❖ـــــ﷽ــــ❖
◾️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ ⛳️❕
💐 ان الحسین مصباح الهدی
و سفینه النجاه 💐❕
⚫️ #کرامت"👇❕
حضرت امام حسین "علیه السلام"🌷❕
📌 #هدایت_یک_جوان_با ⛳️
#نام_امام_حسین_علیه_السّلام 💐
📍💦 انا قتیل العبرات
لایذکرنی مومن الا بکی ! 💦 📍❕
✍ جناب علی اکبر مهدی پور در کتاب
»»«جرعه ای از کرامات امام حسین» 🌷 ❕
می نویسد : 👇 ❕
🍀یکی از خطبای ارجمند در قائمیّه اصفهان در ایام نیمه شعبان سال 1389 هجری شمسی برفراز منبر گفت : 👇 ❕
🎖دو ماه پیش با جوانی به نام رضا آشنا شدم که سرنوشت خود را برای من تعریف کرد . گفت: من جوانی شرّ بودم... جز نماز و روزه هرکاری انجام می دادم. 🌹❕
📌شب عاشورا پدر و مادرم به حسینیه رفتند ، من بدنبال کثافت کاری خود بودم ، در مسیر خود دختری را سوار کردم که می خواست به حسینیه برود ، او را به زور به محلّی بردم و خواستم به او تعدّی کنم ، هرچه گریه و تضرّع کرد و گفت : 👇 ❕
➰شب عاشوراست ، اعتنا نکردم . ⚡️❕
🌴گفت : من علویّه هستم ، به پاس حرمت مادرم حضرت زهرا مرا رها کن ، اعتنا نکردم. 🌹❕
📌گفت : بیا امشب با امام حسین "علیهالسلام"📍" معامله کن ، امام حسین "علیه السلام" دست عطوفتش را بر سر تو بکشد.🌹❕
🎖نام امام حسین علیه السلام"🍀 تمام اعماق دلم تأثیر گذاشت ، او را سوار کردم و دم در حسینیه پیاده اش کردم. 🌹❕
💥به خانه برگشتم ، تلویزیون را روشن کردم ، داستان عاشورا را تعریف می کرد و در نصف صفحۀ تلویزیون تعزیه را نشان می داد که بر سر کودکان تازیانه می زدند. بی اختیار اشکم جاری شد ، مدتی نشستم و گریه کردم.🥀❕
🎖مادرم آمد ، تا وارد خانه شد ، پرسید : رضا چه شده؟!🌹❕
❕📌گفتم :هیچ ، گفت: نه ، از همه جای اتاق ، عطر و بوی امام حسین "علیهالسلام"📍 آید.🥀❕
🎖فردا بی اختیار به حسینیه رفتم. همۀ بچه های محل مرا می شناختند و می دانستند که من اهل هیأت نیستم ، چون سر تا پا شرّ هستم. 🌹❕
🎖رئیس هیأت گفت : آقا رضا! 🎗
تو هم حسینی شدی؟! بارک الله📍
💥گذرنامه ات را بده تو را ببرم کربلا.🌹❕
❕📌گفتم: پول ندارم ، گفت : با هزینۀ خودم می برم.📍❕
🎖به فاصلۀ چند روز رفتم کربلا ، همه رفتند حرم ، من خجالت می کشیدم.💥❕
🎖بالاخره من هم رفتم.🎗❕
📌چند ماه بعد هم مرا به مکه برد. از مکه برگشتم ، مادرم گفت : رضا! دختری برایت درنظر گرفتیم.📍❕
📌رفتند خواستگاری ، روز بعد من رفتم ، دختر برایم چایی آورد ، تا چشمش به من افتاد ، فریاد زد : یا زهرا! و بیهوش شد.🥀❕
🌴وقتی به هوش آمد ، گفت : دیشب حضرت زهرا علیها السّلام را در عالم رؤیا دیدم، عکس این جوان را به من نشان داد و فرمود: فردا من برای تو خواستگار می فرستم ، مبادا رد کنی.🥀❕
🎖یک جوان شرّ ، با شنیدن نام امام حسین علیه السّلام دگرگون می شود ، حسینی می شود ، کربلایی می شود ، حاجی می شود ، مورد عنایت حضرت زهرا علیها السّلام قرار می گیرد ، از راه حلال به خواسته اش می رسد و زندگی اش سر و سامان می گیرد.🌹
💥الحق که یاد امام حسین ، اشک بر امام حسین کیمیاست ، کجای عالم چنین کیمیایی سراغ دارید؟! مس وجود انسان ها را از طلا هم بالاتر می برد.🌹❕
📚 منبع : 👇 ❕
جرعه ای از کرامات امام حسین (علیهالسلام)
علی اکبر مهدی پور ص ۲۱🍃❕
▪️هدیه به آستان منور و ملکوتی حضرت ابا عبدالله الحسین (عليهالسلام) 💥❕
و یاران #صدیق و با #وفایش #صلوات" 🎗📍❕
🌹اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فرجهمَ🌹!❕
🎋 #نَشر_صَــــدَقِه_جاریه 🎗❕
💥
✨ #حسبی_الله ! ✨ ذکر #کارگشا ⚡️❕
❖ـــــ﷽ــــ❖ حسبی الله ! ✨
❕🍃"مشکوة الانوار الابراهیمی"🍃❕
💥
🔴 📍 @Meshkatalanvar 🚩