''کتاب همه نوکرها''
محمدرضا حدادپور جهرمی (متولد 1984 در فارس) دانشمند و نویسنده ایرانی است. آثار وی در ایران بسیار پرفروش هستند. آثار وی در دست چاپ است و چندین نسخه در چاپ CD ، صوتی و چاپی بزرگ موجود است.
محمدرضا حدادپور جهرمی در کتاب همه نوکرها پژوهشی در زمینه عاشورا است که در همان ابتدا نگاه امنیتی آن توجه مخاطبان را به خود جلب میکند.
یکشنبه، سیزدهم ذیالحجه بود. با اینکه در چند روز گذشته، اوضاع خیلی عوض شده بود، اما آرایش عملیاتی و رزمی نداشتیم؛ یعنی دستوری نرسیده بود که پوشش و آرایش را از شکل حُجاج و زائران عوض کنیم و به شکل دیگری درآوریم.
بچههای شناسایی، مسیر را مثل کف دستشان بلد بودند. حدوداً پیشازظهر بود که به منطقهای بسیار سرسبز با درختان بلند و زیبا، به نام «صفراء» رسیدیم که چشمهسار و جویبارهای جذابی هم داشت؛ چندان انتظار نداشتیم در بیابانهای عربستان چنین صحنههای سرسبزی ببینیم. معمولاً کاروانهای مدینه که قصد زیارت خانه خدا را داشتند، از این منطقه عبور میکردند.
قرار شد مسافرتی و چیریکی بمانیم؛ نه مکان خاصی را رزرو کنیم و نه هتل و مسافرخانه بگیریم. فرمانده چندان صلاح نمیدانست در آن سرزمین هویت ما فاش شود. بهصورت جمعِ پراکنده مرتبط، در کمربندی آن منطقه مستقر شدیم.
یکی از بچهها میگفت: «تعجب میکنم، چقد نیروهای امنیتی این شهر، کمتجربه و نادونن!»
پرسیدم: «چطو مگه؟»
گفت: «حداقل از چهار مسیر میشه به این شهر یورش برد، بدون اینکه اونا حتی فرصت کنن از خونههاشون بیان بیرون. تازه! به خاطر موانع مختلف طبیعی که هست، میشه یه جنگ شهری تمامعیار راه انداخت؛ جوری که حدود شیش ماه طول بکشه و بعد توی شهر مخفی شد تا نتونن پیدات کنن! اونا حتی از منابع آب و زمینهای زراعی استراتژیکشونم مراقبتای امنیتی نکردن! اینجا دیگه کجاس؟ به نظرم مردم خوشوخرم و بیعاری داره!»
.......
#معرفی_کتاب
#همه_نوکرها
کانون ادبی دانشگاه یزد
@LiteraryCenter_of_YazdUni
همه نوکرها .ogg
1.66M
الاحجاج بیت الله خون، احرام ببندید
که کامل میشود با زخم تن، حج شما اینجا
به گوشم میرسد هر لحظه آوای خدا اینجا
مران ای ساربان محمل که باشد، کربلا اینجا
#معرفی_کتاب
📜کتاب همه نوکرها
🖋نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی
''کتاب داستانهای غمانگیز حضرت رقیه''
علی شیرازی اول آذر ۱۳۴۸ در شهر رفسنجان چشم به جهان گشود. وی از سال ۱۳۶۱ با مطبوعات همکاری دارد و تاکنون با روزنامههای جمهوری اسلامی، اطلاعات و غیره همکاری داشته است. از سال ۱۳۷۸ در هفتهنامه «پرتو سخن» بهعنوان جانشین سردبیر نقش داشته است.
چکیدهای از کتابش''داستان غم انگیز حضرت رقیه'' را در زیر آوردیم.
