فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢دیدن امام زمان (عج) را بخواهیم یا نخواهیم؟
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
🎙 حجت الاسلام رفیعی
📎 #امام_زمان
📎 #انتظار
📎 #جمکران
💢 آمرزش گناهان معتکف
پيامبرصلي الله عليه وآله:
🌺 «مَنِ اعتَكَفَ إيماناً وَ احتِساباً غُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ».
🌸 همه گناهان گذشته كسی كه از روی ايمان و برای رسيدن به ثواب الهی معتكف شود، آمرزيده می شود.
📚 كنزالعمّال، ج8، ص532.
📎 #حدیث_نگاشت
📎 #اعتکاف
📎 #ایام_البیض
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام
✅️از صحن انقلاب کنار پنجره فولاد امام رضا دعا گوی همه همراهان گرامی هستیم🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 استوری میلاد امام علی علیه السلام
💐حیدر شدی تا ...
💐پشت در هی در بکوبم❤️
📎 #روز_پدر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوضاع الان دریای سرخ !😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وظیفه ی زن در مقابل مادرشوهر
خیلی جالب بود تا اخر گوش بدید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 کسی که ایران رو از نابودی نجات داد.
اللهم عجل لولیک الفرج
📎 #لبیک_یا_خامنه_ای
📎 #آمریکا
📎 #رژیم_صهیونیستی
📎 #فلسطین
May 11
اگر رای دادن بی فایده بود
رای ندادن را تبلیغ نمیکردند
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
#جمهوری_اسلامی_ایران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت عباس چایی خور و تاثیر چای امام حسین علیه السلام😭
ناصرالدین، وقتی هنوز آن سبیلهای معروفش سبز نشده بود؛ وقتی فقط سهساله بود؛ شخص دوم مملکت شد. ولیعهد حکومت بزرگ قاجار. با حفظ سمت، فرمانروای ولایت بزرگ آذربایجان هم بود. به سفرهای خارجی که میرفت، پادشاهان و رؤسایجمهور او را روی پای خود مینشاندند. بعد از او مظفرالدین هم هشتساله بود که ولیعهد همایونی ایران و حاکم آذربایجانات شد!
همزمان با جنگ جهانی اول، وقتی ابرقدرتهای جهان، با خبرهترین و بزرگترین سیاستمداران خود در رأس دولتهایشان، مشغول نبرد برای گسترش قلمر و تثبیت قدرت خود بودند، شاه ایران یک نوجوان هجدهساله بود. او البته از نهسالگی پادشاه شدهبود. بله یک پسرک کلاسسومی پادشاه بود. بله در همین قرن اخیر!
همین چندسال پیش، در حکومت مدرن(!)پهلوی، رضاپهلوی، پسرمحمدرضاشاه، وقتی هنوز مدتزیادی از مراسم ختنهسوران مجلل و پرحاشیهاش نمیگذشت، کمکم با همان دامن آماده مراسم تاجگذاری در سعدآباد شد و در هفتسالگی ولیعهد ایران شده و به کاخ اختصاصی خود انتقال یافت!
قرنها مشتی صغیر، مصلحت عام میکردند.
تا خمینی آمد!
خمینی بزرگ و روشنفکر!
فقط او بود که توان ایستادن در برابر این حماقت هزاران ساله را داشت. او بود که ایستاد در برابر این تسلسل که هرکه از اسپرم شاه باشد و روی تخت شاه تولید شده باشد، افضل است از تمام خلایق و مناسبتر است بهحکومت از وزیران کارکشته و پیرانعالم و تحصیلکرده؛ گرچه طفلی سهساله و هفتساله باشد. خمینی بود که فرمود حکومت تنها حق دانشمندان و عالمان و فقیهان عصر است؛ فقهای مجتهد استخوانترکانده و موی سپیدکرده. همو بود که تصدی مناصب دولتی و حکومتی را مشروط به اراده و رای مردم کرد؛ که من فقیهِ فیلسوفِ حاکم حق یک رای دارم و آن پیرمرد روستایی دامچران پابرهنه هم حق یک رای. او پس از هزارها سال حکومت سلطنتی استبدادی که در آن، مردم به مثابه امواتی متحرک و مفتخور و بیارزش، تحقیر میشدند، رو به تودهها گفت راستی شما چهکسی را حاکم میخواهید؟ بیایید و رایتان را بفرمایید!
ما مردگان بیارزشی در وطن بودیم
خمینی ما را زنده کرد!
به رسم امانت ازعجم علوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها تأسف فرمانده، پس از بازدید از نمایشگاه تولیدات داخل ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به بخش خصوصی بدهید!
ستاد اجرایی که بخش خصوصی نیست👌
به این علت مرید سید علی هستیم.
نگاهش فرا جناحی و ملی و همه گیر است.
کارها را به جوانان بدهید و حمایت هم بکنید.
