🔴 آقا دم هردوتون گرم مشتی هستین.
همین که با غیرت جنگیدید تو دل ماها جا دارید.
#حسن_یزدانی
#امیرمحمد_یزدانی
¤بابای ریحانه
خبر شهادت پدر،دختر بچه را گوشه نشین کرده بود.
مشاوره و بازی و تفریح، دلتنگی هایش را کم نکرد
خبر به گوش حاجی رسید.تا از سوریه آمد،خودش رابه خانه ی آنها رساند.
_ریحانه گلی! کجایی؟
باشنیدن ۱دای حاجی،لبخند زد و دوید به سمتش.
حالا اوهم پدر داشت.
" @Lunaposh "
بلاخره اومدش ایران😐😂✋
¤سیل خوزستان
چشم هایش را که باز کرد توی چادر حلال احمر بود.
—پسرم کجاست؟
—بردنش فرودگاه
خودش را به فرودگاه رساند.نفس زنان می دوید و پسرس را صدا میزد.
روی پله یکی از هواپیماها چهره آشـنایی دیـد. خون شقیقه اش را با آستین پاک کرد
و جلوتـر رفت.
پسرش روی شانه حاجی بود.
" @Lunaposh "
یکی از بهترين هدايايی كه
ميتوانيد به كسی بدهيد
اين است كه به خاطر اينكه
بخشی از زندگی شماست از او تشكر كنيد
آدم ها تکرار نمیشوند!
قدر همدیگر را بدانیم...
| #آرامِجان♥️|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من پی گمشده ام آمده ام...
هدایت شده از ضبطخانۀ وَلیعصر .
- مردانِخدا -.mp3
3.77M
آن سال ، اولین عِیدی بود که طعم شیرین و گس بزرگ شدن را مزه مزه میکرد ؛
و در کنار دوستان ِخدایی ، بندگی را تمرین میکرد .
اولین عید پُر از تفاوت و شگفتیاش !
عِیدی که سفره هفت سیناش ، به جای سبزه ، با سَربند و به جای سمنو ، با سیم ِخاردار تزئین شده بود .
- به قلم ِپریشان و نوای ِسید ابراهیم .
˼ کاری از رادیو وَلیعصر ˹