وقتی کاروان امام حسین در گرمای هزار درجه وارد کربلا شدند همه کودکان از جمله رقیه نظارهگر این همه غم و درد و بلا بودند؛ این دخترک در کنار پدرش تمام غمها و سختی را تجربه کرده بود انگار این گل تشنه پدر را الگوی خویش قرار داده است. یکی از یاران امام به اسم هلال بن نافع میگوید: من در میان دو صف از لشکریان ایستاده بودم، دیدم کودکی از حرم امام حسین(ع) بیرون آمد به سرعت خودش را به امام رساند و پیرهن آن حضرت را گرفت و گفت: یا ابهانظر الی فانی عطشان. این کودک از پدرش تقاضای آب میکرد اما چون از دست اَباعبداالله کاری برنمیآمد
مانند نمک بر زخمهای دل امام بود...؛ امام با چشمان بغضآلود رو به رقیه، کودک تشنه لب کرد و گفت: دخترم میدانم که تشنهای، خداوند تو را سیراب کند چون او وکیل و پناهگاه دل من و تمام اهل بیت من است.
دست پدر و دختر در دستان هم به سمت خیمه روانه شدند... .
هلال بن نافع اضافه کرده است: پرسیدم این دختر کوچک چه کسی بود و با امام حسین چه نسبتی داشت؟!
چنین پاسخ داد: او رقیه سلام الله علیها دختر سه ساله امام حسین(ع) است.
مرا ببخش ای پدر که وقت رفتن سفر
شراره زد به قلب تو
صدای آب، صدای من
چون رقیه علیهاالسلام در جایگاه وعظ زینب کبری علیهاالسلام جان داد، شام، پهنهی پند شود.
و رقیه علیهاالسلام، پیامآور عاشورا بود.
پیامی که با خون شهید عاشورا شکل پذیرفته است و از مایهی جان دختری کوچک سیراب می شود، هرگز خاموش نمیشود.
پیام خون، خاموشگر هر ظلم، تباهی و ستمی است.
#معرفی_کتاب
#داستانهای_غمانگیز_حضرت_رقیه
کانون ادبی دانشگاه یزد
@LiteraryCenter_of_YazdUni
داستانهای غمانگیز حضرت رقیه .mp3
3.71M
شبها که سر به سردی این خاک مینهم
کو دست مهربان نوازشگری که نیست
با سر رسیدهای بگو از پیکری که نیست
از مصحف ورق ورق و پرپری که نیست
#معرفی_کتاب
📜کتاب داستانهای غمانگیز حضرت رقیه
🖋نویسنده: علی شیرازی
''کتاب آفتاب در حجاب''
سید مهدی شجاعی نویسنده نامدار معاصر است که در سال ۱۳۳۹ شمسی متولد شد. وی علاوه بر فعالیت در صفحههای هنری و فرهنگی روزنامهی «جمهوری اسلامی»، سردبیر ماهنامهی «صحیفه»، مجلهی «رشد جوان» و مدیر انتشارات «برگ» هم بود. او به پشتوانهی فعالیتش در مطبوعات مجلهی «نیستان» را تاسیس کرد.
کتاب آفتاب در حجاب دریچهای به سوی شما باز میکند تا بتوانید غمهای کربلا را به نظاره بنشینید. اگر صبر و استقامت حضرت زینب(س) نبود، تاریخ امروز هیچ چیزی از گذشته و حادثهی کربلا نداشت تا به مردمان امروزی ارائه دهد.
همچنین این مجموعه روایتی است از زندگی حضرت زینب(س) که او را میتوان کوه صبر و استقامت دانست، روایتی از کودکی تا حادثهی عاشورا، از اسارت و سختیهایش، از غربت و وفات ایشان.
در ادامه بخشی از این کتاب را آوردهایم؛
....... صدای ضجه دوست و دشمن، زمین و آسمان را برمیدارد. زنان و فرزندان که تاکنون فقط سکوت و صبوری و تسلی تو را دیدهاند، با نوحهگری جانسوزت بهانهای مییابد تا سیر گریه کنند و عقدههای دلشان را بگشایند. از اینکه میبینی دشمن قتالهی سنگدل هم گریه میکند، اصلا تعجب نمیکنی، چرا که به وضوح، ضجهی زمین را میشنوی، اشک اشیا را مشاهده میکنی، گریهی آسمان را میبینی، نوحه سنگ و خاک و باد و کویر را احساس میکنی و حتی میبینی که اسبهای دشمن آن چنان گریه میکنند که سمهاشان از اشک چشمهاشان تر میشود. ولولهای به پا کردهای در عالم، زینب! .....
