eitaa logo
مِجری🏴🏴🏴
1.3هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
23 فایل
مِجری به معنی صندوقچه ی آهنی یا چوبي قفل دار قدیمی با روکش مخمل است که کارکرد گاوصندوق هاي کنونی را داشت. "منطقه جلگه بهاباد یزد" راههای ارتباط با ما: خانم زینب صادقی آموزگار @Teachr84 خانم سهیلا صادقی احمد آباد @s_sadeqi1997
مشاهده در ایتا
دانلود
# ادامه بگو ببینم چه کردید؟ خیلی خسته بود نشست روی زمین و شروع کرد به تعریف کردن: امشب یک اتفاق عجیبی افتاد موقع شناسایی وقتی وارد میدان مین شدیم و به معبر عراقی‌ها برخوردیم، هنوز چیزی نگذشته بود که سر و کله خودشان هم پیدا شد آن قدر به ما نزدیک بودند که ما نتوانستیم کاری بکنیم. همگی روی زمین خوابیدیم و آیه وجعلنا را خواندیم. ستون عراقی‌ها در آن تاریکی شب هر لحظه به ما نزدیک‌تر می‌شد. بچه‌ها از جایشان تکان نمی‌خوردند. نفس در سینه‌ها حبس شده بود. عراقی‌ها به ما نزدیک شدند و از کنار ما عبور کردند. یکی از آن‌ها پایش را روی گوشه‌ای از لباس یکی از بچه‌های ما گذاشت و رد شد. ولی با همه این حرف‌ها متوجه حضور ما نشدند، بی خبر از همه جا به سمت خط خودشان رفتند. ما هم معبرشان را خوب شناسایی کردیم و برگشتیم. خوشحالی در چشمان محمد حسین موج می‌زد. گروه دیگری هم که در سمت راست آن‌ها کار می‌کردند با عراقی‌ها برخورد می‌کنند و به خاطر فرار از دست دشمن مجبور شده بودند که روی زمین غلت بزنند، اما نکته عجیب اینکه هیچ یک از مین‌ها منفجر نشده بود و بچه‌ها خود را سالم به خط خودی رساندند. قرار شد همان اول شب من و محمدحسین با همان گروه سمت راست که حدود صد متر با دشمن فاصله داشت بار دیگر به شناسایی برویم. این کاری بود که معمولا ما در همه عملیات‌ها انجام می‌دادیم، یعنی تا آنجا که ممکن بود به دشمن نزدیک می‌شدیم و تمام موقعیت‌ها را بررسی می‌کردیم. آن شب داخل محور تا پشت میدان مین عراقی‌ها پیش رفتیم. موانع عمق خاک دشمن و سایر مسائل را شناسایی کردیم. زمان برگشت به شیاری رسیدیم که از قبل برای خوابیدن نیرو‌های عمل کننده پیش بینی شده بود. همین که وارد شیار شدیم یک دفعه دیدم تمام بچه‌ها روی زمین افتادند. فکر کردم حتما به گشتی‌های عراقی برخوردیم. به اطراف نگاه کردم، می‌خواستم خودم را روی زمین بیندازم، اما دیدم خبری از دشمن نیست و بچه‌ها خیز نرفته‌اند، بلکه در حال سجده هستند گویا سجده شکر بود. بعد همگی بلند شدند و دو رکعت نماز هم خواندند. خیلی تعجب کردم! محمد حسین را کناری کشیدم: «این چه کاری بود که کردید؟!» گفت: «سجده شکر به جا آوردیم و نماز شکر خواندیم این کار هر شب ماست». گفتم:خب! چرا اینجا؟! صبر می‌کردید تا به خط خودمان برسیم، بعد! گفت «نه ما هر شبی که وارد معبر می‌شویم، موقع برگشت همان جا پشت میدان مین یک سجده شکر و دو رکعت نماز به جا می‌آوریم و بعد به عقب بر می‌گردیم». این نمونه‌ای از حال و هوای بچه‌های اطلاعات بود؛ حال و هوایی که بیشتر به برکت وجود محمدحسین ایجاد شده بود. 🆔@MEJRi403
مرحومین با مزه 😂 دوخواهرحاجیه زهرا پورجنایی وحاجیه سکینه پورجنایی(زهرا وسکینه حاج علیا همسر مرحوم حاجی شیرعلی کریمی ) روحشون شاد🤲 چقد با صفا بودند قدیمی‌هاحتی با رفتنشون هم نگاه به عکسشون حس وحال خوبی به آدم میده 🆔@MEJRi403
5.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به خونندش نداشته باشید شعرش رو دریابید😂 البته آوازشم قشنگه😊👌 🆔@MEJRi403
2.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روح تمامی در گذشتگان شاد💔 🆔@MEJRi403
بود: ✍🏻 پنج شنبه است و یاد درگذشتگانی که روزگاری همراهمان بودند، با ما خندیدند، با ما گریستند، باهم غصه خوردیم، باهم شادی کردیم، باهم همدل بودیم واکنون جای خالیشان رنجمان می دهد ،اما یادشان در دلمان همیشه زنده است . اونهایی که با رفتنشان دنیا رنگ دیگه ای برامون گرفت ،اونهایی که بغض نبودنشان همچنان گلویمان را می فشرد واین رسم همیشگی دنیا بوده وهست # به یاد مرحوم حسن ومرحومه فاطمه رستگار ونوه یشان محمد آقا🖤 ✅ شادی روح این عزیزان فاتحه وصلواتی مرحمت کنید 🆔@MEJRi403
📣📣 زنگ مطالعه وادامه داستان از کتاب شازده حمام از صفحه ی ۱۶ تا ۲۰ به ترتیب صفحات دقت کنید 🆔@MEJRi403
104.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
# برپایی جشنواره ی غذاهای بومی محلی به روایت تصویر آباد # مهرماه ۱۴۰۳ ✅ انشاءالله روزانه یک غذا از جشنواره در کانال معرفی خواهد شد🌷 🆔@MEJRi403