eitaa logo
لبخند قلم
46هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1هزار ویدیو
33 فایل
✅️ تاملات،روزنوشت ها و طپش‌های قلم یک بیش فعال فرهنگی و سیاسی 💝آفرینش‌های ادبی 💘طنزیمات روزانه 🌻داستان‌کوتاه، نقد و معرفی کتاب ✍لبخند بزنꔷ͜ꔷ تبلیغات ارزان: https://eitaa.com/joinchat/2868052115C70ed414940 💌 ارتباط ؛ @Hani1010200
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا و نگذار جمعه دلتنگی هایش را به دل بی تاب شنبه بریزد...💖 🆔@Labkhandghalam🏴
در سرت امروز بحث داغ دیدارت نبود جمعه تعطیل است یا ما را زِ خاطر برده‌ای؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🆔@Labkhandghalam🏴
لحظه‌ها عریانند. به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز. کیوان شاهبداغی 🆔@Labkhandghalam
عبور کردی و رفتی چنان که هیچ نبودی رسیدن است و جدایی، درود بر نرسیدن 🆔@Labkhandghalam
یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم هرچند درین عهد خریدار ندارد... صائب تبریزی 🆔@Labkhandghalam
تو را ندیده‌ام‌ حتی‌ به‌ لحظه‌ای‌ اما دلم‌ برای‌ کسی‌ که‌ ندیدمش‌ تنگ‌ است 🆔@Labkhandghalam
از حضرت آیت‌الله بهجت ) در خواست کردم . یک ذکر خیلی بزرگ یادم بدهید !* 💚گفتند ذکری یادتان بدهم که از جواهر های همه کوه ها ی دنیا و مروارید همه دریاها قیمتی تر باشد )) گفتم بله ! و منتظر یک ذکری عریض و طویلی خاص بودم : که گفتند .استغفار...استغفار.. استغفار.. اگر بدانید در این استغفار چه گنج هایی نهفته هست ! روح را صیقل میدهد راه را باز میکند .حاجت ها را روا میکند. 🆔@Labkhandghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلطان قابوس پادشاه فقید عمان را که میشناسید. زمانی که کشور هند می خواست سفیر جدید خود را معرفی کند، دستور محرمانه داد وقتی سفیر به عمان رسید، اجازه ندهند از هواپیما پیاده شود و باید از او استقبال شاهانه به عمل آید و خودش به فرودگاه خواهد رفت! در حالیکه رسم سلطان عمان این نبود که به استقبال کسی برود. هیچکس دلیل این دستور را نمی دانست. زمانی که هواپیما رسید و فرش قرمز را گستراندند، خودش از پلکان هواپیما بالا رفت و سفیر هند را در بغل گرفت و دست در دست وی از هواپیما پیاده شدند... دلیل اینکار فقط این بود: زمانی که سلطان جوان جهت تحصیل در هند زندگی می کرد، سفیر کنونی هند، معلم و استادش بود! سلطان با این عمل خود درس بزرگی به همه جهانیان داد که مقام معلم از پادشاه هم بالاتر است. 🌹🌹در همه ایام قدر اساتید و معلمان را بدانیم نه فقط هفته معلم...❤️❤️ 🆔@Labkhandghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح و ِطلوع شعر و غزل ، ناشتای تو یعنی سلام ، زنده شدم با دعــــای تو یعنی دوباره.. با تو من از خواب می پرم با مـــوج های ملتهب خنده هـــای تــــو یعنی که رگ رگ تن من شوق می شود یعنی کـــه تنگ می شود این دل برای تو تازه سلام اول این قصــه می رسد پر می شود تمام من از ماجرای تو صبحانه حاضرست بفرما غزل بنوش طعم بهشت می دهد امروز چای تو 🆔@Labkhandghalam🏴
ای سحرخیزتر از صبح بیَفشان مویت ! که نسیم از دَم ِ گیسوی توجان میگیرد... 🆔@Labkhandghalam🏴
‌‌ چه شد در من؟! نمیدانم فقط دیدم پریشانم فقط یک لحظه فهمیدم که خیلی دوستت دارم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🆔@Labkhandghalam
زلیخا شد ز نزدیکی غمین،یعقوب از دوری دل این هر دو را با یک محبت می‌برد یوسف‌‌‌... 🆔@Labkhandghalam
زرد از هجران و نارنجی غم و قرمز فراق این چنین پائیز زیبا و غمین از رنگهاست! 🆔@Labkhandghalam
روزنه ای یافت نمی شد تا اینکه گریستم 🆔@Labkhandghalam
💠 در میلاد فرخندۀ حضرت محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله 🍃 راهی به‌جز تو نیست ای ماه مهرپرور و ای نور سرمدی ای منّت خدایی و ای فیض ایزدی در خلق نه، که بین رسل هم سرآمدی رضوان حق تویی، تو بهشت مخلّدی پیچید در جهان صلوات محمدی ای فخر کائنات، به دنیا خوش آمدی تا بر جمال آمنه چشم تو باز شد از خنده‌اش زمین و زمان غرق ناز شد ای احمدِ محمد و محمودِ مصطفی ای ختم و خاتم رسل ای خیرُالانبیا ای جلوۀ جمال تو جاری به هرکجا ای صافی صفای تو در جام اصفیا ای شاهد و شهید و شفیع و شِفای ما ما را طلوع طلعت تو بهترین عطا تا ماه تابناک رخت در جهان دمید از جلوۀ تو نور به هفت آسمان رسید روح حیات در تن این خاکدان تویی ما آفریدگان همه جسمیم و جان تویی مهر زمین و روشنی آسمان تویی دریای علم و معرفت بی‌کران تویی خون امید در شریان جهان تویی بوی خوش بهار به فصل خزان تویی خاک کویر از قدمت لاله‌زار شد با یک گل جمال تو عالم بهار شد ای که حبیب اول تو ذات کبریاست محبوب خالقی تو و محبوب تو خداست دین تو مهر و سنت تو وحدت و صفاست حقا که خاک کوی تو سرچشمۀ بقاست هرکس که دردمند تو شد ایمن از بلاست جایی که عبد توست علی، جای ما کجاست؟! عشاق تو خدیجه و زهرا و حیدرند حور و ملک به پای تو از خاک کمترند در قلب نازنین تو جز عشق دوست، نه روی لب تو نقش به‌جز نام اوست؟ نه در خلوت تو غیر همین گفت‌وگوست؟ نه جز عشق روی او به دلت های‌وهوست؟ نه ما را به‌جز محبت تو آبروست؟ نه غیر از شفاعت تو به دل آرزوست؟ نه در این جهان غمزده راهی به‌جز تو نیست ما را به روز حشر پناهی به‌جز تو نیست دل مرده بود و از دم لطف تو جان گرفت جان خسته بود و با نفس تو توان گرفت هر بلبلی به وصف جمالت زبان گرفت "حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت" از پرتوت که سیطره بر لامکان گرفت "خورشید شعله‌ای است که در آسمان گرفت" تابنده بود نور جمال تو از ازل ای خندۀ ملیح تو اَحلی مِن العَسل پیش از طلوع روی تو شب پادشاه بود روز بشر به ظلمت شام سیاه بود اندیشه و دعا و یقین بی‌پناه بود مهر و امید و عاطفه بی تکیه‌گاه بود اوضاع جهل و کین و ستم روبه‌راه بود عشق پدر به خندۀ دختر گناه بود تو آمدی و لشکر ظلمت عزا گرفت بازار نور و معرفت و عشق پا گرفت تو آمدی که سینۀ ما را حرا کنی دل را پر از محبت و نور خدا کنی از بند ظلم و جور، زمین را رها کنی مُلک وجود را حرم کبریا کنی ما را به درد عشق خودت مبتلا کنی دل‌های خسته را به نگاهی دوا کنی ای طاعت تو مایۀ ایمان مؤمنان قرآن تو شِفای دل و جان مؤمنان وقتی هنوز خلقت آدم نداشت خشت کلک قضا به لوح قدر از تو می‌نوشت ای قهر و مهر تو سند دوزخ و بهشت با آب مهر تو گِل ما را خدا سرشت ما را نوشت عاشق تو دست سرنوشت کس بی ولای آل تو خیری نکرد کِشت خورشید آسمان و زمین شد جمال تو ما بندۀ توییم و ثناگوی آل تو ما را طفیل هستی تو آفریده‌اند نقش تو را به لوح دل ما کشیده‌اند آنان که در الست جمال تو دیده‌اند جام بلای عشق تو را سرکشیده‌اند یارانت از تحیّر کثرت رهیده‌اند چون از خُم تو بادۀ وحدت چشیده‌اند ما اهل وحدتیم که امر امام ماست وحدت نه یک شعار، که رسم و مرام ماست ✍️ محمدتقی_عارفیان 🆔@Labkhandghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرّ خدا که عارف سالک به کس نگفت  در حیرتم که باده فروش از کجا شنید؟ لسان‌الغیب 🆔@Labkhandghalam
بازم صدای تیشه از بیستون نیامد .... شاید به خواب شیرین ، فرهاد رفته باشد 🆔@Labkhandghalam
به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام دل تورا می طلبد دیده تورا می جوید... صائب_تبریزی 🆔@Labkhandghalam
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
میلاد نبی اکرم ص پیام عزیزی 🆔@Labkhandghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✏️وقتی دل می‌گیرد،عقل رها می‌کند؛ هر حساب و کتاب را... عقلِ بی‌دل، بی‌عقل است! ✍️محمدجوادمحمودی 🆔@Labkhandghalam