نثر روان و سادهنویسی از دغدغههای سیدمهدی شجاعی است که سعی کرده در تمام آثارش رعایت شود. او آثارش را با لحنی ساده و روان مینویسد تا مخاطبهای نوجوان هم به دنیای کتابهایش وارد شوند تا با خواندن داستانهای مذهبی لذت ببرند و درس زندگی بیاموزند.
#معرفی_کتاب
#آفتاب_در_حجاب
کانون ادبی دانشگاه یزد
@LiteraryCenter_of_YazdUni
کتاب آفتاب در حجاب.ogg
2.42M
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش...
چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر
چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش
#معرفی_کتاب
📜کتاب آفتاب در حجاب
🖋نویسنده: سید مهدی شجاعی
کتاب آفتاب در حجاب_.ogg
2.38M
گرچه « ابن الحسنم» پر شد از ثارالله
بنویسید مرا « یابن اباعبدالله »
یازده ساله ولی شوق بزرگان دارد
در دل کودک این ها جگر مردان است
#معرفی_کتاب
📜کتاب آفتاب در حجاب
🖋نویسنده: سید مهدی شجاعی
آفتاب در حجاب .mp3
1.96M
گردید دفن، پیکر پاکت به دست من
پیش از همه تو را به بغل کربلا گرفت
وقتی که تیر کین به گلوی تو جا گرفت
خون تو را به عرش فشاندم خدا گرفت
#معرفی_کتاب
📜کتاب آفتاب در حجاب
🖋نویسنده: سید مهدی شجاعی
''کتاب پدر، عشق و پسر''
سیدمهدی شجاعی نویسنده و روزنامهنگار، سال ۱۳۳۹ در تهران به دنیا آمد. در جوانی تحصیلات خود را در دو رشتهی ادبیات نمایشی و حقوق همزمان شروع کرد ولی به دلیل علاقهاش به نوشتن، تحصیلاتش را ناتمام گذاشت. شجاعی در مطبوعات و روزنامههای مختلفی از جمله صفحات هنری و فرهنگی روزنامهی «جمهوری اسلامی»، ماهنامهی «صحیفه» و مجلهی «رشد جوان» فعالیت خود را دنبال کرد و برای مدتی هم سرپرستی انتشارات «برگ» را برعهده داشت.
در ادامه بخشی از کتاب پدر، عشق و پسر را آوردهایم؛
..... سابقهی یک چیز را تو خوب میدانی، چرا که از سویی برمیگردد به جد پدریات ـ عروة بن مسعود ثقفیـ که شبیهترین مردم به عیسیبنمریم بود و از سادات اربعه صدر اسلام. و از سوی دیگر به مادرت ـمیمونهـ دختر ابیسفیان و مادر بزرگت ـدختر ابیالعاص بن امیهـ و آن اینکه دشمن به علیاکبرت، به پاره جگرت، طمع بسیار داشت.
یک سوی ماجرا، خودِ علیاکبر بود که فی نفسه طمعبرانگیز بود. جلال و جبروتش، جمال و وِجاهتش، استواری و صلابتش، خلق و خوی محمدیاش و همه صفات بینظیرش. و سوی دیگر ماجرا که راه را برای این طمع باز میکرد و جرئت و بهانهی بیان این طمع میشد، همین نسبت مادری بود؛ اتصال خونی تو به بنیامیه و قبیلة ثقیف.
پیشینه این قصه را تو میدانی، آنچه نمیدانی روایت کربلای این قصه است. معاویه را یادت هست به هنگام خلافت و آن پرسوجویش از اطرافیان که شایستهترین فرد برای خلافت کیست؟
اطرافیان همه گفتند: «تو، ایمعاویه!» اما کلام معاویه را به یاد داری که همان زمان میان افواه افتاد؟
گفته بود: «سزاوارتر برای خلافت، علیاکبر حسین است که جدش رسول خداست، شجاعت از بنیهاشم دارد و سخاوت از بنیامیه و جمال و فخر و فخامت از ثقیف.»
من که این قصه یادم بود، وقتی دشمن در کربلا برای علیاکبر امان آورد، زیاد تعجب نکردم. دشمن گمان میبرد که دو نفر را اگر از سپاه امام جدا کند، کمر امام میشکند؛ یکی عباسبنعلی و دیگر علیبنالحسین.
سپاه امام، همه گوهر بودند، همه عزیز بودند، همه نور چشم خداوند بودند، اما گمان دشمن این بود که امام با این دو بال است که پرواز میکند و جولان میدهد. و به این هر دو بال، پیشنهاد اماننامه کرد. خواست این دو بال را پیش از وقوع جنگ از امام جدا کند و امام را بیبال در زمین کربلا...
و چه گمان باطلی!.....
برای درک عمیق رابطه امام حسین و عشقی که نسبت به فرزندشان داشتند خواندن این کتاب گرانبها را پیشنهاد میدهیم.
#معرفی_کتاب
#پدر_عشق_و_پسر
کانون ادبی دانشگاه یزد
@LiteraryCenter_of_YazdUni
پدر، عشق و پسر .ogg
3.31M
آنچنان زخم روی زخم آمد
که عدو هم حساب را گم کرد
علی اکبر که بر زمین افتاد
آسمان آفتاب را گم کرد
#معرفی_کتاب
📜کتاب پدر عشق و پسر
🖋نویسنده: سید مهدی شجاعی
هدایت شده از انجمن علمی علوم تربیتی دانشگاه یزد
"نشریه مدیریتِ آموزش"
صاحب امتیاز: انجمن علمی علوم تربیتی
🏷️نشریهٔ "مدیریت آموزش"، دریچهای به سوی نوآوری و تبادل اندیشه در حوزهی خطیر آموزش و پرورش، همکارانی خلاق و توانمند میجوید.
🏷️این نشریه پلی است میان اندیشههای نو و تجارب ارزشمند، و بستری مناسب برای تبادل یافتههای علمی و پژوهشی در زمینههای گوناگون مدیریت و آموزش و پرورش.
🖋️ما مشتاقانه منتظر متون علمی و خلاقانه شما در زمینههای ذکر شده هستیم:
📄مدیریت آموزشی: تئوریها، مدلها و روشهای نوین مدیریت آموزشی، رهبری آموزشی، برنامهریزی درسی، ارزشیابی آموزشی، فناوری آموزشی، مدیریت منابع انسانی در آموزش و پرورش و...
📄آموزش و پرورش: تئوریها و فلسفههای جدید آموزش و پرورش، روشهای تدریس نوین، یادگیری و آموزش، برنامههای درسی، ارزشیابی تحصیلی، آموزش و پرورش تطبیقی، آموزش و پرورش ویژه، مشاوره و راهنمایی تحصیلی و...
📄مطالعات تطبیقی در آموزش و پرورش: مقایسه سیستمهای آموزشی مختلف در کشورهای جهان، بررسی چالشها و فرصتهای آموزش و پرورش در کشورهای مختلف و...
📄تاریخ آموزش و پرورش: بررسی تاریخچه آموزش و پرورش در ایران و جهان، مطالعه زندگی و آثار بزرگان آموزش و پرورش و...
📄روانشناسی آموزش و پرورش: رشد و توسعه کودکان و نوجوانان، یادگیری و شناخت، مشکلات یادگیری، استعدادهای ویژه و...
📄جامعهشناسی آموزش و پرورش: تاثیر آموزش و پرورش بر جامعه، نقش آموزش و پرورش در توسعه اجتماعی، عدالت آموزشی و...
📄اقتصاد آموزش و پرورش: هزینهها و منابع مالی آموزش و پرورش، بودجهبندی آموزشی، کارایی و اثربخشی آموزش و پرورش و...
📄فناوری اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش: استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش، یادگیری الکترونیکی، آموزش از راه دور و...
منتظر قلمهای توانمند و اندیشههای خلاق شما هستیم.
🪧جهت همکاری با نشریۀ مدیریتِ آموزش و کسب اطلاعات بیشتر:
@EducationManagement_yazd
📎انجمن علمی علوم تربیتی دانشگاه یزد
https://zil.ink/educationalassociation
''کتاب برادر من تویی''
داوود امیریان، نویسنده معاصر در سال ۱۳۴۹ در کرمان چشم به جهان گشود. وی تاکنون بیش از ۲۶ عنوان کتاب منتشر کرده و جوایز متعددی کسب نموده است. وی در حال حاضر در چند حوزه خاطره نویسی، ادبیات کودک و نوجوان، رمان، طنز، زندگینامه داستانی شهدا و فیلمنامه نویسی قلم میزند.
در ادامه بخشی از هنر جناب امیریان را آوردهایم؛
..... مولا علی(ع) خسته و خاکآلود سطل پر از خاک را از چاه بیرون داد. عباس که تازه دهساله شده بود، سطل سنگین خاک را گرفت و به دورتر برد. مالک اشتر به عمار یاسر اشاره کرد سکوت کند تا کارحضرت پایان پذیرد. مولا علی(ع) طناب را گرفت و پایین رفت. انتهای چاه گرفته و گرمایش خفهکننده بود. مولا علی(ع) کلنگ میزد تا به آب برسد. عمار یاسر سرش را به دهانهٔ چاه نزدیک کرد تا حضرت حرفهایش را بشنود.
- یا ابوتراب، نه من و نه صحابهای دیگر دوست نداریم کار به جنگ و خشونت کشیده شود. بارها به خلیفه اعتراض کردیم، دوستانه و برادرانه پند و اندرزش دادیم، آیا فایدهای داشت؟ ابوذر غفاری، صحابی گرانقدر رسولالله فقط به خاطر اعتراضش به ظلم و ستمی که بر مردم میرفت، به دستور خلیفه به ربذه تبعید شد و در همانجا در گمنامی وفات کرد. خدا به مالک اشتر و عبداللهبنمسعود خیر دهد که اتفاقی راهشان به آنجا افتاد و بر پیکر آن دوست وفادار نماز خواندند. عبداللهبنمسعود قاری و حافظ بینظیر قرآن کریم زیر ضربات چماق و لگد محافظان خلیفه دندههایش شکسته و خانهنشین شد. بارها خود من به دستور مستقیم خلیفه کتک خورده و مجروح شدم، چرا؟ به خاطر گفتن حقایق و اعتراض به بریز و بپاشهایی که میشد و میشود. صحابهٔ بزرگوار پیامبر(ص) و یاران وفادارش تبعید و خانهنشین شدهاند. درحالیکه خاندان ابوسفیان و معاویه حکومت میکنند و به کسی جوابگو نیستند. مروان حکم، شده وزیر و مشاور امین خلیفه و اسبش را هرطور دوست دارد، میراند. مروان است که بر آتش فتنه میدمد و اینک مردم خسته و عاصی شده و سرازیر مدینه شدهاند. گروههایی از سربازان و ارتش اسلام که وظیفهشان حفظ مرزهای عراق و مصر بوده، به مدینه آمدهاند تا تکلیفشان را با خلیفه مشخص کنند. شما بگویید ما چهکار کنیم؟
مولا علی (ع) به خاک خیس ته چاه چنگ زد. لبخند روی لبش نشست و با قدرت به کلنگزدن ادامه داد. با چند ضربهٔ دیگر جوشش آب شدت گرفت، آب تا زانوان ایشان رسید. حضرت سطل را پر از آب کرد، طناب را گرفت و خودش را بالا کشید، خسته و عرقکرده اما راضی از چاه بیرون آمد؛ عباس با دیدن سطل پر از آب جلو دوید، مولا علی(ع) کف دستش را کاسه کرد و در آب فرو کرد. بعد مشتش را به دهان عباس نزدیک کرد:
- بنوش پسرم؛ ببین چه آب زلال و تمیزی است. ....
چه زیباست خواندن کتابی که هر خطش منور شده با نامهای امامان شهید بزرگواری که مملو از آرامش و عشق و ایمان هستند...!
با خواندن این کتاب شاید کمی به آرامش درونی برسیم.
#معرفی_کتاب
#برادر_من_تویی
کانون ادبی دانشگاه یزد
@LiteraryCenter_of_YazdUni
کتاب برادر من تویی .ogg
2.57M
جان سر دست گرفت و به دل میدان برد
خواست باعشق بگوید که عمو، جان من است
بی زره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است
#معرفی_کتاب
📜کتاب برادر من تویی
🖋نویسنده: داوود امیریان
''کتاب سقای آب و ادب''
و دوباره کتابی پر نور ،پر عشق ،و سرشار از حکمت عاشوری و حسینی از سید مهدی شجاعی:
سقای آب و ادب، اثری است متفاوت از سید مهدی شجاعی؛ رمانگونه و روایتنامهای از زندگی حضرت عباس(ع)، که بعد از سالها، اندک اندک جامه خلق پوشیده و در ظرف کتاب تقدیم مخاطبان شده است.
رمان به یقین متفاوت است با آثاری از همین قلم، هم از حیث فرم و هم از حیث نوع نگاه محتوایی آن.
این مجموعه شامل ده فصل است: عباسِ علی،عباسِ امالبنین، عباسِ عباس، عباسِ سکینه، عباسِ مواسات، عباسِ زینب، عباسِ ادب، عباسِ حسین، عباسِ فرشتگان، عباسِ فاطمه.
در هر فصل، رفت و برگشت روایی متعدد و متنوعی دیده میشود و در حرکتی سیال، راویان جای به هم میدهند و شکستها به سرعت خوانش میافزاید و زوایایی جدید از مفهوم را روشن میکند. اما آنچه این کتاب را از حیث محتوا با دیگر آثار شجاعی متمایز میکند، بیشتر در فصل عباسِ فرشتگان به چشم میآید. در سایر فصول نویسنده دقیق و کامل بر اساس مستندات تاریخی، به روایت زندگی حضرت عباس(ع) میپردازد؛ اما در فصل نهم، شجاعی شیوهای جدید را پیش میگیرد، روایتی متفاوت با مضامینی که بیشتر استحسان اوست، مفاهیمی جدید و نگاهی نو به شخصیت حضرت عباس بن علی(ع).
در ادامه بخشی از کتاب سقای آب و ادب را آوردهایم؛
..... همین یک مشک آب، تمام حیثیت دشمن را لگدمال کرده است.
دشمن گمان میکند که جبهۀ حسین اکنون بسان محتضری است که با نوشیدن آب، حیات تازه میگیرد، از جا برمیخیزد و دمار از روزگارشان درمیآورد.
به همین دلیل، همۀ لشگر خود را حلقه حلقه دور شریعه متمرکز کرده است.
امّا ظاهر نخلستان، آرام و پیش روی عباس، خالی است.
ساعاتی پیش از این، وقتی عمدۀ اصحاب حسین، به میدان رفته و به شهادت رسیدهاند، عباس به محضر حسین رسیده است، سر فرو افکنده است و اجازۀ میدان گرفته است:
«دلم گرفته است آقا! سینهام تنگ شده است. قلبم دارد از شدت درد میترکد. همینطور ایستادهام و شهادت یارانمان را یک به یک تماشا میکنم. رخصت فرمایید لااقل به قدر گرفتن انتقام عزیزانمان از دشمن، بجنگم.»
از این تمنّای شهامت بنیان و تضرّع شجاعت نهان، اشک در چشمان حسین، حلقه زده است و بغض بر گلوی حسین، چنگ انداخته است.
حسین میداند که دشوارترین کار برای عباس، نجنگیدن است. بزرگترین شجاعت و مقاومت عباس، شهادت یاران را دیدن، دندان بر جگر فشردن و از جا نجنبیدن است.
حسین میداند که بزرگترین شهامت عباس، دست بر قبضۀ شمشیر فشردن و شمشیر را در غلاف نگه داشتن است.
حسین به روشنی میفهمد که برترین ظرفیت عباس، سکوت و تبعیت در اوج قدرت و توانمندی است، صبر و شکیبایی در نهایت اقتدار و کظم و خویشتنداری در عین صولت و شجاعت.
عباس اینک کوه آتشفشان خاموشی است که اگر اراده کند گدازههای خشمش تمام جبهۀ دشمن را میسوزاند و خاکستر میکند. و آنچه این آتشفشان را مهار کرده است، فقط ادب و اطاعت عباس است......
خواندن کتاب سقای آب و ادب را به تمام دوستداران کتابهای مذهبی و عاشقان امام حسین(ع)، حضرت ابوالفضل(ع) و واقعه عاشورا پیشنهاد میدهیم.
