میـــــــــــم :^)
#تیکه_کتاب
گاهی دیگر عشق و تفاهم به آخر می رسد. خودمان هم نمی فهمیم چرا، انگار یک رودخانه خشک می شود. این طوری است دیگر بعد از آن فقط بیابان است و بس...
_لناروی‌شیروانی
پترهرتلینگ
مثل گل های ترک خورده کاشی شده ام
بعدِ تو پیر که نه، من متلاشی شده ام.
میـــــــــــم :^)
بی‌خیال...:))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
او‌دلش‌را‌جاگذاشته‌بود..؛
هدایت شده از میـــــــــــم :^)
•"همه اون رو دیوانه‌ای می‌دونستن که شب‌ها با خون معاشقه می‌کنه و روز‌ها با مواد رفاقت.
بین تموم عاقل‌ها، طاعون رو دوباره بیدار کرده بود و طاعون، ریز ریز بین رگ‌های مردم در حال شیوع بود.
شاید اون عاقل تر از این بود که دیوانه نباشه."•