بعد ببین چه میکنند👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتخاب شما برای ازدواج کدام است ؟
🔹گزینه یک یا دو ؟
#ژاپن از اینجا به بعد دیگه اون ژاپن سابق نشد😂
#تا_پای_جان_برای_ایران
https://virasty.com/user167237009911
یک خبر خوب از دولت سید ابراهیم😍
🔺درمان و بستری کودکان زیر ۷ سال رایگان شد
🔸معاون درمان وزارت بهداشت: خبر خوش ما برای مردم این است که رایگان شدن خدمات بستری و سرپایی شیرخوران و کودکان زیر ۷ سال در مراکز دولتی و دانشگاهی در شورای عالی بیمه سلامت مصوب شده و سازمان برنامه و بودجه نیز آن را تایید کرده است و این موضوع در هیئت دولت نیز مصوب شده است.
🔸مصوبات هیئت دولت برای درمان رایگان کودکان زیر ۷ سال به زودی به دانشگاههای علوم پزشکی ابلاغ میشود تا اگر کودکان زیر ۷ سال بیمار شدند به طور رایگان در مراکز دولتی بستری و درمان شوند.
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
بسم الله الرحمن الرحیم
🔶از مادربزرگش ...🔶
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
حلقه بزرگی از شاگردانش در مسجد بزرگ دمشق، گِرد او جمع شده بودند. درس پایان یافته بود و مثل همیشه، شاگردانش اطرافش را گرفته بودند و سوالبارانش میکردند. او هم با سعه صدر به سوالات مهمشان جواب میداد.
-استاد در این ایام غیبت صغری چه کنیم؟
-آنگونه که به ما رسیده، به زودی غیبت کبری آغاز میشود. اگر از منِ پیرمردی که هفتاد هشتاد سال عمر خودش را در علوم مختلف صرف کرد میشنوید، در تحصیل علم و دستگیری از یتیمان آل محمد که همان شیعیان هستند کوشا باشید. کاری به جز دستگیری و خدمت به مردم به ما یاد ندادهاند.
-استاد چرا به بیت المقدس برنمیگردید؟ مگر شما متولد بیت المقدس نیستید و سالهای زیادی در حلب و بیت المقدس زندگی نکردید؟ چرا دمشق؟
-به خاطر علم پسر جان. علم. اگر هفتاد هشتاد سال دیگر هم عمر کنم، مانند تشنه ای که دنبال آب حیات است، دنبال علم خواهم رفت. هنوز به پنجاه سال نرسیده بودم که لقب کشاجم را برای خود انتخاب کردم. کاف اشاره دارد به کاتب بودن، شین اشاره دارد به شاعر بودن، الف اشاره دارد به ادبیات، جیم اشاره دارد به علم جدل و منطق، میم اشاره دارد به متکلم و منجم بودن. سالها بعد وقتی در طب به جایی رسیدم که حرف اول را در حلب و دمشق و بیت المقدس میزدم، طاء به اول اسم خودم افزودم و شدم «طکشاجم»
همه شاگردان لبخند زدند و استاد را ستودند. یکی از شاگردان سوالی پرسید که سبب شد طکشاجم برای لحظاتی سرش را پایین بیندازد و سکوت کند. آن شاگرد پرسید: «استاد! چرا شعر؟ منکر طبع لطیف شما نیستم اما بنظرتان شاعر بودن با علوم بزرگی که در سینه دارید، جمع میشود؟»
طکشاجم پس از اندکی سکوت، سر بلند کرد و گفت: «شعر را از مادربزرگمان داریم. همانگونه که ایمان و اسلام را از آن بانو داریم. اصل و نسب ما به یهودیانی میرسد که ... بگذریم ... مادر بزرگی داشتم. سالها با مردی بی رحم زندگی کرد. مردی که تخصصش شکنجه و زندانبانی بود. اینقدر حرفه ای شیعیان و مخالفان عباسی را شکنجه میداد که معمولا کسی در برابرش مقاومت نمیکرد و زود میشکست. تا اینکه ماموریتی به او رسید. زندانی به او سپردند که مرد خاصی بود. از او دنبال حرف نبودند. فقط قصدشان شکستن او بود. قصدشان حذف او از پیشِ چشم و انظار شیعیان بود. به مدت هفت سال در دو زندان زندانی اش کردند اما جواب نداد. انواع و اقسام عملیات روانی علیه او انجام دادند ... از آوردن زنان آوازخوان و رقاصه گرفته تا تبعید و تهدید خانواده اش ... هیچ اثری بر آن زندانی نداشت.
پدربزرگم احساس شکست میکرد. شش ماه وقت گرفت تا فکری به حال آبرویش کند. آن زندانی شده بود قاتل آبروی پدربزرگِ یهودی ما که نامش سِندی بن شاهک بود.
