#یه خاطره از لهجه ی شیرین جلگه ای و دردسرهای اون😊:
اینطور برامون تعریف کردند که ،سر کار بودیم همه مشغول
افراد غیر بومی وشهرستانی دورو برم بودند،
یکی از بچه های جلگه ، وارد سالن شد او را برای کاری فرستاده بودیم،کهنه ای که برای کار همراهش برده بود از جیب لباس کارش زده بود بیرون
همین که به ما رسید بچه ها پرسیدند فلانی ،این چیه از جیبت زده بیرون؟،،
و اون دوست عزیز هم با لهجه ی شیرین جلگه ای فرمودند:
هچی نی ، ، جولیه
تا چند ثانیه انگار که ملت را برق گرفته باشه سکوت حاکم شد برفضا وبه یکباره سالن رفت رو هوا😂😂😂
بعدا براشون توضیح دادم که جول چیه😇
تا مدت مدیدی وشاید هم تا همین الان
ورد زبون بچه های غیر بومی اینه که:
هچی نی جولیه
سلامتی همهی عزیزان شریک در این خاطره روز تولدی صلواتی بفرستین😂
🆔@MEJRi403
✍🏻سنت وآداب ورسوم عروسی قدیم در جلگه:
آنچه قدیمی ها برامون تعریف کردند اینه که
بزرگترها برای پسر یه دختر نشون می کردند وچندین جلسه رفت وآمد می کردند خونه ی دختر وبا گرفتن موافقت پدر دختر مراسمات انجام می شد .واز زمان نشون کردن دختر پسر باید خدمت پدر خانمش می کرد وخیلی مهم بودکه چند بار هیزم بیاره دم منزل پدر خانم وبدین ترتیب عُرزه (عُرضه )
و کاری بودن خودش رو ثابت می کرد.
😂😂😂
یه لحظه یاد مراد بیگ وروزی روزگاری اُفتادم...
بله بعد مدتی که پسر خودش را به خانواده دختر ثابت می کرد عقد می کردند وتا زمان عروسی که حق مراوده وارتباط با دختر را نداشتند
واما مراسم عروسی در منطقه هم رسم حنابندان بوده وهم اینکه طی تشریفات ومراسم وساز ورقصی داماد را تا دم حموم ده
همراهی می کردند وتا تمام شدن حموم داماد این پایکوبی ادامه داشته
واز شخصی بنام اَبولی وساز و آوا زش تعریف می کنندورسم چوب با زی واستکان بازی هم از رسومات منطقه بوده
وعروس را اگر از ده دیگری می آوردند سوار بر چهارپا می نمودند و به خانهی داماد می بردند
وهمه قدیمی ها می گفتند پا اندازی که شب می دادنمون و صبح روز بعد می سوندنمون😁😁😁(البته نه همه)
وآخر عروسی هم یه کوچه باز می کردند وباید پدرو برادرها و...عروس با او خداحافظی می کردند وگریه وزاری.....
اکثرا هم همه خانه پدر داماد یک اُتاق داشتند وزندگی آغاز می کردند.
وتا چند شبی هرشب عروس وداماد وخانواده دعوت بودند خانه ی اقوام وبه این رسم هم می گفتند خونه بَرون
ودخترکها دست میزدند وشعرهایی می خوندند مثل،
سر سراَنداز می خوات،عروس پای انداز می خوات تا ندید پا اندازش ما نمیآیم به پیشوازش
یا
سر در قشنگتره سردر در قشنگ تره
به دومادتون ننازید که عروس قشنگتره یا بالعکس
😂😂😂
اطلاعات ما در مورد عروسیهای قدیم همین اندازه بود اگر کسی اطلاعات تکمیلی داره بفرسته تا برای چاپ در کتاب مطلب کاملتری در اختیارمون باشه
سپاس🙏
#جلگه
#بهاباد
#یزد
🆔@MEJRi403
#اشعار بومی
#ارسالی همراهان
#به مناسبت میلاد نور
سلام چندتا بیت از خدا بیامرز مادرم🌹
محمد بر لبِ تَقا نشسته .
محمد یَکه وتنها نشسته .
محمد هرچه را میخواهَد بدیتُش .
که روبَر مرقدِ آقانشسته
محمد که قطارش بار ُ میکد .
نگاه بصورت دلدارُ میکد .
نگاه میکدُ اشکِ دیده میرخت .
خودِدستمال کتونش پاک میکد
تَقا یعنی جایگاه نشستن کنار دروازه یا درب های خانه که یا گِلی بود یا باخشت ساخته می شدند.
#جلگه
#بهاباد
#یزد
🆔@MEJRi403
مِجری🧿🧿
#نوستالژی #عکس قدیمی متولدین ۱۳۶۵ دبیرستان امام رضا احمد آباد معرفیشون با شما 🆔@MEJRi403
#ارسالی همراهان
معرفی اشخاص توسط کاربر Mخیلی ازتون ممنونیم
# از راست: رضا محمدی،جوادرضایی پور،علیرضازینلی،احمدرضایی پور،محمدعسکری،محسن نبی زاده،
محمدولی زاده،مصطفی اسماعیلی،
کاظم کریمی،محسن حسن پور،محمدپورجنایی
ردیف جلو از راست:حسین هاشمی مقدم،مجیدپورجنایی،
آقای علی اصغرخوش خوش آبادی،عباس کریمی
✍پ. ن: همچنین یاداور شدند که تمام افراد متولد 1365نیستن و تعدادی متولد 1364هستند از خدابرای همگی عمر باعزت خواهانیم
🆔@MEJRi403
17.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎼 بیست هزار آرزو
🎙 محسن چاووشی
🌺 عید بزرگ ولادت نبی مکرم اسلام، خاتم المرسلین، فخر آسمانها و زمین، پیامبر اعظم اسلام فرخنده و تهنیت باد.
🆔@MEJRi403
19.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ دلنشین وجذاب
از استقبال مادر فرزندی😂
✍🏻 در فصل بهار بعداز از زایمان گوسفندان کره ها بعداز چندروز از مادرهاشون جدا
می شن ودر محلهایی بنام کوز یا گُلُ یه
(به خدا رسیدم تا این واژه را نوشتم😂)
نگه داری میشن عصر که مادرها از چرا
بر می گردند کره ها را رها می کنند واین صحنه ی جالب خلق میشه کره ها بع بع کنان می قطارن به طرف مادراشون وهر کره دنبال مادرش می گرده تا شیر بخوره😊
🌷🌷🌷بنام واژه ی مقدس مادر
حتی در مورد این زبان بسته ها
کوز: جاییی هست که مخصوص کره هابوده
گل یه : جایی برای کره های کوچکتر که تازه بدنیا میان یا۵،۶روزی بیشترندارن چون هم کوچکن باید بیشتر شیربخورن وهم تودست وپای اون بزرگ اذیت نشن
می قطارن یعنی می دوند
#جلگه
#بهاباد
#یزد
🆔@MEJRi403
#یاد بود
مرحوم عباس ایزدی
فرزندشون با ارسال این عکس اینطور برامون نوشتند:
چون ایشان منزلشان کنارجاده روستای گیتری بود با خیلی ازکامیون داران ۴۰سال پیش رفیق بودن هرکه ازآن مسیرمیرفت یک چایی مهمان ایشان میشدمثل حاج حسن کریمی حاج عباس کریمی حاج مهدی صادقی وخیلی ازاین عزیزان بادیدن عکس خاطرای برایشان زنده شودوفاتحه ای نثارشان کنند.
شادی روحشون حمدوصلواتی بفرستین
🆔@MEJRi403