eitaa logo
مِجری🧿🧿
1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
623 ویدیو
6 فایل
مِجری به معنی صندوقچه ی آهنی یا چوبي قفل دار قدیمی با روکش مخمل است که کارکرد گاوصندوق هاي کنونی را داشت. "منطقه جلگه بهاباد یزد" راههای ارتباط با ما: مالک کانال: خانم زینب صادقی آموزگار @Teachr84 خانم سهیلا صادقی احمد آباد @s_sadeqi1997
مشاهده در ایتا
دانلود
گیاهی # گل سنگ # ارسالی مخاطبین( شیرکوه یزد) در مورد گل سنگ : گلسنگ‌ها روی سنگ‌ها، صخره‌ها، تنهٔ درختان، ساقهٔ گیاهان و در سطح زمین می‌رویند. بعضی از گلسنگ‌ها در طول سال فقط ۱ میلی‌متر رشد می‌کنند این گیاه می‌تواند تا ۴۰۰۰ سال عمر کند. بیشتر گلسنگ‌ها به سرعت توسط هوای آلوده از بین می‌روند. قرن‌هاست که گلسنگ‌ها به عنوان رنگ مو و منبع رنگ‌کننده‌ها استفاده می‌شوند. کاغذ تورنسل نیز مادهٔ قرمزرنگی است که از گلسنگ به دست می‌آید و در آزمایش‌های شیمیایی کاربرد دارد. گلسنگ‌ها نقش مهمی را در فرایندهای اکولوژیکی مانند تشکیل خاک و چرخه مواد غذایی ایفا می‌کنند و به‌عنوان نشانگرهای زیستی در شناسایی سمی بودن محیط عمل می‌کنند. بااین‌حال، سازوکار و پیامدهای ژنتیکی این کلنی‌های قارچی- جلبکی هنوز به‌درستی درک نشده‌است.گلسنگ‌ها بسیار بادوام هستند احتمالاً به این دلیل که می‌توانند به سرعت خشک شوند و به یک حالت مقاوم یا دوره کمون وارد شوند. اما با کمی رطوبت مانند شبنم صبحگاهی، به‌سرعت آبدار شده و فتوسنتز می کند. بسیاری از نظر متابولیکی فقط یک ساعت یا کمتر در روز فعال هستند اما همین زمان کوتاه هم کافی است. اما بیشتر این گروه بر روی سنگ‌های برهنه در بیابان‌ها و در قطب جنوب رشد کنند بنابراین باید در جذب مواد غذایی بسیار فعال باشند به طوری که گاهی مواد آلوده‌کننده سمی را فوراً جذب کرده و می‌میرند. در شبیه‌سازی انجام شده ، در مریخ در مرکز هوافضا ۳۴ روز در مریخ زنده مانده و فتوسنتز کنند. 🆔@MEJRi403
# همراهان گرامی.لطفا هر که خاطره از شهدای منطقه داره برامون ارسال کنه ممنون میشیم🙏 🆔@MEJRi403
مِجری🧿🧿
عباس رحمانی دهنودشت یکم آبان ۱۳۴۱، در شهرستان بهاباد به دنیا آمد. پدرش اصغر، و شغلش کارگری بود و ماد
پدر شهید رحمانی خاطره تحت عنوان (موتور گازی ) به چاپ رسیده پدر شهید تعریف می کردند که یک روز عصر که در خانه تنها بودند ودر حیاط خانه در خود فرو رفته بودم ، تصمیم گرفتم به مزار پسرشهیدم سر بزنم موتور گازی را روشن کردم وخودم را به خلد برین رسوندم، کنار مزار پسرم ساعتها نشستم وآنچنان غرق صحبت با اوشدم که زمان را فراموش کردم .با صدای بارون به خودم اومدم به شدت باران می بارید هوا هم رو به تاریکی می رفت کمی زیر سایه بانی نشستم تا باران قطع بشه اما همچنان می بارید، خودم را به موتور گازی رسوندم ،اما هر چه تلاش کردم روشن نشد، موتور را دست گرفتم وراهی شدم یه فاصله ای که از خلد برین دور شدم دیدم ماشینی از روبرو میاد خوشحال شدم گفتم بهتره برای روشن شدن ازش کمک بگیرم ماشین نزدیکتر شد دیدم همون ماشین همیشگی که میومد دنبال عباس تا برن جبهه هست. یه کم مونده به من ایستاد عباس از ماشین پیاده شدو جلو اومد وسلام کردو گفت چی شده ومن جواب سلامش دادم وگفتم که موتورم روشن نمیشه عباس دستی به موتور کشید(اگر اشتباه نکنم موتور را بنزین می کنه وتامدتها این بنزین تموم نمیشه) واون رو روشن کرد وگفت حالا می تونی بری من هم خوشحال از درست شدن موتور راه افتادم به طرف شهر به خونه که نزدیک شدم به یادم اومد عباس که شهید شده بود پس چه جوری اومد موتور را روشن کرد حالم هم خورد وبیهوش شدم .همسایه ها مرا به خانه برده بودند وقتی چشمم را باز کردم داخل اتاق خانه بودم وهمه دورم نشسته بودند. شادی مطهر ارواح شهدا صلوات 🆔@MEJRi403
