✍🏻معنی چند واژه ی ارسالی در گویش مردم منطقه
کولَک =پنبه
چَش نَقاره = کنایه از کسی که چشم درشت داشت😂
چه چیزو چش سفیدیه = یکی از اصطلاحات برای غضب وکنایه به کسی که لج می بره
اوخوری= آبخوری ،ظرف مخصوص آب نوشیدن
جرجرو= کِرکِرو=جغجغه
گا گوعو=حرکت چهار دست وپا رفتن کودک
درخت پَتک = نام نوعی درخت در منطقه
تَرَکتُر=😁 تراکتور
کیسه چنته= نام دولی بزرگ که کیسه های کوچک دارو گیاهی داخلش بود
کیسه توتوندون = قدیم که چُپُق می کشیدند کیسه ای مخصوص توتون چپق داشتند
جوالدوز = جووال = نام گونی هاي بزرگ بود
اگر درست گفته باشم از پارچه (جُل ) درست می شد وسوزن جووال دوز یا جووال دوز به اون نسبت داده می شه
وضرب المثل معروفی هم داره که:
هر چی تو کِدی کُرخَرو دست به جووال جو نزن😂
و وجه بکار بردن این مثل هم زمانی است که کار ومسیولیتی از خودت به دیگری میدی وغیر مستقیم بهش میرسونی که استفاده یا بهره ای از اون خودش نبره
امیدوارم درست مفهوم را انتقال داده باشم.
پالون = چیزی مانند زین اسب که بر پشت الاغ میاندازند
پَساپرگار= مراسم
حَلو یَت=حلاوت شیرینی زندگی
آتش اَلوکردن= آتش روشن کردن
اِمبار= این بار این دفعه
خوار = زشت
پوزه = بیشتر صورت حیوانات را پوزه گویند
سُبُک و سوآری = به کسی که سنگین نیست وسبکه می گفتند سبک سواری نکن
مورچه سوآری= نوعی موچه ی سیاه بزرگ منطقه
چادِشو = چادر شب آنقدر مخفف شده تا رسیده به چاچو😂
گِلگِلی سِن = نوعی وسیله بازی الان هم هست وبیشتر چوبی، ، فرفره که روی زمین می چرخه
گِلگِلو 😂😂😂= غلغلَک
بوز..........زنبور لهجه ی یزدی
پَچَل = در یزد می گن پَچول = کثیف
دولَخ : گرد و خاک
راچینه = پله
🆔@MEJRi403
✍🏻واما داستان ضرب المثل مربوط به جووال:
گویند مردی قصد سفر داشت .پس کره الاغ خود را در طویله بست وکنارش جووال جو را قرارداد و به اطرافیانش سفارش کره الاغ را می کرد ومی گفت هر چی شما کدت کره خرو ولی به جووال جو دست نزند☹️
این شد که ضرب المثل
هر چی تو کِدی ، ، کُرخَرو
دست به جووال جو نزن
بین مردم رواج یافت
برم ببینم علامه گوگل هم این ضرب المثل را تو چنته ش داره یا نه
✋✋
🆔@MEJRi403
مِجری🧿🧿
✍🏻واما داستان ضرب المثل مربوط به جووال: گویند مردی قصد سفر داشت .پس کره الاغ خود را در طویله بست
خیر منبعی از این ضرب المثل جای دیگه یافت نشد
پس اصیل منطقه ی خودمونه
با افتخار😊🙏
هدایت شده از خانم صادقی
✍🏻من یه پارتی بازی کنم
یاد مادرم را گرامی میدارم
دوتا شعر یادمه برا چنته هم فرستاده بودم چند وقت پیش
می خوندند:
اسفند دونه دونه
خمینی مهربونه
میخُم برم به پیشِش
دست بکشم به ريشِش
می گفتند زمانی که بعد مشروطیت
با تلاشهای دکتر مصدق نفت ملی شد
ما بچه ها تو کوچه ها می دویدم ومی خوندیم:
چراغ مو شُ غم مخور
نفت تو ملی شده
حسن کچل مو ترکو
دکتر مصدق شده😂😂😂
وخاطره ای تعریف می کردند که احمدآباد می رفتندمدرسه اوایلی که (سیستم مدارس مدرن جایگزین مکتب خانه شده بود وتنبیه بدنی)
در اون مدارس زیاد بود از مدرسه فرار کردم ورفتم توخُمره قایم شدم فک کنم دوتا از بچه ها آقای اُستاد علی علی پور وحسین بیگی اومده بودند دنبالشون وهمه جا را گشته بودند پیداشون نکده بودند😅
خدا بهشتت بده بهترین مادر دنیا😭
شادی روحشون صلوات وحمدی مرحمت کنید🤲
🆔@MEJRi403
هدایت شده از خانم صادقی
✍🏻خاطره از رویداد تاریخی کشف حجاب در زمان رضا شاه وبعداز آن:
#ارسالی از خانم حیات صادقی نسب دختر ممد خالوها :
به نقل از مادر حیات خانم سکینه کغنضاها:
رفته بودیم کشبون موقع خیارها بود یه مدت که گذشت کد خدا را دیدیم که سراسیمه رسید واز دنبالش آژانها اومدند وروسری از سر همه برداشتند وغیض وغضب کردند که چرا روسری سر میذارت در همین حال خانمی دورتر در حال رفتن بود که یک آژان متوجه او شد ودوان دوان خود را به او رساند و وسری از سرش برداشت موهای خانمه بلندو زیبا بود ه واز شرم وحیا بلافاصله چاچویی که در دستش بود را روی سر میندازه وقرار می کنه..
وبه نقل مادر سکینه کغنضاها :
تعریف کردند که روزی کدخدا همهی خانمها را به خانه دعوت وبه اونها میگه دستور آمده همه ی خانمها لباس بلند وکلاه(سبک زنان انگلیسی) دور دار برا خودشون تهيه کنند که اون وقتها می باس می دوختند وروزی را مشخص کردند که فلان روز مقامات میان از ده بازدید وهمه ی شما باید با این سبک لباس وپوشش وارد خونه ی کدخدا بشید
ما فکر کردیم چطور از این معرکه بگریزیم پس رفتن به بیابون وزاییدن گوسفندها وکار زیاد در بیابان را بهونه کردیم واز کدخدا خواستیم اجازه بده تا قبل از اومدن مقامات وآژانها ما به بیابان بریم واز ده خارج بشیم کدخدا بعداز اصرار زیاد ما اجازه داد که نصف شب از ده خارج بشیم وهمراه خودمون مقداری پارچه ببریم وسر هر منزلی شبها مشغول دوختن لباس به همون سبک گفته شده می شدیم که اگر آژانها متوجه شده باشند وما را تعقیب کردند ما در حال اجرای دستور باشیم.
تشکر می کنم از این خاطره ی زیبا از کشف حجاب که خانم صادقی نسب ارسال کردند.
🆔@MEJRi403
ـ#ارسالی همراهان
✍🏻خانم دهقان کریم آباد:
نام چند منطقه ی بیابانی تفریحی را برامون ارسال کردند :
چاه اَبرو چاه سَربالا بندِ چاه جَمال گردنه ها ریگی لُکِـ داش گودِخرباری دهنه اُشتری بیــــدون خدآفرین پیرحاجاتــــ خُسیرگون تاشک چاه چغنـــدر کوسکی تمبرگز چابــونه گزینـــو ندیگـــون پــودنـون چزو حوض کل فاطی(فاطمه) بیـــدون کوسکی چاهجـــوله چاهریگـ کوه تاشکـ ریـــزو چاه خش
🆔@MEJRi403
هدایت شده از مِجری🧿🧿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍🏻ارسالی خانم دهقان
به یاد برادری مهربان
از هم دوره ایهای دهه ۵۰
که دست روزگار امانش نداد 😭 کسی که عاشق بیابون وتفریح بود وداغی سنگین بر دل دوستاش گذاشت💔
حسن دهقان وفرزند ۶ ماهه اوومادرش معصومه نظری همسر شهید حاج علی دهقان
شادی روحشان صلوات
🆔 @MEJRi403
هدایت شده از خانم صادقی
سهراب میگه:
"به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم میگذرد
آنچنانی که فقط خاطرهها خواهد ماند
لحظهها عریانند
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز...!!
زندگی ذره كاهیست
كه كوهش كردیم...
زندگی نیست بجز حرف محبت به كسی
ورنه هر خار و خسی
زندگی کرده بسی....
شب آرومی داشته باشید
التماس دعا🌷🌷