eitaa logo
مِجری🧿🧿
1.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
800 ویدیو
6 فایل
مِجری به معنی صندوقچه ی آهنی یا چوبي قفل دار قدیمی با روکش مخمل است که کارکرد گاوصندوق هاي کنونی را داشت. "منطقه جلگه بهاباد یزد" راههای ارتباط با ما: مالک کانال: خانم زینب صادقی آموزگار @Teachr84 خانم سهیلا صادقی احمد آباد @s_sadeqi1997
مشاهده در ایتا
دانلود
# اطلاعیه اهالی محترم وفرهنگ دوست جلگه توجه فرمایید: به حمایت وپیشنهاد انجمن شعرو ادب شهرستان بهاباد پيشنهاد وطرح راه اندازی شب شعر وانجمن شعر جلگه در جهت شناسایی وجذب استعداد های نهفته و پرورش وهدایت و جذب علاقمندان ودغدغه مندان در این حوزه ، مطرح شده است لذا از علاقمندان به مطالعه وشعر وادب دوستان ودغدغه مندان فرهنگی دعوت می شود جهت همراهی با این انجمن وعضویت در آن نام ونام خانوادگی ونام روستای خود را به شماره ۰۹۱۳۱۵۶۵۳۵۶ خانم صادقی ارسال کنند امید است با همراهی شما عزیزان قدمی هرچند ناچیز در امر پرورش استعدادها وپتانسیل های نهفته در جلگه در امر شعر وادب فارسی برداشته شود وزمینه ی گسترش وپرورش آن محیا ومردم جلگه هم حرف برای گفتن در این زمینه داشته باشند از هر سن وهر جنسیتی می توانید برای عضویت در انجمن شعر جلگه اقدام کنید اگر سر سوزنی علاقه یا قریحه وذوق شاعری دارید با ما همراه شوید اساتید ی چون جناب آقای لقمانی متخلص به سیمرغ وجناب آقای محمدی نیا از شاعران شهرستان ما را همراهی ونکات فنی وعلمی اشعار فارسی وسرودن آن را یاد آور خواهند شد پس یه یا علی بگید برای اعتلای فرهنگ مردم جلگه ♦️یا علی 🆔@MEJRi403
‍ حضرت محمد (ص) بَه بَه به جمال حَسن و خوی محمد بر دیده و بر صورت و بر موی محمد زیبایی قوس و قزح از روی خودش نیست بگرفته جمالش زِ دو اَبروی محمد باد است معطر که وزیدست زِ کویش چون کرده نوازش سر گیسوی محمد حیرت زده گردیده دو چشم از رخ ماهش آن لحظه که دیدست دمی روی محمد بلبل چو ندیدست گلی خوشدل از آن است تا پر بزند بر طرف و کوی محمد دوش عطرِ گلِ گلشنِ قدسی به من این گفت گل نیست هر آن گل ندهد بوی محمد ولله که نترسد دمی از آتش دوزخ هر کس نظری کرده همی سوی محمد گر رحم به حالم کند او در صف محشر آبی برسانم به لب از جوی محمد یارب به من اِحسان بده در روز مجازات تا آنکه نباشم خجل از روی محمد "سیمرغ "دلش سوخته میگرید از آن قوم کآتش زده آن خانه ی نیکوی محمد 🆔@MEJRi403
16.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
# ارسالی همراهان سلام به اهالی مجري تقدیم به باز نشستگان اصغر جعفری احمد آباد 🆔@MEJRi403
# مطالعه صفحات ۱۱۶ تا ۱۲۰ کتاب شازده حمام در مورد هیئت ها وحسینیه ها دهه‌ی ۳۰ یزد خاطرات دکتر محمد حسین پاپلی یزدی 🆔@MEJRi403
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🦋🌺🦋🌺🦋🌺🦋 🦋🌺🦋 🌺🦋 🦋 نهج البلاغه ┄═❁❀🌺❈◦🦋◦❈🌺❀❁═┄ 📜 : پس از جنگ جمل (٣٦ ه ق) در بصره قيامت روزی است که خداوند همه انسان های گذشته و آينده را برایِ رسيدگیِ دقيقِ حساب و رسيدن به پاداش اعمال گرد آوَرَد. همه فروتنانه به پاخيزند، عرق از سر و رويشان و کنارِ دهانشان جاری است و زمين زير پايشان لرزان است. نيکو حال ترين آنان کسی است که جای گذاشتن دو پايش را پيدا کند يا جايی برای آسوده ماندن بيابد. فتنه هايی چون تاريکیِ شب که نيرويی نمی تواند برابر آن بايستد و کسی نتواند پرچم های آن را پايين کشد به سوی شما می آيد، چونان شتری که مهار شده و جهاز بر پشت آن نهاده و ساربان آن را کشانده و به سرعت می راند. فتنه جويان کسانی هستند که ضربات آن ها شديد و غارتگری آنان اندک است. مردمی با آنان جهاد می کنند که در چشم متکبّران خوار و در روی زمين گمنام و در آسمان ها معروفند. در اين هنگام وای بر تو ای بصره! از سپاهی که نشانه خشم و انتقام الهی است، بی گَرد و غبار و صدايی به تو حمله خواهند کرد و چه زود ساکنانت به مرگ سرخ و گرسنگی غبار آلود دچار می گردند. ┄═❁✦❀•🌿🌺🌿•❀✦❁═┄ 📜 (از خطبه هایی است که در آن حوادث سخت آینده را بیان می دارد و در شهر کوفه بیان شد.) ستايش خداوندی را که اوّل هر نخستين است و آخر هر آخری. چون پيش از او چيزی نيست بايد که ابتدايی نداشته باشد و چون پس از او چيزی نيست پس پايانی نخواهد داشت و گواهی می دهم که جز او خدايی نيست و خدا يکی است؛ آن گواهی که با درون و برون و قلب و زبان هماهنگ باشد. ای مردم! دشمنی و مخالفت با من شما را تا مرز گناه نرانَد و نافرمانی از من شما را به پيروی از هوای نفس نکشاند و به هنگامِ شنيدنِ سخنِ من به گوشه چشم يکديگر را ننگريد. سوگند به آن کس که دانه را شکافت و جانداران را آفريد! آنچه به شما خبر می دهم از پيامبر امّی (صلی الله علیه و آله) است. نه گوينده دروغ گفت و نه شنونده ناآگاه بود. گويا می بينم شخص سخت گمراهی را که از شام فرياد زند و بتازد و پرچم های خود را در اطراف کوفه بپراکند و چون دهان گشايد و سرکشی کند و جای پايش بر زمين محکم گردد، فتنه فرزندِ خويش را به دندان گيرد و آتشِ جنگ شعله ور شود. روزها با چهره عبوس و گرفته ظاهر شوند و شب و روز با رنج و اندوه بگذرند. و آنگاه که کشتزار او به بار نشست و ميوه او آبدار شد و چون شتر مست خروشيد و چون برق درخشيد، پرچم های سپاهِ فتنه از هر سو به اهتزاز درآيد و چونان شب تار و دريای مُتلاطِم به مردم روی آورند. از آن بيشتر چه طوفان های سختی که شهر کوفه را بشکافد و چه تندبادهايی که بر آن وزيدن گيرد و به زودی دَستِه های مختلف به جان يکديگر يورش آورند. آنها که بر سر پا ايستادند درو شوند و آنها که بر زمين افتادند لگدمال گردند. 🆔@MEJRi403