شهیدوالامقام عباس حاجی محمدی کریم آبادی درسال 1347درروستای کریم آباد درخانوادهای مذهبی که به شغل دامپروری اشتغال داشتند دنیا آمد ودرتاریخ 10/1/1367در عملیات بیت المقدس 2 به شهادت رسید .بدن مطهرش پس از 13سال گمنانی درتاریخ 7/3/1380 پیداودر گلزارشهدای کریم آباد به خاک سپرده شد.
شادی ارواح مطهر شهدا صلوات
🆔@MEJRi403
#یه عکس قدیمی
#یه مرد بزرگ
تصویر فوق متعلق به کدخدای روستای کریم آباد می باشد.
که در همین جا ازشون یاد می کنیم واز خدمات وزحمات ووقفیاتی که
برای رفاه حال مردم داشته اند قدر دانی می کنیم با فاتحه وصلواتی به روح این مرد گرامی ومحترم
رضا صادقی معروف به کدخدا رضا فرزند کغولسین (کربلایی غلامحسین) حاج صادق بزرگ خاندان صادقی در کریم آباد .
روحت شاد مرد بزرگ.
🆔@MEJRi403
#معرفی گونه ی جانوری
#ارسالی مخاطبین
🐍کور مار در گویش محلی افعی شاخدار
کلیپ وعکس فوق یک افعی شاخدار را در منطقه ی بیابانی چاخَش به تصویر کشیده است
یکی از مشخصه های این نوع مار نوع حرکتش است که از بغل (پهلو) می خزند.
اطلاعات تکمیل تری در مورد این گونه ی جانوری با تحقیق ارسال خواهد شد.
#جلگه
#بهاباد
#یزد
.
🆔@MEJRi403
#خاطره
✍🏻ارسالی مخاطبین
قدیم به مراسمات وآداب ورسوم خیلی پایبند بودند ونسبت به انجام دقیق آداب ورسوم ومراسمات تعصب داشتند.
یکی از این آداب مراسم ختم بود که به مراسم پُرسه معروف بود . وصبح زود قبل از طلوع آفتاب باید بلند می شدیم وبرای این مراسم می رفتیم حالا اگر در روستای خودمون نبود باید پیاده تا روستایی که این مراسم در اونجا برگزار بود می رفتیم😬😒
یه روز که قرار بود صبح زود برای پرسه ی یکی از افراد سرشناس در روستایی دیگر می رفتیم پدربزرگم که خیلی متعصب بودند روی این مسائل ،،،، منو صدا زدند وگفتند فردا که میری پُرسه این دخترها رو هم همرات ببر تا یَچیزی ببینن ویاد بگیرند .
(چند تا از دخترهای فامیل واطرافیان رو می گفتند که هنوز مجرد بودند.در شرف ازدواج)
گفتم چشم وفردا صبح با دخترها پیاده صبح زود راه افتادیم
مراسم را شرکت کردیم وبرگشتم در راه نزدیک به خانه به دخترها گفتم خوب حالا بگید ببینم چی از مراسم امروز یاد گرفتید ؟؟؟
دخترها شروع کردند به دویدن به طرف روستا و می خوندند:
پدرِشَل مرگُم پدر شَل مرگُم خدا خدا خدا خدا (هوو هوو) و گریه وناله می کردند.
ودوباره همین حرکت را تکرار می کردند
در همین حال پدربزرگ سوار برچهار پا
از صحرا بر می گشتند واُفتادن پشت سر ما واین تمرین عزاداری را می دیدند😂😂
نزدیک شدند وپرسیدن چه مرگتونه !!!؟؟؟ چشی می گت😁😁😁
دخترها هم گفتند که امروز در مجلس پرسه دخترهای مرحوم می خوندند پدر شل مرگم وگریه می کردند.
پدر بزرگ با غضب گفت نمی گفتند پدر شل مرگم
می گفتند پدر شهر مرگم
پدرشون تو شهر فوت کرده😂😂😂😂
اون زمان چون وسیله نقلیه ورفت واومد به شهر به ندرت صورت می گرفت شهر وشهری بودن بر ای مردم کلاس داشت
ودخترهای این مرحوم هم می خواستند کلاس پدرشون رو بالا ببرن می خوندند پدر شهر مرگم
پدر شهر مرگم 😄😄😄
خلاصه این خاطره تا چند وقت در محافل ودوره همنشینی هاي فامیل گفته می شد ومی خندیدیم
روح تمام در گذشتگان شاد🤲
🆔@MEJRi403