معرفی کتاب چه کسی موتورگازی را روشن کرد؟ کتاب چه کسی موتورگازی را روشن کرد؟ نوشته محمدعلی همتی توسط انتشارات خط شکنان منتشر شده است. در کتاب چه کسی موتورگازی را روشن کرد؟ روایتی از زندگی شهید عباس رحمانی از زبان پدر شهید و توضیحات برادر شهید نقل شده است؛ داستانی کاملاً واقعی که در اردوهای راهیان نور توسط راویان دفاع مقدس نقل می شود. عباس رحمانی در اول اسفند 1341 ه. ش. در روستای دهنودشت از توابع بهاباد دیده به جهان گشود. سال 1353 به همراه خانواده‌اش به یزد مهاجرت کرده و در محله مریم‌آباد یزد ساکن شدند. پس از پایان تحصیلات راهنمایی وارد هنرستان شهید رجایی یزد شد و همزمان در کارخانه ریسندگی فرافر به کار مشغول گشت. با آغاز جنگ تحمیلی، عباس درس را رها کرد و بعد از آموزش مقدماتی در یزد، برای اولین بار به عنوان یک نیروی ساده (تک تیرانداز) به جبهه سومار اعزام شد. عباس رحمانی به تیپ نجف ملحق شد و مسئولیت فرماندهی گروهان دو، از گردان امام علی(ع) را در عملیات رمضان به عهده گرفت. او سرانجام در 31 تیرماه 1361 در منطقه عملیاتی رمضان بر اثر اصابت ترکش به سینه به شهادت رسید. گزیده کتاب چه کسی موتورگازی را روشن کرد؟ دیگر تا خانه راهی نمانده بود. سر کوچه که رسید، تازه یادش افتاد که پسرش عباس چند ماه پیش در عملیات رمضان شهید شده است. مثل کسی که انگار برقش گرفته باشد، بدنش بی حس شد. دستانش دیگر قدرت گاز دادن موتور را نداشت. کنار کوچه موتورگازی را به دیوار کاه گلی تکیه داد. از روی موتورگازی شل شد و بیهوش روی زمین افتاد.  🆔@MEJRi403
✍🏻گویش محلی واژه های سُغُلمُچو چاه کو چِرکو خیکو را معنی کنید😁 🆔@MEJRi403
قدیمی ۳۲ سال پیش از سمت راست مرحوم حاج باقر صادقی برادرشون مرحوم کربلای خدابخش صادقی ومرحوم حاج محمد علی ولی زاده خدا رحمتشون کنه حمدو صلواتی بفرستین 🆔@MEJRi403
✍🏻افسانه ی سر تخت دختر نام منطقه ای در بیابان‌های اطراف به نقل از قدیمی‌ها...منبع دیگری نیافتیم (اگر کسی اطلاع بیشتری یا صحبتی در این مورد از قدیمی ها شنیده برامون ارسال کنه 🙏) شهداد حاکمی در کرمان به مردم میگه بهشتی که دنبالش هستید تا بعد مرگ به دست بیارید را همین دنیا براتون درست می کنم . "بهشت شهداد" (نکته مجری:چون این صحبت‌ها از زبان قدیمی ها بیان شده وممکن است در اثر کهولت سن وفراموشی صحت اون زیر سوال بره ذکر کنم که ما در کتاب‌ها ومتون واز جمله گوگل بهشت شداد را داریم که مربوط به یهودیان میشه پس امکان داره این بهشت با اون بهشت را اشتباه گرفته باشند اما وجود سرتخت دختر وافسانه ی اون واقعی است ) به طور فراگیر گروه گروه هیئت می‌فرسته تا جای جای منطقه را کاوش کنند ومعادن طلا را بیابند نقل شده است معدن طلایی اطراف منطقه ما پیدا میشه و کارگرانی جهت استخراج آن به رهبری وتحت فرمان دختری به منطقه فرستاده می شوند این دختر برای خود برج وبارو یی می سازه و تا مدتها در منطقه بوده از جمله اقدامات او کندن وتراشیدن سنگ ها برای جمع آوری آب بارون بوده ما شنیدیم آثار بقایای کوره ی ذوب این معدن وسنگ او هاي تراشیده با دست هنوز وجود دارد این منطقه معروف شده است به منطقه ی سر تخت دختر 🆔@MEJRi403
تصویری از مظفرالدین‌شاه (عقب ماشین سواره) واولین اتومبیل وارد شده به ایران 🆔@MEJRi403
# اشعار بومی: نه میخونم که خونم می زنه جوش نه می گریم که دشمنها کنند گوش شب ها گریه کنم ،روزها بخندم که دشمنها ندانند حال ودردم ✅✅✅✅✅✅✅✅✅ عجب آب و هوایی داره شیراز نسیم دلگشایی داره شیراز خوش نسیم ودلگشا و صبح غمگین عجب شاهچراغی داره شیراز 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 شتر سینه گُداره تا نمیشه دو چشمم خو گرفته وانمیشه کلید باغ دست تو دلبر به باغ مي اَندازم وا نمیشه 🌷🌷🌷🌷 تا نمیشه یعنی رد نمیشه عبور نمی کنه خو خواب سینه گدار به سراشیبی وسرپایینی در مسیر گویند 🆔@MEJRi403
✍🏻عاشق دلسوخته ی زهرا که از قضا زهرا ساغندی بوده😂: (واقعی) درِ قلعه یِ ساغند دو دَری بود عرق چین سر زهرا زری بود اگر مردم نمیدوند بدوند که زهرا زری و من مشتری بود 🆔@MEJRi403
محلی بازی با بچه ها همره با آواز خدا رحمت کنه همه مادرها را بچه ها را می نشوندن روی پاهاشون که دراز کرده بودندو با تکان دادن پاها می خوندن: هیُ هیُ هُراتی به مرگ اُشتراتی اُشترو میگه من پیرم جفت می زنم میمیرم از کجا میاد از بندر چشی بار داره چغندر. یه بنه بدت تو آش کنم (اسم بچه را میبردند) را نگاش کنیم 🌷🌷🌷🌷 هیُ هیُ هُجَنبازه اُشترو کجا بار میندازه پشت حموم دروازه از کجا میاد ازبندر چشی بار داره چغندر یه بُنه بدت تو آش کنیم (اسم بچه) را دعاش کنیم بُنه یک عدد یک بوته جَمّاز شتر تند رو را شتر جمّاز میگویند 🆔@MEJRi403
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دشتی امام زمانی شاید این جمعه بیاید شاید بیاید دلبرم همچو یعقوب نبی حیرانم و دل خسته ام چشم به راهم شاید بیاید،، یوسف گمگشته ام 🆔@MEJRi403
سرکار خانم میرزایی از فرهنگیان عزیز ساکن یزد واصالتا احمد آبادی: سُغُلمُچو : با آرنج به کسی زدن چاه کو: گودال گلی آب کم عمق یا نیمه عمیق چِرکو:کثیف خیکو:یکی به معنی کسی که زیاد چیزی می خورد(شکمو) و دیگری به معنی مشک مجری: بله کاملا درسته ممنونم خانم میرزایی عزيز 🙏 سغلمچو به آرنج زدن به کسی میگن ویه واژه هم داریم گُرده مشتو که وقتی مشت گره کنی وبزنی را گویند. چاه کو: یکی از روش‌های رسیدن به آب در قدیم در مناطق کویری وکم آب احداث قنات بوده است قنات تونلی زیر زمینی است که آب سُفره های زیر زمینی را از مناطق بالادستی به پایین دستی می رساند. مثلا از پای کوهها که آب باران ونزولات جوی در آنجا زیاد تر است بصورت قطاری چاه حفر می شده واین چاه‌ها بهم راه داشتند وآب را از پای کوه به مناطق پایین دست دشت یا جلگه می رسوندند. به اول جایی که آب قنات از اونجا خارج میشه وجمع میشه که بصورت گودالی گلی بود چاه کو می گفتند احتمالا چاه کو به معنی چاه کوچک باشد. : یکی از خانمهای روستا تعریف می کردند که کنار چاه کولباس میشستم وکودک خردسالم که هنوز یکسال نداشت وچهار دست وپا می رفت پشت سرم نشسته بود در حال لباس شستن بودم که صدای اُفتادن چیزی در آب چاه کو مرا بخود آورد دیدم کودکم افتاده داخل آب نفهمیدم چی شد اما بلافاصله خودم را پرت کردم داخل چاه کو وکودک را نجات دادم. "روحشون شاد" 🆔@MEJRi403
