eitaa logo
آرامش دلم تنها خداست
2.1هزار دنبال‌کننده
845 عکس
573 ویدیو
8 فایل
خدایا تنها امیدم تویی که مهربانترین هستی یا ارحم الراحمین #کپی برداری از مطالب کانال با ذکر صلوات بلا مانع می باشد . #تأسیس 15 آذر ماه 99
مشاهده در ایتا
دانلود
*مجلس ترحیم خودم* سهراب سپهری ♈بعد مرگم شده بود... آمدم مجلس ترحیم خودم ، همه را می دیدم همه آنها که نمی‌دانستم عشق من در دلشان ناپیداست ♈واعظ از من می‌گفت... از نجابت‌هایم، از همه‌ی خوبیها و به خانم‌ها گفت : اندکی آهسته تا که مجلس بشود سنگین‌تر... راستی این همه اقوام و رفیق !!؟؟ من خجل از همه‌شان ! من که یک عمر گمان می‌کردم تنهایم و نمی‌دانستم من به اندازه یک مسجد پر از آدم ، دوستانی دارم ♈همه شان آمده‌اند! چه عزادار و غمین... من نشستم به کنار همه شان وه چه حالی بودم ، همه از خوبی من می‌گفتند حسرت رفتن ناهنگامم ، خاطراتی از من که پس از رفتن من ساخته‌اند از رفاقت‌هایم ... از صمیمیت دوران حیات یک نفر گفت: چه انسان شریفی بودم دیگری گفت فلک گلچین است ♈یک نفر هم می‌گفت : "من و او وه چه صمیمی بودیم" !! و عجیب است مرا ، او سه سال است که با من قهر است... !! ♈یک نفر ظرف گلابی آورد و کتاب قرآن که بخوانند کتاب و ثوابش برسانند به من گرچه برداشت رفیق ، لای آن باز نکرد ... و ثوابی که نیامد بر من ♈آن که صدبار به پشت سر من غیبت کرد آمد آن گوشه نشست ... من کنارش رفتم اشک در چشم ، عزادار و غمین ، خوبی‌ام را می‌گفت چه غریب است مرا ... ! ♈آن ملک آمد باز... آن عزیزی که به او گفتم من: « فرصتی می‌خواهم » خبرآورد مرا: « می‌شود برگردی... مدتی باشی ، در جمع عزیزان خودت... نوبت بعد ، تو را خواهم برد... ♈روح من رفت کنار منبر... و چه آرام به واعظ فهماند: اگر این جمع مرا می‌خواهند، فرصتی هست مرا... می‌شود برگردم... ♈من نمی‌دانستم این همه قلب مرا می‌خواهند ! باعث این همه غم خواهم شد روح من طاقت این موج پر از گریه ندارد هرگز... زنده خواهم شد باز واعظ آهسته بگفت : « معذرت می‌خواهم خبری تازه رسیده‌ست مرا گوئیا شادروان مرحوم ، زنده هستند هنوز » ! خانمی جیغ کشید و غش کرد و عزیزی به شتاب ، مضطرب ، رفت که رفت... یک نفر گفت: « که تکلیف مرا روشن کن اگر او مرد، خبر فرمایید سوگواری بکنیم ! » ♈عهد ما نیست به دیدار کسی، کو زنده است دل او شاد کنیم کار ما شادی مرحومان است !!! واعظ آمد پایین... مجلس از دوست تهی گشت عجیب ! صحبت زنده شدن چون گردید ، ذکر خوبی‌هایم همه بر لب خشکید... ♈ملک از من پرسید: « پاسخت چیست ؟ بگو ! تو کنون می‌آیی !؟ یا بدین جمع رفیقان خودت می‌مانی!!؟؟ » ♈چه سوال سختی ! بودن و رفتن من در گرو پاسخ آن... زنده باشم بی‌دوست ؟ مرده باشم با دوست ؟ زنده باشم تنها !؟ مرده در جمع رفیقان، عزیز!؟ من که در حیرتم از کرده‌ی این مردم نیز...!!! ♈کاش باور بکنیم کاش بیدار شویم خوب اندیشه کنیم معنی واقعی آمدن و رفتن چیست ؟ ای کاش دلی شاد کنیم تا زمانی که هنوز زنده اندر برِ ماست... 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💟 قصه ای واقعی است که یکی از معلمین روایت می کند ؛ دو مرد از وزارت آموزش و پرورش آمده بودند برای بازرسی و تهیه گزارش از کار معلمان که در کلاس آن معلم حضور یافتند . در این هنگام و جلوی آن دو مرد یکی از دانش آموزان از معلمش پرسید :چرا درس زبان عربی اینقدر مشکل است ؟ ((معلم داشت برای آنان صحبت می کرد و این دانش آموز داد زد و چنین گفت)) معلم لحظه ای سکوت کرد سپس گفت : اگر این طور است اشکالی ندارد درس را به بازی تبدیل می کنم ! دانش أموزان خوشحال شدند و معلم را نگریستند تا ببینند چگونه درس را به بازی تبدیل می کند ! معلم روی تخته یک شیشه که بالای آن تنگ می شد کشید 🍶 سپس درون آن خروسی🐔 رسم کرد ، و روبه دانش آموزان کرد و گفت : چه کسی می تواند راه حلی بیابد برای اینکه این خروس را از شیشه بیرون بیاوریم ؟ به شرطی که شیشه نشکند و خروس را هم نکشیم ! دانش آموزان همه تلاشهای خود را کردند اما هیچ کدام به راه حلی نرسید و آن دو مرد نیز با دقت کار دانش آموزان را دنبال می کردند که عاقبت همه دانش اموزان راه حل هایشان به شکست می انجامید . درآخر یکی از دانش آموزان ناامیدانه فریاد زد : آقا معلم این خروس بیرون نمیاد الا با شکست شیشه یا کشتنش ! معلم گفت : نه ، نباید از دوشرط گذشت ! دانش آموز گفت : پس به آن کسی که آن خروس را داخل شیشه کرده است باید گفت چگونه این کار را کرده همانگونه نیز آن را بیرون بیاورد ! دانش آموزان خندیدند ...اما خنده شان زیاد طول نکشید چون معلم گفت : درست است ، درست است ! این جواب درست است ، هر کسی آن را در شیشه قرار داده همانکس باید بیرونش بیاورد ، و شما نیز همچنین !! وقتی درس عربی را برداشتید که بخوانید همان خروس را در شیشه کردید که این درس سخت است ،این را در عقل خود جای دادید ... وقتی درس عربی را برداشتید آن را آسان بردارید در ذهنتان تا بتوانید آن را آسانتر بخوانید ، آن را جزو درسهای ساده بردارید ... 🌟 این حکایت بسیاری از کارهای ما و اندیشه های ماست ، وقتی کاری را شروع کردی بسم الله وتوکل برخدا بگو ، سپس بر هر گونه مشکلی غلبه خواهی کرد ، فقط اینگونه خروس را از شیشه خارج خواهی کرد 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 (عج) شیخ صدوق رحمه الله در کتاب خصال از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است که فرمودند : 💫شخصی که در انتظار امر ما بسر می برد مانند کسی است که در خون خود در راه خدا دست و پا می زند . و حدیث را ادامه دادند تا آنکه فرمودند : 💫خداوند هستی را، به وجود ما آغاز کرده و به وجود ما آن را پایان می دهد، وآنچه را بخواهد محو کند بوسیله مامحو می کند واز بین می برد،و آنچه را بخواهد ثابت نگهدارد بوسیله ما باقی می گذارد و برقرار می سازد،دوران سخت و دشوار را بوسیله مابرطرف می کند،وباران رحمتش را بواسطه ما فرو می فرستد. 💫پس مغرور نشوید و غرورتان شما را از خداوند دورنکند، آسمان قطره اي از باران خود را از هنگامی که خداوند آن را حبس کرده فرو نفرستاد و اگر قائم ما قیام کند آسمان همه باران خود را فرو ریزد ،وزمین گیاهانش را بیرون آورد، کینه ها ودشمنی ها از دلهاي بندگان برطرف شود، درندگان و چهارپایان با هم سازش کنند، و آن قدر نعمت وامنیت فراوان شود که حتی وقتی زنی مسافت بین عراق و شام را می پیماید جز بر زمین سرسبز قدم نگذارد، و در حالی که زینت و جواهرات خود را بالاي سرش گذاشته باشد کسی متعرض او نشود، درنده اي به او هجوم نیاورد و او ترسی به خود راه ندهد. 💫و اگر می دانستید ماندن شما در میان دشمنان و تحمل کردن اذیت و آزار آنها چه پاداشی و فضیلتی براي شما دارد مژده اي براي شما بود، و دیدگان شما را روشن می ساخت . 📚کتاب نفیس القطره،جلد اول ، صفحه ۷۹۶ 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
چشمِ آمنه بر روی احمد گره خورده دلش بر موی احمد گهی خندان گهی محو تماشا چو می‌بیند خمِ ابروی احمد 🔹خجسته میلاد پیامبر اکرم (ص) و امام جعفر صادق(ع)مبارک🌷🌷 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️داستان واقعی نامه نگاری مرد دهاتی با امام زمان (عج) ✍اسمش علی بود و از سادات، صدایش می کردند آ سید علی، دهاتی بود و کم سواد، اما عجيب صفای باطنی داشت، همشهری و هم دهاتی همین شیخ حسنعلی نخودکی خودمان خودش تعریف می کند جمعه صبحی اول طلوع خورشید به بالای تپه ای رفتم کنار چشمه ای و عریضه ای، نامه ای،نوشتم برای امام زمانم که آی آقا جان! سنم دارد بالا می رود و هنوز صاحب فرزندی نشدم... کاغذ را که نوشتم پرت کردم سمت چشمه، باد گرفت و نامه را چسباند به عبایم، دو سه باری آمدم کاغذ را به داخل چشمه بیاندازم اما هر بار نمی شد، به دلم افتاد کاغذ را بردارم و بخوانم، برداشتم، نگاه كردم ديدم كه جواب من همان وقت آمده است؛ قبل از اينكه به آب برسد؛ داخل کاغذ نوشته است: خداوند دو فرزند نصيب شما مي‏كند كه يكي‏ از آن ها منشأ خدمات خواهد بود. 💚 قربانشان رَوَم برایشان فرقی نمی کند مدیر باشی، تاجر باشی یا یک روستایی بی سواد، دلت که پاک باشد تحویلت می گیرند و آبرومندت می کنند،در این قحطیِ محبت یک رفيقِ بی غلُّ غش می خواهند امام زمان تا رفاقت را در حقش تمام کنند. چقدر نگاه زهرایی تان را می خواهم آقا جان دلم برایِ کسی می تپد بیا ای دوست بیا که من به تو بیش از همیشه محتاجم 📚برداشتی آزاد از سخنان استاد اخلاق شیخ جعفر ناصری 🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨رسول اکرم (صلی الله علیه و آله): هر کس به دیگران ضرر برساند، خداوند به او‌ ضرر میزند، و هر کس سختگیری کند، خداوند به او‌ سخت می‌گیرد. 📚 نهج الفصاحه، حدیث ۳۰۳۰ 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا