✍ پیام هفته وحدت ☘ هفته وحدت برای این نیست سُنی شیعه شود و یا شیعه دست از عقیده اش بردارد. هرکس باید بر طبق تحقیق خودش عمل کند و در برابر خدا پاسخگو باشد. 🌸 پیام هفته وحدت این است که مسلمانان با هم دشمنی نکنند و متحد باشند. کتاب خدا و سنت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) هم بر همین اساس است؛ امّا مستکبران با این وحدت مخالفند و با دستهای پنهان می‌خواهند مانع آن شوند. 🌺 مسلمانان باید با زیرکی تمام، نگذارند دشمنان اسلام به نیت شوم خود برسند.

اا🎉🎁اا متولدچه‌ماهی‌هستید؟! هدیه‌ی‌شما‌به‌شهیدنوری‌چیه؟؟

دوست خوب غمها را از بین نمیبرد. اما کمک میکند با وجود غمها محکم بایستیم. درست مثل چتر خوب که باران را متوقف نمیکند.. اما کمک میکند آسوده زیر باران قدم بزنیم

✨﷽✨ #پندانه 🔴گاهی رفتار دشمنان می‌تواند به نفعمان باشد ✍مردی ثروتمند وارد رستورانی شد. نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت و دید زنی سیاه‌پوست در گوشه‌ای نشسته است. به سوی پیشخوان رفت و کیف پولش را درآورد و خطاب به گارسون فریاد زد: «برای همه کسانی که اینجا هستند غذا می‌خرم، غیر از آن زن سیاهی که آنجا نشسته است!» گارسون پول را گرفته و به همه کسانی که در آنجا بودند غذای رایگان داد، جز آن زن سياه‌پوست. زن به جای آنکه مکدر شود و چین بر جبین آشکار کند، سرش را بالا گرفت و نگاهی به مرد کرده، با لبخندی گفت: «تشکّر می‌کنم.» مرد ثروتمند خشمگین شد. بار دیگر نزد گارسون رفت و کیف پولش را درآورد و به صدای بلند گفت: «این دفعه یک پرس غذا به اضافۀ غذای مجانی برای همه کسانی که اینجا هستند غیر از آن سياه که در آن گوشه نشسته است.» دوباره گارسون پول را گرفت و شروع به دادن غذا و پرس اضافی به افراد حاضر در رستوران کرد و آن زن سياه را مستثنی کرد. وقتی کارش تمام شد و غذا به همه داده شد، زن لبخندی دیگر زد و آرام به مرد گفت: «سپاسگزارم» مرد از شدت خشم دیوانه شد. به سوی گارسون خم شد و از او پرسید: «این زن سیاه‌پوست دیوانه است؟ من برای همه غذا و نوشیدنی خریدم غیر از او و او به جای آنکه عصبانی شود از من تشکر می‌کند و لبخند می‌زند و از جای خود تکان نمی‌خورد.» گارسون لبخندی به مرد ثروتمند زد و گفت: «خیر قربان. او دیوانه نیست. او صاحب این رستوران است.» شاید کارهایی که دشمنان ما در حق ما می‌کنند نادانسته به نفع ما باشد... آثار آقای قرآئتی

┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄

#استوری‌مهدوی💚 شاها نظر به ما کُن...🥀

🧚‍♂فرشته از خدا پرسید: مردمانت مسجد می سازند. نماز می خوانند. چرا برایشان باران نمی فرستی؟ خدا پاسخ داد: گوشه ایی از زمین دخترکی کنار مادر و برادر مریضش در خانه ای بی سقف بازی می کند. تا مخلوقاتم سقفی برایشان نسازند، آسمان من سقف آنهاست. پس اجازه بارش نمی دهم