eitaa logo
آرامش دلم تنها خداست
2.1هزار دنبال‌کننده
802 عکس
540 ویدیو
8 فایل
خدایا تنها امیدم تویی که مهربانترین هستی یا ارحم الراحمین #کپی برداری از مطالب کانال با ذکر صلوات بلا مانع می باشد . #تأسیس 15 آذر ماه 99
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻ازدواجِ خدائی🔻 ✍ وقتی که آدم زندگیش خدائی باشه، هر کاری که میخواد انجام بده، اوّل با خودش فکر میکنه: ⁉️ 🤔 آیا این کار، منو به میرسونه یا نه؟! مثل حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) که وقتی کردند🎊🎉 از امیرالمومنین پرسیدند: کَیْفَ وَجَدْتَ أَهْلَکَ؟! ⁉️ حضرت زهرا (س) چطور همسری است؟! حضرت علی جواب داد: نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَی طَاعَةِ اللهِ. ☝️ بهترین یار و یاور برای است. 📣 دقّت کنیم که حضرت علی از کدوم ویژگیِ حضرت زهرا تعریف میکنه. میگه:👈 حضرت زهرا همسر خیلی خوبیه. خیلی به دردِ می‌خوره.❤️ خیلی در انجام دستوراتِ الهی کمک میکنه. ✖️ حالا اینکه خانوم قورمه سبزی خوشمزه درست میکنه یا نه.. ✖️ شیرینی خوب درست میکنه یا نه.. ✖️ خیاطی و گلدوزی بلده یا نه.. ✖️ ژله تزریقی بلده درست کنه یا نه.. ❌☝️ اصلاً از این بحث‌ها نیست. 🌴نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَی طَاعَةِ اللهِ.🌴 ☜ کسی که زندگیش خدائی باشه، در هم خدائی عمل میکنه.💯 👌 اصلاً همه‌ی زندگیش میشه . چنین کسی: ✔ هر جور دلش بخواد حرف نمیزنه.. ✔ هر جور دلش بخواد نمی‌خوابه.. ✔ هر جور دلش بخواد نمی‌خوره.. ✔ هر جور دلش بخواد نمی‌خنده.. ✔ هر جور دلش بخواد پیام فوروارد نمی‌کنه.. ✔ هر جور دلش بخواد نمی‌کنه.. ✅️ هیچ کاری رو به خواستِ خودش انجام نمیده، بلکه خواستِ رو در نظر می‌گیره.🙂 خدائی زندگی میکنه.. خدائی می‌میره.. خدائی هم محشور میشه.... 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 🔻 ✍ زیاد این جمله رو شنیدیم که میگن: فلانی هنوز جَوونه، خیلی بهش سخت نگیر...🙂 ☝️ امّا یک شایسته از نظر قرآن، هیچ وقت ، و حساب و کتاب رو فراموش نمیکنه. حضرت لقمان، که خدا بهش فراوان داده بود، به فرزند جوانش می‌فرماید: 🕋 یٰا بُنَیَّ إِنَّهٰا إِنْ تَکُ مِثْقٰالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمٰاوٰاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللّٰهُ إِنَّ اللّٰهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ (لقمان/۱۶) 💢 پسرم! اگر به اندازه‌ی سنگینی دانه‌ی خردلی عملِ خوب یا بد داشته باشی، و این عمل کوچکت در دل سنگی، یا در گوشه‌ای از آسمان‌ها و زمین قرار بگیرد، خداوند آن را در برای حسابرسی می‌آورد. زیرا خداوند دقیق و آگاه است. 📣 حسابرسىِ خداوند خیلی دقیق و کامله، حتّی برای جَوون‌ها💯 آدمِ حکیم، هیچوقت نمیگه: حالا جَوونه، بهش سخت نگیر.❌ چون این جمله یعنی: ❌ از مسئولیت شونه خالی کردن، ❌ و در نهایت سقوطِ یک جَوون😔 ✔️ پس جَوونتون رو، همون اوّلِ جوونی، از خواب و خیال بیدار کنید...❗️ ✧════•❁❀❁•════✧ ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 ماجرای نقش دو شیر در حال بلعیدن یک مرد در بالای ایوان نقاره‌خانه در صحن انقلاب (صحن عتیق) حرم رضوی در این صحنه مردی با ریش و سیبیلی بلند، سری تراشیده و لباس سفید بر زمین افتاده و دو شیر بر او مسلط شده‌اند. یک شیر سر او را در دهان دارد و شیر دیگر کمر و پهلوی مرد را می‌درد. چشمان و دهان مرد از وحشت باز مانده است. اما ماجرای این شیرها: بعد از جریان اقامه نماز باران در مرو توسط حضرت رضا علیه السلام و بارانی که بلافاصله باریده شد آن هم در فصل تابستان محبوبیت امام چندین در بین مردم چندین برابر شد و مامون تلاش کرد در مجلسی این ابهت امام را بشکند نقل شده است که فردی به نام حمید بن مهران در مجلسی که مأمون عمدا ترتیب داده بود، امام را به بی ادبی به سحر و عوام فریبی متهم کرد و طلب معجزه زنده کردن شیرهای روی پرده و خوردنش را کرد. امام بلافاصله به نقش شیرهای روی پرده‌ای اشاره کردند که پشت سر مأمون قرار داشت و فرمودند: این ملعون را ببلعید. بی‌درنگ، تصاویر به صورت دو شیر زنده ظاهر شدند (خلق شدند) و او را بلعیدند، به طوری کوچکترین اثری از او هم باقی نماند و دوباره با اشاره امام، به جای خود برگشتند. مأمون که از این صحنه به شدت ترسیده بود، گفت: الحمد لله که خداوند ما را از شر حمید بن مهران نجات داد! سپس گفت: یابن رسول الله؛ خلافت متعلق به جد شما رسول الله است و بعد از او شما سزاوار آن هستید. اگر می‌خواهید، من اکنون خلافت را به شما واگذار کنم. امام فرمود: من اگر خلافت را می خواستم، به تو مهلت نمی‌دادم. ولی خداوند به من امر فرموده که تو را به حال خود رها کنم. 