برسه. تا اینکه خونه پیرزنی رو نشونمون دادند. نزدیک دانشگاه، تمیز و از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره‌بها! گفتند که این پیرزن اول می‌خواد با شما صحبت کنه. رفتیم خونه‌اش و شرایطمون رو گفتیم. پیرزن قبول کرد اجاره رو طبق بودجه‌مون بدیم که خیلی عالی بود. فقط یه شرط داشت که همه‌مونو شوکه کرد. اون گفت که هر شب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره، در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید. واقعا عجب شرطی!! همه‌مون مونده بودیم. من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می‌خوندن، مسخره می‌کردم. دو تا دوست دیگه‌ام هم ندیده بودم نماز بخونن. اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود. پس از کمی مشورت قبول کردیم. پیرزن گفت:یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین، می‌تونین تا فارغ‌التحصیلی همین جا باشین. خلاصه وسایل خودمونو بردیم توی خونه پیرزن. شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنو ببره تا مسجد که پهلوی خونه بود. موقع نماز بلند شد رفت و پیرزنو همراهی کرد. نیم ساعت بعد اومد و گفت: مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم. همه‌مون خندیدیم. شبِ بعد من پیرزنو همراهی کردم. با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم.موقع برگشتن پیرزن گفت: شرط که یادتون نرفته، من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید. به دوستام گفتم. از فردا ساعتمونو کوک کردیم. صبح زود بیدار شدیم، چراغو روشن کردیم و خوابیدیم. شب، بعد از مسجد پیرزن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود، برامون آورد. واقعا عالی بود، بعد از چند روز یه غذای عالی. کم‌کم هر سه شب یکی‌مون می‌رفتیم. نماز جماعت برامون جالب بود. بعد از یک ماه که صبح بلند می‌شدیم و چراغو روشن می‌کردیم، کم‌کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم. من که بیدار می‌شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد از چند روز دو تا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می‌خوندن.واقعا لذت‌بخش بود. لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم. تا آخر ترم هر سه تا با پیرزن به مسجد می‌رفتیم برای نماز جماعت. خودمم باورم نمی‌شد. نمازخون شده بودم، اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت. هر سه تامون تغییر کرده بودیم. بعضی وقتا هم پیرزن از یکی‌مون خواهش می‌کرد یه سوره کوچک قرآنو با معنی براش بخونیم.تازه با قرآن و معانی اون آشنا می‌شدم. چقدر عالی بود. البته بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره‌ها رو حفظ بوده. پیرزن ساده‌ای در یک شهر کوچک فقط با عمل و رفتارش همه‌مونو تغییر داده بود.
♻️بردن مهر و قرآن حرم ائمه اطهار علیهم‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا