eitaa logo
آرامش دلم تنها خداست
2هزار دنبال‌کننده
831 عکس
555 ویدیو
8 فایل
خدایا تنها امیدم تویی که مهربانترین هستی یا ارحم الراحمین #کپی برداری از مطالب کانال با ذکر صلوات بلا مانع می باشد . #تأسیس 15 آذر ماه 99
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ آدرس امام زمان (عج) ✍از علامه حسن زاده پرسیدند: آدرس امام زمان ارواحنافداه کجاست؟ کجا می شود حضرت را پیدا کرد؟ ایشان فرمودند: آدرس حضرت در قرآن کریم آیه ۵۵ سوره قمر است... که می‌فرماید: "فی ‌مَقْعَدِ صِدْقٍ عَنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر" هر جا که صدق و درستی باشد، هر جا که دغل کاری و فریب کاری نباشد، هرجا که یاد و ذکر پروردگار متعال باشد، حضرت آنجا تشریف دارند..." 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابراهیم مهزیار جدّ علی بن مهزیار می گوید: روز سوم ولادت امام مهدی(عج)، حضرت امام حسن عسكری(ع) می‌خواستند برای پسرشان عقیقه كنند، برای این امر شیعیان گوسفندهای زیادی فرستادند. به حضرت عرض كردم: آقای من! عقیقه، یك گوسفند است چرا اجازه می‌دهید این همه گوسفند قربانی شود؟ فرمودند: پسر من عمری طولانی خواهد داشت. سپس از امام یك یادگاری طلب كردم و ایشان انگشترشان را به من دادند، پس از آن هر وقت به آن انگشتر نگاه می‌كردم خوشی عجیبی به دلم می‌آمد. ✨💫✨ بعد از بازگشتم به اهواز شنیدم امام حسن عسكری(ع) شهید شدند. به سامرا برگشتم تا امام زمان(عج) را ببینم اما موفق نشدم. ایام حج به مكه رفتم تا حضرت را زیارت كنم ولی ایشان را ندیدم. روزی در طواف با خود گفتم: بیچاره شیعیان آخر الزمان! ‌من امام هادی(ع) و امام حسن عسكری(ع) را دیدم اما امام زمان(عج) را ندیدم این قدر بی قرار هستم آنها كه هیچ امامی را ندیدند چقدر بی‌قرار خواهند بود! پس از آن جوانی آمد از من پرسید انگشتر امام عسكری(ع) را به دست داری؟ گفتم : بله، بعد از آن او مرا با خود به خیمه امام زمان(عج) برد. حضرت فرمودند: «دیدی با ما چه كردند؟ مجبور شدیم غایب شویم. نگران شدم. گفتم: آقا می‌خواهید انگشتر پدرتان را از من بگیرید؟ فرمودند: «ما خاندانی هستیم كه به هر كس هر چه بدهیم پس نمی گیریم. پس انگشتر خودشان را هم به من دادند. ✨💫✨ سپس فرمودند: در طواف برای شیعیان ما دعا كردی؟ گفتم: بله آقا ولی خیلی دلم برایشان می‌سوزد، آنها امام خود را نمی‌بینند. حضرت فرمودند: *آن ها خیلی نزد من عزیز هستند، شیعیان آخر الزمان ندیده به من عشق می‌ورزند. اگر آنها بدانند چقدر دوستشان دارم از شوق می‌مردند.* ✅ برای همه زندگیمان همین دلخوشی كافی است كه قطب عالم امكان دوستمان دارد، الطاف و عنایاتش را به سویمان روانه كرده و برایمان دعا می‌كند. 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در قدیم یڪ فردے بود در همدان به نام اصغرآواره. اصغر آقا کارش مطربے بود و در عروسی‌ها و مجالس بزرگان شهر مجلس گرمے می‌کرد و اینقدر کارش درست بود که همه شهر او را می‌شناختند و چون کسے را نداشت و بیکس بود بهش می‌گفتند اصغر آواره! انقلاب که شد وضع کارش کساد شد و دیگه کارش این شده بود می‌رفت تو اتوبوس براے مردم می‌زد و می‌خواند و شب‌ها می‌رفت در بهزیستے می‌خوابید تا اینجاے داستان را داشته باشید! در آن زمان یڪ فرد متدین و مؤمن در همدان به نام آیت الله نجفے از دنیا می‌رود و وصیت‌کرده بود اگر من فوت کردم از حاج آقا حسینے پناه که فردے وارسته و گریه کن و خادم اباعبدالله علیه‌السلام و از شاگردان خوب مرحوم حاج علے همدانے است بخواهید قبول زحمت کنند نماز میت من را بخوانند خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر آمدند براے تشیبع جنازه در باغ بهشت همدان و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینے پناه که حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش براے خواندن نماز میت حاج آقا حسینے پناه وقتے رسید گفت: تا شما کارها رو آماده کنید من برم سر قبر استادم حاج ملاعلے همدانے فاتحه‌اے بخوانم و برگردم وقتے به سر مزار استادش رسید در حین خواندن فاتحه چشمش به تابوتے خورد که چهار کارگر شهردارے زیر آن را گرفته و به سمت غسال‌خانه می‌بردند کنجکاو شد و به سمت آنها رفت. پرسید این جنازه کیه که اینقدر غریبانه در حال تدفین آن هستید؟ یکے از کارگران گفت این اصغر آواره است تا اسم او را شنید فریادے از سر تأسف زد و گریست مردم تا این صحنه را دیدند به طرف آنها آمدند‌ و جویاے اخبار و حال حاجے شدند و پرسیدند‌چه شد که شما براے این فرد این طور ناله کردید؟! حاجے گفت: مردم این فرد را می‌شناسید؟ همه گفتند: نه! مگه کیه این؟ حاجے گفت: این همون اصغر آواره است مردم گفتند: اون که آدم خوبے نبود. شما از کجا می‌شناسیدش؟! و حاجے شروع کرد به بیان یڪ خاطره قدیمی: گفت: سال‌ها قبل از همدان عازم شهر قم بودم و آن زمان‌ها تنها یڪ اتوبوس فقط به آن شهر می‌رفت سوار اتوبوس که شدم دیدم واے اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شدترسیدم و گفتم: یا حسین اگه این مرد بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من ساکت باشم حرمت لباسم از بین می‌رود اگر هم اعتراض کنم مردم که تو اتوبوس نشستند شاید بدشان بیاد که چرا من نمی‌ذارم شاد باشند و اگر هم پیاده شوم به کارم در قم نخواهم رسید چه کنم؟! خلاصه از خجالت سرم را به پائین انداختم اصغر آواره سوار شد و آماده نواختن بود که ناگاه چشمش به من افتاد، زود تیمپو رو گذاشت تو گونے و خواست پیاده بشه که مردم بهش اعتراض کردند که دارے کجا میری؟ چرا نمیزنی؟ گفت: من در زندگیم همه غلطے کردم اما جلوے اولاد حضرت زهرا سلام الله علیها موسیقے ننواختم. خلاصه حرمت نگه داشت و رفت اونروز تو دلم گفتم: اربابم حسین علیه‌السلام برات جبران کنه حالا هم به نظرم همه ما جمع شدیم برای تشییع جنازه اصغر آواره و خدا خواسته حاجے عنایتے بهانه‌اے بشود براے این امر خلاصه با عزت و احترام مراسم شروع شد و خود حاجے آستین بالا زد و غسل و کفنش را انجام داد و برایش به همراه آن جمعیت نماز خوانداین نمکدان حسین جنس عجیبے داردهر چقدر می‌شکنیم باز نمڪ می‌ریزد. 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
📚 قطره ای به وسعت دریا«اولین رمان پیرامون زندگی حاج قاسم عزیز» ✍ طاهره سادات حسینی 💰قیمت پشت جلد ۴۹۰۰۰تومان اگر از طریق این کانال اقدام به تهیه کتاب نمایید، تخفیف خوبی هم خدمتتان می دهیم 🔻🔻🔻 برای تهیه ی مستقیم و سریع کتاب با این شماره تماس حاصل فرمایید👇👇👇👇 09147026388 🔺️🔺️🔺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
✍ زیـــــاد بـــــودن گنـــــاه و ســـــوءظن نسبتـــــ بـــــہ خودتـــــ باعثـــــ نشود ڪہ دعـــــا نڪنے و از خـــــداوند چـــــیزے نـــــخواهے! چـــــون خـــــداوند جوابــــــــــ دعاے شیطان را هـــــم داد وقتے شـــــیطان گفتـــــ: مـــــرا تـــــا روزے ڪـــــہ برانگیختـــــہ مےشـــــوند مهلتــــــــــ بـــــده و خـــــداوند فرمود: مسلما تـــــو از مهلتـــــ یافتگانے 📚سوره الحـــــجر، آیـــــہ ۳۶ 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهدوی🌹 اِنگار نَه اِنگار امام زمان غایب است😞 مرحوم آیت الله مجتهدی(ره):👇 ⚡️یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه می‌کنند و شانه‌هایشان از شدت گریه تکان می‌خورد، رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتاده‌اید؟ 🔸 ایشان فرمودند: یک لحظه، امام زمان را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند:" آقای مدنی! نگاه کن! شیعیانِ من بعد از نماز، سریع می‌روند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمی‌کنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!" و من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم... 📚 کتاب مهربان‌تر از مادر، انتشارات مسجد مقدس جمکران 🌸ظــهورما.طلـــوع او 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda