eitaa logo
مِجری🏴🏴🏴
1.3هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
23 فایل
مِجری به معنی صندوقچه ی آهنی یا چوبي قفل دار قدیمی با روکش مخمل است که کارکرد گاوصندوق هاي کنونی را داشت. "منطقه جلگه بهاباد یزد" راههای ارتباط با ما: خانم زینب صادقی آموزگار @Teachr84 خانم سهیلا صادقی احمد آباد @s_sadeqi1997
مشاهده در ایتا
دانلود
# کربلای جبهه ها آقای عباسعلی غنی زاده کنار همرزمانشان اگر می شناسید معرفی کنید 🆔@MEJRi403
✍🏻ضرب المثل: # گربه او دستش به گوشت نمیرسه میگه پی هه به عبارتی دیگه بیف بیف بو می ده # کی ببره رنج را کی بخوره گنج را # کاه از خرمن دور نمیشه # قربون چشهای بادومیت شَم محل کاربرد ضرب‌المثل هاي فوق را برامون ارسال کنید🙏 🆔@MEJRi403
‹‹ سگ‌زرد‌برادر‌شغال‌است ›› 🌱شغالی از روستایی رانده شده بود. در معدن گوگرد خود را به رنگ زرد درآورد و دوباره به آن روستا برگشت. این بار هرکه او را در روستا می‌دید این طور می‌پنداشت که سگ زردی است که ولگرد است و بی‌آزار. 🌱بارش باران راز شغال را بر ملا کرد، رنگ زردش را پاک کرد و دوباره شد همان شغال گذشته. مردم ده که او را برادر شغال می‌نامیدند. با دیدن این اتفاق دریافتند که این سگ زرد نه برادر شغال، که خود شغال است. 🆔@MEJRi403
✍🏻ارسالی مخاطبین سلام چندتا واژه ..قتق بالا(ابکش ) خیار بولنگ(خیارسبز ) پخت ولنگک (گرم کردن نان روی چراغ یا اتش) درتاقی(تاقچه) پکتوندن(بافتن) چراغ موشی(چراغی نفتی که معمولادرقنوات ازان استفاده می کردند) پاچال (راه روهی که به چاه کوره های قمی راه داشت) انبر (میله ای قوسی شکل که دوسران پهن معمولا درپختت نان ازان استفاده می شود ) لگن (تشتی که دران خمیر می کردند) انشاالله که جدید باشه و موردپسند ممنونیم آقای غنی زاده از گرگین آباد🙏 🆔@MEJRi403
هدایت شده از masoumehtavakoli
✅ نمایشگاه توانمندی های بانوان شامل: لوازم تزیینی، پوشاک، فست فود، عرقیجات، لوازم قنادی، لبنیات، ترشیجات وغیره.... می باشد 🌺 ♦️بازدید برای عموم آزاد است 🔷زمان: چهارشنبه۱۱مهرماه۱۴۰۳ بمدت سه روز از ساعت :۱۶:۳۰الی۲۲:۳۰ 🔹مکان: سالن ورزشی روستای گرگین آباد
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
مولا اميرالمؤمنين فرمودند: 🕊 فرصت ‏ها چون ابر بهارى در میگذرند. پس آن را در انجام دادن انواع خير غنيمت بدانيد؛ زيرا در غير اين صورت، پشيمانى به بار می‌آيد ... غررالحكم حدیث ۳۵۹۸ 🆔@MEJRi403
# شهید عباس دانشگر شادی روحش صلوات من کجا و شهدا کجا! خجالت می‌کشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم. من ریزه‌خوار سفره‌ی آنان هم نیستم.  شهید شهادت را به چنگ می‌آورد، راه درازی را طی می‌کند تا به آن مقام می‌رسد؛ اما من چه! سیاهی گناه چهره‌ام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده. حرکت جوهره‌ی اصلی انسان است و گناه زنجیر.  من سکون را دوست ندارم. عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است. سکونم مرا بیچاره کرده. در این حرکت عالم به سمت معبود حقیقی دست و پایم را اسیر خود کرده.  انسان کر می‌شود، کور می‌شود، نفهم می‌شود، گنگ می‌شود و باز هم زندگی می‌کند. بعد از مدتی مست می‌شود و عادت می‌کند به مستی و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم. درد را انسان بی‌هوش نمی‌کِشد، انسان خواب نمی‌فهمد.  درد را انسان باهوش و بیدار می‌فهمد. راستی! دردهایم کو؟ چرا من بی‌خیال شده‌ام؟ نکند بی‌هوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمان‌مان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟( شهید عباس دانشگر) 🆔@MEJRi403
هدایت شده از مِجری🏴🏴🏴
ـ همراهان ✍🏻خانم دهقان کریم آباد: نام چند منطقه ی بیابانی تفریحی را برامون ارسال کردند : چاه اَبرو چاه سَربالا بندِ چاه جَمال گردنه ها ریگی لُکِـ داش گودِخرباری دهنه اُشتری بیــــدون خدآفرین پیرحاجاتــــ خُسیرگون تاشک چاه چغنـــدر کوسکی تمبرگز چابــونه گزینـــو ندیگـــون پــودنـون چزو حوض کل فاطی(فاطمه) بیـــدون کوسکی چاهجـــوله چاهریگـ کوه تاشکـ ریـــزو چاه خش 🆔@MEJRi403
هدایت شده از مِجری🏴🏴🏴
در مورد فاطمه علی اکبرها یکی از خاطرات شیرین ما اوایل دهه‌ی ۶۰: همسر فاطمه خانم اکبرِ جعفر پنبه زن بود چهره ی این مرد را بخاطر ندارم اما پتینگ پتینگِ کمون حلاجی هنوز تو گوشمه وبهترین موسیقی که از اون زمان‌ها برام خاطره انگيزه صدای کمون پنبه زنی اکبر جعفره خونشون تو قلعه ی کریم آباد نزدیک مسجد بود از کوچه های گلی وخاکی وسرپایین وبالای قلعه که عبور می کردی درب چوبی خونه ی اکبر جعفر باز بود وصدای کمون پنبه زنی واون سفیدی وپرواز پنبه ها تو آسمون بهترین صحنه ای بود که می دیدی روح این زوج مهربون که وارثی هم نداشتند شاد فاتحه وصلواتی هدیه به روح این دوعزیز 🆔@MEJRi403