سندی بن شاهک به اورشلیم رفت. به نزد اساتید و فحولِ و چیره دستان یهود مراجعه کرد. از آنان مشورت گرفت. آنان به او گفتند که تا زندانی را وارد خانهات نکنی و مدام تحت نظر نداشته باشی، زندانی فرصت استراحت و تنفس پیدا میکند. وقتی زندانی فرصت تنفس و برخورد با نور را پیدا کند، عقل و مشاعرش کار میکند و تبدیل به رقیب میشود و کارِ شکستن او دشوارتر میگردد. آنان به او پیشنهاد ساختن مطامیر دادند.
🔺مطامیر چیست؟ در زیرزمین خانه ها چاهی را حفر میکردند که به جای این که مستقیم در زمین فرو برود، به حالت پلکانی و کَج تا عمق بیست سی متر در قعر زمین میرفت. با عرضی به اندازه نشستن یک نفر. یعنی پله ها به اندازه رفتن فقط یک نفر جا داشت. تهِ این مطامیر مخوف، سقفی کوتاه، یعنی به اندازه نصفِ ایستادن یک انسان معمولی ارتفاع داشت. خب در چنین شرایطی نه میتوان خوابید و نه میتوان ایستاد. فقط باید خود را جمع کرد و به دیوار آن گودال تاریک تکیه داد.»
اشک، تمام صورت طکشاجم را فرا گرفته بود. دستی به صورت و محاسنش کشید و ادامه داد: «روزی مادربزرگم دیده بود که سِندی به همراه یک نفر وارد منزل شد. سربازان حکومتی آن دو نفر را به منزل رسانده بودند و رفته بودند. مادربزرگم از سندی پرسیده بود که این مرد کیست که با چشم و دست بسته به زیرزمین بردی؟
سندی گفت: این مرد همان کسی است که آبروی چهار خلیفه را برده. آبروی مرا هم برده. نه میشکند و نه حرف میزند. اینقدر اینجا میماند که یا جنازه او مطامیر خارج شود یا جنازه من!
ادامه مطلب👇
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
مادربزرگم با وحشت گفت: یعنی آن مرد قرار است در گودال زیرزمین حبس شود؟! فکر نمیکردم خانه ام زندان شود و از حالا من و تو و بچه ها بشویم زندان بان!
سندی گفت: حق ندارید به طرف مطامیر بروید. روزی نصف نان و جرئه ای آب از بالا ... از سوراخی که از درش ساخته ایم، به قعر آن بینداز و برو!
مادربزرگم میگفت از وقتی آن مرد در سیاه چال خانه ما حبس شد، قلبم آرام و قرار نداشت. وقتی سندی در خانه نبود، به نزدیکیهای زیرزمین میرفتم. هر روز آن مرد، وقتی از عبادتهایش فارغ میشد، با سوز و آه، شروع به خواندن ابیات و اشعاری میکرد که جان را میسوزاند. در یکی از ابیاتش خود را موسی بن جعفر معرفی کرده بود. مادر بزرگم به مادرم گفته بود که شنیدم که چند مرتبه در اشعارش خود را موسی بن معرفی کرد.
روزها از پیِ هم میگذشت و مادربزرگم هر روز، به محض رفتن سندی از خانه، خود را به پشت درِ مطامیر میرساند و به مناجات و اشعار موسی بن جعفر گوش میداد. تا این که کمکم طبع شعر مادربزرگم گل کرد و شروع به سرودن اشعاری در مناقب موسی بن جعفر کرد. مادرم میگفت وقتی مادرش برای آنان لالایی میخوانده، از موسی بن جعفر میگفته. از اجداد معصومش که در اشعار موسی بن جعفر بوده برای مادرم و دیگر بچه هایش میخوانده. تا این که این طبع لطیف را سینه به سینه از مادربزرگم به مادرم و از مادرم به من منتقل شد و به همین خاطر است که اکثر اشعارم در مدح موسی بن جعفر است.
هر کدام از شاگردان طکشاجم خود را به گوشه ای از کلاس درس انداخته بود و مشغول ناله و گریه بودند. اما از آن روایت جانسوز، خودِ طکشاجم که در سنین پیری به سر میبرد، بیشتر از همه خُرد شده بود و اشک میریخت.
وقتی شاگردان کنار رفتند و طکشاجم میخواست از مسجد خارج شود این جملات را زیر لب میگفت و آهسته آهسته قدم برمیداشت و مسجد را ترک کرد: «اگر آن مادربزرگ نبود، اگر محبت آن زندانی در قعر سجون به دل مادربزرگان نمیافتاد ... نه ما طعم اسلام میچشیدیم و نه لذت شیعه بودن ... و نه سینهمان مملو از علوم آل محمد میشد. رحمت و غفران الهی به آن مادربزرگ و آن لالایی ها و ... درود بی حد و حصر پروردگار عالم به موسی بن جعفر و اجداد و اولاد طاهرینش.»
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@Mohamadrezahadadpour