📚عیون الاخبار الرضا(ع) شیخ صدوق ج 2، ص 167 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از نایت کویین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میان آرزوی تو و معجزه خداوند، دیواری است به نام اعتماد. پس اگر دوست داری به آرزویت برسی با تمام وجود به او اعتماد کن. هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش نیست زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد.ای کاش ایمانی از جنس کودکانه داشته باشیم به خدا… 🎊 @bluebloom_madehand 🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برخورد خداوند با انسان های خوب و بد! روایت شده از امام صادق علیه السلام که رسول خدا فرمودند: خدای تبارک و تعالی میفرمایند: هیچ بنده گنهکاری را وارد بهشت نمی کنم، مگر اینکه: او را به مرض و بیماری مبتلا میکنم تا کفاره گناهانش باشد و اگر گناهانش با آن بیماری پاک نشد و زیادتر از آن بود، کسی را بر او مسلط میکنم که بر او ظلم کند تا کفاره گناهانش باشد. یا رزق و روزی اش را کم می کنم تا کفاره گناهانش باشد‌‌ و اگر این نیز برای کفاره گناهانش کافی نبود جان گرفتن او را سخت میکنم و یا در قبر بر او سخت میگیرم تا وقتی که بدون هیچ گناهی نزد من آید و اورا وارد بهشت کنم… اما گناهکاری را که میخواهم وارد جهنم کنم: او را صحیح و سالم میگذارم، رزق و روزی اش را زیاد مى کنم و جان دادن او را آسان می گردانم… تا وقتیکه نزد من آید ، هیچ حسنه ای نداشته باشد (و حقی بر من نداشته باشد) و در همان وقت او را وارد جهنم کنم… 📚 سندالرسول ج1 برگرفته شده از بحارالانوار 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚طلا کردن سنگریزه ازْدی به طواف کعبه اشتغال داشت و شش دور را انجام داده بود و می خواست دور هفتم را انجام دهد، که چشمش در سمت راست کعبه، به گروهی از حاجیان افتاد که گرد جوانی خوشرو و خوشبو حلقه زده اند. او دارای هیبتی مخصوص بود و برای حاضران سخن می گفت. ازدی به حضورش مشرّف می شود و سخنانش را می شنود. ازدی می گوید: خوش سخن تر از او کسی ندیدم و زیباتر از کلامش، کلامی نشنیدم، پرسیدم: این کیست؟ گفتند: فرزند رسول خداست که سالی یک روز، برای دوستان خاص خود، ظاهر می شود و سخن می گوید. ازدی به حضرتش عرض می کند: مرا هدایت کنید.حضرت سنگریزه ای کف دستش می نهد. ازدی دستش را می بندد. کسی از او می پرسد: چه به تو داد؟ ازدی می گوید: سنگریزه. ولی وقتی که دستش را باز می کند، می بیند طلاست. سپس حضرت به وی می فرماید: حجت بر تو تمام شد و حق بر تو آشکار گردید. آیا مرا می شناسی؟ ازدی می گوید: نه. فرمود: انَا الْمَهْدی وَ انَا قائِم الزَّمان؛ من مهدی قائم زمانه هستم که زمین را از عدل و داد پر خواهم کرد، وقتی که از ظلم و جور پر شده باشد. زمین هرگز از حجت خالی نمی ماند و مردم هرگز بدون رهبر نیستند. این امانتی است نزد تو که بجز برای برادران حق جوی خود، به کسی نگو. 📚كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 177. 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_5870828687103889322.mp3
29.26M
🔊 سخنرانی استاد رائفی‌‌‌‌پور 📑 «تفسیری بر دعای ندبه» - جلسه ۲ 🗓 ۲۷ خرداد ماه ۱۴۰۱ - تهران، هیئت مع امام منصور 🎧 کیفیت 48kbps 🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃 http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛅️🍃⛅️ 🍃⛅️ ⛅️ 💕 ✅جای خـدا نباشیم! ✍روزی در نماز جمـــاعت مــوبایل یه نفر زنگ خورد. زنگ موبایل آن مرد ترانه ای بود. بعد از نـماز همه او را سرزنش کردند و او دیگر آنجا به نـماز نرفت. همان مرد به کافه ای رفت و ناگهان قلیان از دستش افتاد و شکست. مرد ڪافه چی با خوشرویی گفت اشکال نداره، فدای سرت... او از آن روز مشتری دائمی آن کافه شد. 🔺حکایت ماست: ▫️جای خــدا مجازات میکنیم، ▫️جای خـدا میبخشیم، 🔻جای خــدا... 💥اون خــدایی که من میشناسم اگه بنده اش اشتباهی بکنه، اینجوری باهاش برخورد نمیکنه. شما جای خدا نیستی اینو هیچوقت یادت نره. چقدر خوبه که اگه کسی اشتباهی میکنه با خوشرویی باهاش برخورد ڪنیم نه این که با خشم تحقیرش کنیم و باعث ترک اعمال خوب بشیم... 💐🍃همانا برترین ‌کارها، کار‌ برای ‌امام ‌زمان است🍃💐 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴ماجرای شیخ انصاری و امام زمان یکی از شاگردان مرحوم شیخ مرتضی انصاری می‌گوید: «نیمه شبی در از خانه بیرون آمدم، در حالی که کوچه‌ها گل آلود و تاریک بودند و من با خود برداشته بودم. از دور شخصی را دیدم، که چون به او نزدیک شدم دیدم، استادم شیخ انصاری است. با دیدن ایشان به فکر فرو رفتم که در این کوچه‌های گل آلود با چشم ضعیف به کجا می‌روند؟! از بیم آنکه مبادا کسی در ایشان باشد، آهسته به دنبالش حرکت کردم. شیخ رفت تا در کنار خانه ای ایستاد و در کنار درِ آن خانه زیارت جامعه را با یک توجّه خاصّی خواند، سپس داخل آن منزل گردید. من دیگر چیزی نمی دیدم امّا صدای شیخ را می شنیدم که با کسی سخن می‌گفت. ساعتی بعد به حرم مطهّر مشرّف گشتم و شیخ را در آنجا دیدم. بعدها که به خدمت ایشان رسیدم و داستان آن شب را جویا شدم پس از اصرار زیاد به من، فرمودند: «گاهی برای رسیدن به خدمت اجازه پیدا می‌کنم و در کنار آن خانه (که تو آن را پیدا نخواهی کرد.) می‌روم و زیارت جامعه را می‌خوانم، چنانچه اجازه ثانوی برسد خدمت آن حضرت شرفیاب می‌شوم و مطالب لازم را از آن سرور می‌پرسم و یاری می‌خواهم و برمی گردم. سپس شیخ مرتضی انصاری از من پیمان گرفت که تا هنگام حیاتش این مطلب را برای کسی اظهار نکنم. 📚 ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان، ص ۶ 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴عاقبت صبر و تحمل در برابر بداخلاقی والدین(بسیار زیبا و آموزنده) علامه طهراني در كتاب نورملكوت قرآن مي فرمايد: يكروز در طهران، براى خريد كتاب به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله،یارم.... فهميدم از صاحب دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته،گفتم: آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم.چه جوری به این مقام رسیدی؟ ناگهان ساکت شد،گریه بسیاری کرد،سپس شاد و شاداب شد و خندید. گفت: سید! شرح مفصلی دارد. من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود. خودم خدمتش را مینمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته ‏هاى او در حضورش بودم. او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم. بهمين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود ... بهمین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم. گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه ‏اى روشن می‏شد؛ و حال بسیارخوشی دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود. تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته ‏باشد. در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم، ناگهان او در ميان شب تاريك آب خواست. فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان! او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده ‏ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد. فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم! كه ناگهان نفهميدم چه شد... إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه ‏ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، بانظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد... 📒نور ملكوت قرآن(ج‏1) ، ص: 141 با اندكي تلخيص 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا