#قصه_شب
🔹لقمان حکیم و مرد مسافر
🔻روزی لقمان در کنار چشمهای نشسته بود. مردی که از آنجا میگذشت از لقمان پرسید چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟
لقمان گفت راه برو.
آن مرد پنداشت که لقمان نشنیده است. دوباره سوال کرد مگر نشنیدی؟ پرسیدم چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟
لقمان گفت راه برو.
🔻آن مرد پنداشت که لقمان دیوانه است و رفتن را پیشه کرد. زمانی که چند قدمی راه رفته بود، لقمان به بانگ بلند گفت ای مرد، یک ساعت دیگر بدان ده خواهی رسید.
🔻مرد گفت چرا اول نگفتی؟
لقمان گفت چون راه رفتن تو را ندیده بودم، نمیدانستم تند میروی یا کُند. حال که دیدم دانستم که تو یک ساعت دیگر به ده خواهی رسید.
🆔️ @levaozeynab1
#قرار_شبانه⏰
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛
يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊
♡اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج♡
#نشـر=صَــــدَقِه جاریِه
🆔️ @levaozeynab1
#پویش_من_قرآن_را_دوست_دارم
شرکت کننده نفر هفدهم : یلدا سمیعی از تهران
@Levaozeynab1
هیئت لواءالزینب (س)
#پویش_من_قرآن_را_دوست_دارم بسم الله الرحمن الرحیم يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِ
‼️ آخرین مهلت شرکت در پویش 👈 یکشنبه ۱۵ مرداد ‼️
زمینه.mp3
8.87M
دمجوندادنمن..💔
قبل از خواب خود را شارژ کنید...📿
#امین_قدیم
#مداحی
#سلام_امام_زمانم
«صبحم» شروع می شود آقا به نامتان
«روزی من» همه جـا «ذکـر نـامتـان»
صبح علی الطلوع «سَلامٌ عَلی یابن الحسن»
مـن دلخـوشـم بـه «جـواب سلامتـان» ...!!
جهت تعجیل در فرج صلوات💚
🆔️ @levaozeynab1