تصویر خیکِ ماست که در گویش محلی ما بیشتر از مشک استفاده می کنند ماست 🆔@MEJRi403
آقای محمدرضا رضایی کریم آباد سلام ، چاکو کریم آباد بغل بهداری قدیم بود تابستان که میشد بچه ها و بزرگسال‌ها میرفتم شنا خیلی صفا داشت 2متر ارتفاع بود شیرجه می‌زدیم توی آب بعضی مواقع ماهی هم پیدا میشد ازتوی قنات می آمدن مسیر قنات کریم آباد از بالای بهاباد می آمد به مظهر قنات مادر چاه میگفتن قدیما به لایه رویی قنات کنجول می‌گفت کسانی که زیاد کنجول میرفتم محمد صادقی نسب /محمدخالوها/ حاجی شیخ علی دهقان. عباس محمدی /عباس بابا یا شوهر عمه فاطی.دو نفر ته قنات بودن دونفرهم سر چاه خدا بیامرزد حاجی شیخ علی زمستان ازتوی قنات میامدن بیرون با همان لباس خیس میامدن تا خانه از سرما و گرما باکی نداشتن 🆔@MEJRi403
من پُرم از خاطرات و قصه‌های کودکی این که روباهی چگونه می‌فریبد زاغکی! قصّه‌ی افتادنِ دندانِ شیری از هُما لاک‌پشت و تکّه چوب و فکرهای اُردکی! قصّه‌ی گاو حسن، دارا و سارا و امین روزِ بارانی، کتابِ خیسِ کُبری طِفلکی! تیله‌بازی در حیاط و کوچه و فرشِ اتاق! بر سرِ کبریت و سکه، یا که درب تَشتکی! چای والفجر و سماور نفتیِ کُنجِ اتاق مادرم هرگز نیاورد استکان بی‌نعلبکی! داستانِ نوک طلا با مخمل و مادربزرگ! در دهی زیبا که زخمی گشته بچه لک‌لکی! هاچ زنبور عَسل، نِل در فراق مادرش! یادِ دوران اوشین و نقطه‌های برفکی! هشت سال از دوره‌ی شیرین امّا تلخِ ما پر ز آژیرِ خطر با حمله‌های موشکی! تا کجاها می‌برد این خاطره امشب مرا کاش می‌رفتم به آن دورانِ خوبم، دزدکی! یاد آن دوره همیشه با من و در قلبٍ من من به یاد و خاطراتت زنده‌ام، ای کودکی! 🆔@MEJRi403
حاج آقای افتخاری لقب حبیب ابن مظاهر زمان منظور از لقب حبیب ابن مظاهر زمان مربوط به سن شهدا نبوده است مربوط به بصیرت افراد در زمان خود بوده است که شهید حاج شیخ علی دهقان این لقب را از ایت الله صدوقی شهید محراب در زمان حیات خود گرفته اند به علت بصیرت و شناختی که نسبت به امام و انقلاب داشتند و درآن زمان در انتخابات ریاست جمهوری سال 1360 بین دو کاندیدا ریاست جمهوری بنی صدر خائن و دکتر حسن حبیبی چون با بصیرت خود در سخنان ایت صدوقی در مسجد حظیره یزد می فهمند نظر امام و ایت صدوقی دکتر حبیبی است با تکبیرهای خود از شهید صدوقی حمایت کردند ولی از حضار در مجلس شعار بنی صدر .بنی صدر بلند بود حتی روحانیت. بعد از اینکه بنی صدر خائن از مملکت فرار کرد شهید صدوقی در مراسمی در حضور روحانیت استان یزد که من (حاج آقای افتخاری) یکی از آن روحانیون بودم و جهت تبلیغ به شهرستان بهاباد میآمدند در آن مجلس حضور داشتند وآن را تعریف کردند که اقای صدوقی گفتند در انتخابات تمام علمای یزد راه را اشتباه رفتیم و نشناختیم و در زمان خود به یک خائن رای دادیم بجز آن بهابادی با آن لهجه بهابادی با بصیرت خود که تمام خواص در زمان امام حسین هم با بی بصیرتی راه را اشتباه رفتند مگر حبیب ابن مظاهر زمان که خود را با سختی فراوان به امام زمان خود رساند و از قیام عاشورا دفاع کرد و ایشان با بصیرت و شناختی که از امام داشتند خود کار حبیب ابن مظاهر زمان را انجام داد و یادشان برای همیشه جاودان ماند ✅ باتشکر از فرزند برومند شهید جناب آقای حسین دهقان بابت ارسال این خاطره ارزشمند🙏 شادی ارواح مطهر شهدا صلوات 🆔@MEJRi403
