هدایت شده از مِجری🏴🏴🏴
#نوستالژی
#وسایل قدیمی
در این عکس نسل قدیم تلویزیونهای سیاه وسفید،رادیو،سماور زغالی دوتا چراغ پریموس مخصوص خوراک پزی با تلمبه باد می شده ونفتی بوده وچراغ تور که قبلا معرفی کردیم وچراغ علاءالدین که همه بخاطر داریمش ووقتی فلته (فیتیلش)
می افتید پایین یا سر فیتیله از بی نفتی می سوخت اسیر می شدیم را خوب بخاطر داریم واگر دختری این مهارتها را نداشت شماتت می شد🤒🤒🤒
🆔@MEJRi403
هدایت شده از مِجری🏴🏴🏴
✍🏻گویش بومی منطقه:
#ارسالی سرکار خانم زینلی احمد آباد🙏
کُلیته مقنعه
قَقَرو گره زدن روسری
قواره استنبولی
لَخَر پرتگاه
تَریت کردن کاه وآرد قاطی کردن برا حیوانات
کاسیرک مرغی که سن زیادی نداره وتخم میزاره
کولار گوسفندی که زایمان نکرده هنوز
ضرب المثل :
حالا گِل بیار اُشترو درست کن
خاگینه کُتی داره کُتِش هم همینجا هست
ندیده که به دیده میرسه مثل سگی که به روده میرسه
اومد ابروش درست کنه زد چشمش کور کد
🆔@MEJRi403
هدایت شده از مِجری🏴🏴🏴
✍🏻گویش محلی
یه ضرب المثل از قدیم بین مردم رواج داشته:
🚫 مَنِه ای چادرش سَرشِه داره میاد.
این ضرب المثل را زمانی بکار می بردند که کسی یا کاری برای فرد عیب و خوار بود واون را به زبون میآورد
به طرف می گفتند منه ای نکن
هم ردیفه با ضربالمثل 🚫 خدا میذاره تو کاسَت
یا خدا سرت میاره
یعنی اگر از چیزی یا کاری بدت بیاد واون را به زبون بیاری دنیا می گرده تا خودت را به اون دچار می کنه.
اکر اشتباه نکنم روایت یا حدیثی از امام علی در همین مضمون وجود داره که کسی را بخاطر عیبی سرزنش نکنیم
🆔@MEJRi403
هدایت شده از مِجری🏴🏴🏴
#ارسالی همراهان
#حوض کل فاطی
#چای آتیشی
مخزن آب موجود در عکس در این منطقه به «حوض کل فاطی» معروف هست که در زمستان با بارش باران پر میشود و در تابستان برای گله های گوسفندان مورد استفاده قرار میگیرد
اون آتیش و چایی هم از دوستان سر حوض کل فاطی دم کردند و نوش جونشون
📸عکس ارسالی از خانم پورجنایی احمداباد
مجری:✍🏻 در مورد حوض کل فاطی :
کربلائی فاطمه سازنده ی این حوض همسر حاج علی اکبر غفوری (معروف به اکبر غلوسن)و مادر مرحوم حاج علی اصغر غفوری احمداباد در حدود 60سال پیش
ملکی از روستای رحیم اباد به پسرشان حاج علی اصغر غفوری دادند تا این حوض را برای رفاه حال مردم بسازند
قدیم اینگونه حوض ها وآب در آوردن برای رهگذران یا احشام وحیوانات ارزش بالایی داشته
شادی روح کربلائی فاطمه
فاتحه وصلوات 🤲
#جلگه
#بهاباد
#یزد
🆔@MEJRi403
هدایت شده از مِجری🏴🏴🏴
#حکایتی جالب همراه با شعر
#برگرفته از مصاحبت با یکی از اهالی:
بومی منطقه :
از قدیم حکایت از مردی می کردند بنام حُسِینا
گویند این فرد بسیار شجاع بوده اما یاغی
و ملت به دنبال کشتن وی بودند تا از دست نا امنی هایش خلاص شوند
از قضا حسینا عاشق بوده ونامزدش او را بسیار دوست می داشته.
حسینا به مجلسی دعوت میشه که نقشه ی قتل حسینا در آن مجلس ریخته شده بود
پس ملتی که او را دعوت کرده بودند این چنین می خوندند:
حسینا گله در دام است تو بنشین
پنیروشیر فراوان است تو بنشین
دو تا قوچ های سیاه سردار گله
برای چاشت میهمان است تو بنشین
در این زمان نامزد ومعشوقه ی حسینا
به حسینا پیغام می فرسته که:
حسینا گله در دام است تو بگریز
پنیر وشیر فراوان است تو بگریز
دوتا شمشیر در زهر آلود
برای قصد جان است تو بگریز
🆔@MEJRi403
هدایت شده از مِجری🏴🏴🏴
#✍🏻 درمورد حُسِینا:
در پستهای دیروز از فردي شجاع بنام حسینا نام بردیم
تحقیق کردیم ودرموتورهای جستجو گر (گوگل) به اطلاعاتی دست یافتیم:
منظومه ی حسینا وداستان شجاعت وودلدادگی او به دختری بنام دلارام از قدیم بین روستاییان گفته می شده وهرکدام به صوری حکایت حسینا را بیان می کردند ودوبیتی هاي حسینا در اکثر روستاها بخصوص روستاییان بخش مرکزی ایران وخراسان رواج داشته است: آنچه در گوگل یافتیم:👇👇👇
✅ آوازۀ دلدادگی میان او و دختری به نام دلارام و سرگشتگی و شیدایی وی، به جنوب خراسان گذشته و آبادیهای دور دست و دور از هم کرانۀ شورهزار مرکزی را درنوردیده است و به روستاهای پیرامون سپاهان رسیده و دوبیتیهایش در این نواحی پراکنده برجای مانده است. داستان حسینا را با اختلاف روایت در اردستان، اردکان، خور و بیابانک، سبزوار، بیرجند و کوهپایههای اصفهان از زبان سالخوردگان میتوان شنید و دوبیتیهای او را گرد آورد.
از آن جمله است :
✍🏻 بخشی از دوبیتیهای حسینا :
حسینا میدوید ،من میدویدم
حسینا مینشست ، من میرسیدم
دو تا خال سیاه روی لبش بود
حسینا میفروخت ، من میخریدم
🆔@MEJRi403