eitaa logo
هیئت لواءالزینب (س)
285 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
7 فایل
بسم رب الزینب(س) اینجاعرصه بانوان آینده سازاست✌️ واحدخواهران هیئت لواءالزینب(س) رهروان شهدا اردستان 🌸فعالیت در زمینه های نابِ مذهبی،فرهنگی 🌸به امید رضایت حضرت ولی عصر 🌸ارتباط با ادمین: @levaozeynab
مشاهده در ایتا
دانلود
📚بخشی از کتاب (علیه السلام) 📖 پرچم در دست محبوب خدا و رسول... [در جنگ خیبر ، پس از آنکه قلعه های یهود به محاصره مسلمانان درآمد] 💫 رسول خدا (ص) ابوبکر را فراخواندند و پرچم لشکر را به دست او دادند و دستور حمله رسول به قلعه ها و جنگ با یهودیان را صادر کردند ؛ اما وی کاری از پیش نبرد و با دست خالی به همراه یارانش بازگشت. روز بعد ، رسول خدا (ص) پرچم را به دست عمر دادند و او را با گروهی روانه میدان کردند. او نیز به نتیجه ای نرسید و با تحمل شکست بازگشت. 🌱 رسول خدا (ص) بعد از این دو شکست فرمودند : «قسم به خداوندی که جانم در دست اوست ، فردا پرچم را به مردی خواهم سپرد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. وی هرگز از میدان جنگ فرار نمی کند و خداوند به دست او پیروزی را نصیب ما خواهد کرد.» [همه در انتظار بودند که ببینند در روز سوم ، پرچم جنگ به دست چه کسی سپرده خواهد شد و آن مردی که خدا و رسولش را دوست می دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند ، کیست.] 🌿 آن روز من به چشم درد سختی گرفتار بودم و از درد به خود می پیچیدم. رسول خدا (ص) کسی را در پی من فرستاد. من با همان حال نزد ایشان رفتم. وقتی آن حضرت مشاهده کردند که به شدت از درد چشم رنج می برم ، دست خویش بر چشمان مـن نهادند و فرمودند : «خداوندا، علی را از گزند سرما و گرما محافظت فرما!» [با این دعای رسول خدا (ص) درد چشم من برطرف شد و از آن روز به بعد، من از سرما و گرما هرگز اذیت نشدم.] | معرفی کتاب علی از زبان علی (ع) | 🆔️ @levaozeynab1
📚 بخشی از کتاب (علیه السلام) 📖 میهمانی ازدواج... 🌱رسول خدا (ص) به من فرمودند: ای علی ، در پی تدارک غذای فراوانی برای مراسم عروسی ات باش، گوشت و نان را ما تهیه می کنیم و خرما و روغن را نیز تو فراهم کن. 💫 من خرما و روغن را تهیه کردم و نزد رسول خدا (ص) آوردم. حضرت آستین های لباسشان را بالا زدند و خرمای خریداری شده را تمیز کردند و در روغن ریختند و غذایی آماده کردند که "حیس" نامیده می شد. 🌿پس از آن، گوسفند بزرگی برای ما فرستادند که ذبح کرده و برای میهمانی آماده کردیم. سپس دستور دادند نان فراوانی برای مراسم عروسی بپزند. 🌸پس از آماده شدن این مقدمات به من فرمودند : هر کس را که دوست داری برای میهمانی عروسی ات دعوت کن. ☘من وارد مسجد شدم ، مسجد مملو از صحابه بود. خجالت کشیدم که از میان آن جمعیت، عده خاصی را دعوت کنم و بقیه را دعوت نکنم، در مکان بلندی ایستادم و خطاب به همه گفتم: همه شما را به میهمانی عروسی دختر رسول خدا (ص) دعوت میکنم. 🌱مردم گروه گروه به سمت میهمانی حرکت کردند. من از تعداد زیاد جمعیت و کافی نبودن غذا برای آن همه نگران بودم و از اینکه مبادا بـه عـده ای غـذا نرسد. احساس شرم می کردم. 🌿رسول خدا (ص) متوجه نگرانی من شدند و فرمودند : ای علی نگران نباش. من از خداوند می خواهـم کـه بـه ایـن غذا برکت دهد. 🌼همه میهمانان از غذایی که فراهم شده بود، خوردند و از نوشیدنی هایی که بر سر سفره بود، آشامیدند و برای من دعا کرده و مجلس را ترک کردند؛ حال آنکه هنوز از غذا مقداری باقی بود! رسول خدا دستور دادند ظرف هایی آوردند و برای خانم ها نیز غذا فرستادند و ظرفی را نیز پر کردند و فرمودند : این نیز برای علی و فاطمه است. | معرفی کتاب علی از زبان علی (ع) | 🆔️ @levaozeynab1