♦️ مطالعه ✅ صفحات۱۴۷ تا پایان داستان 📕کتاب شازده حمام ✍🏻 داستان وعده های سر خرمن عمو 🕵‍♂دهه‌ی ۳۰ یزد 👌خاطرات دکتر محمد حسین پاپلی یزدی 🆔@MEJRi403

# دشتی 🆔@MEJRi403

خدا هست در همین نزدیکی خدا هست در همین حوالی خدا هست گر نیک بنگری خدا هست کافی است بخواهی وبخوانیش 🆔@MEJRi403

✍🏻 گویش وحکایات قدیم یادمه خدا بیامرز بابابزرگم مرحوم (کربلایی خدابخش صادقی) روحشون شاد می گفتند: "شصت ،برفی نشست" تا حدودی می دونم چیه اما چالش امروزه بفرستین جواب وتوضیحش را🙏 جناب آقای علی صادقی با فرستادن مطلب زیبای زیر پاسخ را برامون ارسال نمودند : سلام خدا رحمت کنه همه قدیمی های با صفا و با مرام را آنهایی که دلشان بی ریا بود و فخر فروشی های امروزی تو مرامشان نبود و هوای همدیگه را داشتند ♦️ منظور پدر بزرگ حضرتعالی این بود شصتم عید یعنی دو ماه بعد از عید برف آمد که مشهور بود بعد از شصت برفی نشت ♦️ در زمانهای قدیم زمستان را بر دو قسمت می‌شناختند چله کلان یا بزرگ و چله کوچک یا خرد که چله بزرگ از اول دی ما شروع می‌شد تا دهم بهمن چهل روز کامل و چله کوچک از یازدهم بهمن شروع می‌شد تا آخر بهمن به مدت بیست روز و چون کمتر بود خرد یا کوچک می‌نامیدند ✅ ممنونیم‌ از آقای صادقی بابت اطلاعات خوب ومفیدشون🙏 ✨ بله خدا بیامرز بابابزرگم می گفتند یه سالی ،شصتم عید برفی سنگین باریده در منطقه و اصطلاح شصت برفی نشست به این دلیل گفته می شد. 🆔@MEJRi403

# حکمتانه 🆔@MEJRi403

# محمد اصفهانی چه در دل من چه در سر تو 🆔@MEJRi403

کلبه ای که در آن مهربانی هست و ساکنین آن می خندند بهتر از کاخی است که مردمان آن دلتنگ هستند ✅ کلبه زندگی تان گرم محبت شب تون آروم ✨✨✨✨ 🆔@MEJRi403