منهاج
نشسته ام چو غباری به شوق اذن دخول بیا بگو نتکانند پادری ها را
،
ز طفل گمشده بسیار ناز را بخرند
حرم شلوغ که شد لطف کن مرا گم کن
منهاج
نشسته ام چو غباری به شوق اذن دخول بیا بگو نتکانند پادری ها را
،
همه سرمایهدار حب توایم
نرسد ثروتی به ثروت ما
منهاج
نشسته ام چو غباری به شوق اذن دخول بیا بگو نتکانند پادری ها را
،
فضل است اگرم خوانی عدل است اگرم رانی
منهاج
نشسته ام چو غباری به شوق اذن دخول بیا بگو نتکانند پادری ها را
،
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر میخوانم
قبولم کن، من آداب زیارت را نمیدانم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو دلیل شو من زندگی میکنم ❤️🩹
🎬 The Last of us
به گستاخی غم هرگز ندیدم میهمانی را
اگر با گریه بیرونش کنم با ناله می آید
#محمد_سهرابی