68.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مناسبت هفته دفاع مقدس کلیپ مزین به تصاویر شهدای منطقه پیشکش دیدگان خانواده شهدا وهم ولایتیهای عزیز🙏🙏🌷🌷 شبتون پر از یاد خدا✨✨✨✨✨ 🆔@MEJRi403
قصد داریم از تمام محتواهای شهریور ماه کانال کلیپ بسازیم انشاءالله از در گذشتگان از پوشش گیاهی از گونه های جانوری طبیعت منطقه آثار باستانی وسایل قدیمی وفایلی از گویش محلی ،خاطرات وآداب ورسوم ومثلها واطلاعات جمع آوری شده ی تاکنون کانال البته زمان می بره ولی حتما به شرط حیات انجام میشه 🙏🙏 🆔@MEJRi403
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 نهج البلاغه بايد خردسالان شما از بزرگان شما پيروی کنند و بزرگسالان شما نسبت به خردسالان مهربان باشند و چونان ستم پيشگان جاهليّت نباشيد که نه از دين آگاهی داشتند و نه در خدا انديشه می کردند. همانند تخم افعی در لانه پرندگان نباشيد که شکستن آن گناه و نگهداشتن آن شر و زيانبار است. (به جای جوجه، ماری از آن بيرون می آيد.) مسلمانان پس از وحدت و برادری به جدايی و تفرقه رسيدند و از ريشه و اصل خويش پراکنده شدند. تنها گروهی شاخه درخت توحيد را گرفتند و به هر طرف که روی آورد همسو شدند. امّا خداوند مسلمانان را به زودی برای بدترين روزی که بنی اميّه در پيش دارند جمع خواهد کرد، آن چنانکه قطعات پراکنده ابرها را در فصل پاييز جمع می کند. خدا ميان مسلمانان ألفت ايجاد می کند و به صورت ابرهای فشرده در می آورد، آنگاه درهای پيروزی به رويشان می گشايد که مانند سيلی خروشان از جايگاه خود بيرون می ريزند. «چونان «سيل عَرِم» که دو باغستان «شهر سَبا» را در هم کوبيد و در برابر آن سيل هيچ بلندی و تپّه ای بر جای نماند، نه کوه های بلند و محکم و نه برآمدگی های بزرگ توانستند برابر آن مقاومت کنند». خداوند بنی اميّه را مانند آب در درون درّه ها و رودخانه ها پراکنده و پنهان می کند، سپس چون چشمه سارها بر روی زمين جاری می سازد، تا حقّ برخی از مردم را از بعضی ديگر بستاند و گروهی را توانايی بخشيده، در خانه های ديگران سکونت دهد. به خدا سوگند بنی اميّه پس از پيروزی و سلطه گری، همه آنچه را که به دست آوردند از کفشان می رود، چنانکه چربی بر روی آتش آب شود. ای مردم! اگر دست از ياری حق بر نمی داشتيد و در خوار ساختن باطل سُستی نمی کرديد، هيچ گاه آنان که به پايه شما نيستند، در نابودی شما طمع نمی کردند و هيچ قدرتمندی بر شما پيروز نمی گشت، امّا چونان امّت بنی اسرائيل در حيرت و سرگردانی فرو رفتيد. به جانم سوگند! سرگردانی شما پس از من بيشتر خواهد شد، چرا که به حق پشت کرديد و با نزديکان پيامبر(صلی الله علیه و آله) بريده، به بيگانه ها نزديک شديد. آگاه باشيد، اگر از امام خود پيروی می کرديد شما را به راهی هدايت می کرد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رفته بود و از اندوه بيراهه رفتن در امان بوديد و بار سنگين مشکلات را از دوش خود بر می دارد. 🆔@MEJRi403