#معرفی_کتاب
#سقای_آب_و_ادب
کانون ادبی دانشگاه یزد
@LiteraryCenter_of_YazdUni
4_5828170122732248275.ogg
2.76M
می خواند کسی یک به یک آیات علق را
ز آن سجده ی واجب، کسی اما ننوشته است
آن ماه بدیعی که کسی بهر بیانت
از معنی آن صورت زیبا ننوشته است
#معرفی_کتاب
📜کتاب سقای آب و ادب
🖋نویسنده: سید مهدی شجاعی
هدایت شده از کانون مهدویت تمنای وصال✨
📣#اطلاعیه #عموم هم استانیهای عزیز #یزدی!
🧩 و #دانشجویان_دانشگاه_های_استان_یزد
🎳اگر برنده شدن رو دوست دارید، ادامه متن رو بخونید.
🎯قراره مسابقه بدیم، همه باهم.
📚#مسابقه_بزرگ_کتاب_نوردی!
🌻قراره توی ۳ ماه تابستون ۳ تا کتاب فوقالعاده رو بخونید و در مسابقه کتاب نوردی شرکت کنید.
🎉هرماه از #کتاب مختص به همون ماه یه مسابقه برگزار میشه
🏆همراه با #جوایز ۶٠٠میلیون ریالی
🚀برای شرکت در مسابقه کتابنوردی کافیه در لینک زیر #ثبت_نام کنید
🌐https://survey.porsline.ir/s/U5FILPW
💌و یا عدد 313 به سرشماره 10000200110313 ارسال کنید.
⏳مهلت ثبت نام: تا ۱٠مرداد
⁉️سوالی داشتید ما اینجا هستیم:
@Tamanai_vesal313
🎈اگر میخواید در جریان خبرهای مسابقه قرار بگیرید در این کانال عضو بشید
🆔@Tamanai_vesal
''کتاب پشت درهای بهشت''
رضا کاشانی اسدی متولد سال 1338، نویسنده خوش ذوق ایرانی است.
"پشت درهای بهشت" رمانی است دویست و یازده صفحهای، اثر"رضا کاشانی اسدی" که با قلم گیرای خود، خوانندگان را به یکی از وقایع تاثیرگذار تاریخی خواهد برد. این کتاب که به تازگی توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر شده است، پیرامون وقایع منتهی به عاشورا و اتفاقات پس از آن حادثه و همچنین جامعهی کوفه در آن زمان میباشد.
نویسنده در این مجموعه، خوانندگان خود را به کوفه میبرد، جایی که امام حسین(ع) پس از دریافت ده هزار نامه که او را برای امامت به کوفه دعوت میکرد، راهی آن دیار شد. اما هنگامی که عبیداللهبنزیاد وارد کوفه میشود، صحنه دگرگون میگردد و کوفه و مردمانش در سمت مقابل قرار میگیرند. نتیجه این شد که ابنزیاد اختیار کوفه را در دست گرفت و مردم شهر و قبیلههای مختلف برای بیعت با او و پشت کردن به پیمان قبلی خود، شتاب ورزیدند.
داستان "پشت درهای بهشت" پیرامون زندگی پسر جوانی است که "موقع" نام دارد. در بحبوحهی این اتفاقات، موقع در برابر پدرش ایستاده و آرزو دارد به سپاه امام حسین(ع) بپیوندد. وی در عین حال یکی از شاگردان خاص حبیببنمظاهر(ع) است و زمانی که حبیب برای ملحق شدن به امام حسین(ع) تصمیم به ترک کوفه می گیرد، موقع با واقعیت رو به رو میشود.
آقای کاشانی در این اثرش فضای فریب و خفقان را در زمان ایثار و شهادت امام حسین(ع) نشان میدهد و درسهای خاصی از واقعهی عاشورا را در قالب داستان بیان میکند. او داستان زندگی یک فرد را از طریق روایتهای تاریخی نشان میدهد و برخی از زوایای پنهان آن رویداد تاریخی را برای خواننده به تصویر میکشد.
#معرفی_کتاب
#پشت_در_های_بهشت
کانون ادبی دانشگاه یزد
@LiteraryCenter_of_YazdUni
Ashoora .m4a
2.07M
می خواست تا ببوسد و برگیردش ز خاک
قرآن او، ورق ورق و پاره پاره بود
لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها
دشتی ز سوز سینه ی زینب شراره بود
📜کتاب پشت درهای بهشت
🖋نویسنده: رضا کاشانی اسدی