#معرفی بازی
وابزار بازی
تیله وتیله بازی بین بچه های دهه ۵۰ و۶۰ رایج بود
وچاله ای کنده می شد وبچه ها با پرتا ب تیله هاشون موقعیت تیله نسبت به چاله رابررسی می کردند ابتدا با زدن تیله به تیله ی حریف اون رو از چاله دور می کردند وبا وجب کردن فاصله ی تیله تا چاله اون رو به چاله میرسوندن وپوئن مثبت رو می گرفتند وبرنده می شدند.
(یه کم به بازی گلف امروزی ها می موند
چاله پرچم توپ کوچک چمن)
#وسیله ی بازی بعدی نوعی تیر انداز یا سنگ پرتاب کن بود به سمت شیشه ی خونه ی همسایه یا گربه ی فلک زده یا چغوت بینوا
اسم آدابیش فلاخن(قلاب سنگ )
است ودر قدیم بهش می گفتند دوشَقَلی
🆔@MEJRi403
❣#سلام_امام_زمانم❣
🌱هزار بار هم که
بهار بیاید کافی نیست!
🌱تویی...ربیع الأنام همان بهار
که قرار است تیشه ای باشد
برای شکستنِ انجماد دل هایی،
که سالهاست یخ زده اند!
به گمانم حلول تو،نزدیک است
🆔@MEJRi403
#ارسالی مخاطبان
قندیل یخی وتاریخ که روی برف زدند
وآدم برفی که نمیشه گفت
شتر برفی که درست کرده اند😁✋
🆔@MEJRi403
#لطفا در تولید محتوا به ما یاری رسانید
گویش بومی وقدیم منطقه
نوع ادارهي روستا در قدیم
پوشش وغذاهای منطقه
آداب ورسوم وفرهنگ منطقه
حوادث طبیعی یا سیاسی مهم منطقه
اسناد ارزشمند تاریخی
شخصیتهای مهم وتآ ثیرگزار منطقه
آثار ووسایل به یادگار مونده از قدیم
معرفی طبیعت وبیابانهای اطراف
گونههای جانوري وگیاهی
وهرآنچه بنظرتون برای چاپ کتاب فرهنگ بومی منطقه جلگه جالب است را برامون ارسال کنید
ممنون میشیم 🙏
🆔@MEJRi403
کدخدای احمدآباد کدخدا حسین (حسین حسن عبدالله) بودند که بعد از فوت ایشان فرزند ارشد ایشان(کدخدا محمد) کدخدای روستا شدند از طوایف ایشان سکینه حسن عبدالله مادر فاطی غلوم وبرادرانشان حاج شیرعلی کریمی وغضنفر کریمی و حاج علی اصغر کریمی و یک خواهر که در کریم اباد زندگی میکردند(ربابه کریمی) همسر حاج علی اکبر صادقی (علی اکبر علی حاج صادق) بودند
کدخدای کریم آباد کدخدا رضا فرزند کربلایی غلامحسین حاج صادق بودند برادرانشان حاج محمدباقرو کربلایی خدابخش و خواهرانشان سکینه همسر کدخدا محمداحمداباد و خواهر دیگرشان ربابه همسر کربلایی حسن عسکری (حسن غلوسن علی حاج ممد کدخدا خیر اباد)
کدخدای علی آباد کربلای محمد محمدی بودند(ممد کبلسن) پدر حاج عبرالرضا محمدی علی اباد
کدخدای خير آباد کربلایی حسن عسکری(حسن غلوسن علی حاج ممد)
تا اینجا این اطلاعات کدخداها که در قدیم
اداره کننده روستا ورابط روستا با مقامات بودند را یافتیم
اگر اطلاعات تکمیلی دارید در این رابطه برایمان ارسال کنید ممنون میشیم🙏
🆔@MEJRi403
#عکس قدیمی
خدا رحمت کنه مرحوم حاج جواد اسماعیلی قاری قرآن واز مردان بنام ونیک روستای کریم آباد را
کنارشون عکس نوه ی دختریشون مرحوم علیرضا ولی زاده
فاتحه وصلوات تقدیم به روحشون
🆔@MEJRi403
✍🏻گویش محلی
یه ضرب المثل از قدیم بین مردم رواج داشته:
🚫 مَنِه ای چادرش سَرشِه داره میاد.
این ضرب المثل را زمانی بکار می بردند که کسی یا کاری برای فرد عیب و خوار بود واون را به زبون میآورد
به طرف می گفتند منه ای نکن
هم ردیفه با ضربالمثل 🚫 خدا میذاره تو کاسَت
یا خدا سرت میاره
یعنی اگر از چیزی یا کاری بدت بیاد واون را به زبون بیاری دنیا می گرده تا خودت را به اون دچار می کنه.
اکر اشتباه نکنم روایت یا حدیثی از امام علی در همین مضمون وجود داره که کسی را بخاطر عیبی سرزنش نکنیم
🆔@MEJRi403
سلام عکس میرزا علی اکبر دهقان استادقران کریم آباد و روحانی چند ساله. و ملا قشم شم پدر آقای رحیمی علی آباد. و شیخ علی مقصودی و. سید محمد ابو القاسمی احمدآباد هم روحانی بودن هم آسیابان جلگه خیلی هم خوش صدا بود روضه خوبی میخواندن. و قاری قرآن ملا علی محمدی پدر مرحومه حاجیه زهرا محمدی و شیخ علی عسکری خیر آباد و حاجی محمد باقر صادقی که هر سال علم امام حسین را می بستن برای هییت قمر بنی هاشم کریم آباد وحاجیه فاطمه احمدی که هر سال زحمت پخت اش امام حسین را میکشیدن با مرحومه معصومه خاله.و حاجی غلامحسین پور رضایی موذن مسجد کریم آباد و دایی مهدی دهقان معرف به مهدی کبلسنا و دیگر عزیزان که زحمات زیادی کشیدن برای روستا عکس آنها را توی گروه بذارید
#پیام _مخاطبین 👆👆
🆔@MEJRi403
زهرا دهقان:
سلام زینب خانم.میتونید از محمد حسین گل هم یاد کنید و اگه عکسشون دارن بذارید کانال.همون که میومد با اون چمدون امپولیش،تو کوچه ها سر بزنگاه بچها رو آمپول میزد....یادمه مادرا دنبال بچه ها میکردن گاهی میگرفتنشون تا آمپول رو بزنن و خیالشون راحت بشه😢😅💉💉💉
همچنین از گله داری که قدیم مردم همه گوسفندا رو میفرستادن همرا گله و نوبتی پدر ها میرفتن چوپونی .موقعی که گله میومد هم یه شور و شوقی بود گوسفندا میریختن تو آبادی...بعععع😁😁😁🐑🐑🐐🐐
#پیام مخاطبین
🆔@MEJRi403
✍🏻 در مورد گله چَکَنه:
قدیم کسانی که گوسفند زیادی داشتند بیابان سر هر منزل وچاهی وبیکندی ومراتع اطرافش
به پرورش ودامداری وتولیدات دامی مشغول بودند
افرادی که گوسفند زیادی نداشتند وداخل روستا آغول داشتند وگوسفند نگه می داشتند ،
برنامه ،قراری داشتند هر روز آفتاب نزده همه
در محل معینی گوسفندان را جمع می کردند
ویا مردم نوبتی گوسفندان را به دامنه ومراتع
نزدیک ده برای چرا می بردندیا چوپانی استخدام می کردند،
وبیشتر مسئوليت رساندن گوسفندان به محل گله بچه ها بودند واگر یه روز خواب می موندند
تا فاصله ی زیادی راه می رفتند وگوسفندان را
به گله میرساندند.
وغروب گله گوسفندان وارد ده میشد
و صدای بع بع ودویدن گوسفندان تماشایی بود.
گوسفندان هم ، آدرس خونه را بلد بودند وهر گوسفندی خودش میومددرب آغول خودش.
🆔@MEJRi403