کلافه بود نمیدانست چه کند
شب و روز برایش یکی شده بود
با چاه سخن میگفت ...
همه می پرسیدن،علی چرا؟!
یک بهانه ای می آورد؛
اما زمزمۀ قلبش این بود:
دلتنگ فاطمه ام:)💔
هدایت شده از عین.راد
لحظات پایان سال هست براتون آرزوی خوشی و خوشبختی میکنم و امیدوارم که اگر ۴۰۳ خوبی نداشتید سال۴۰۴ سال خوبی برای همگیباشه و شاد باشید
عید برهمگی شما مبروک🩵🫡