eitaa logo
↝♥️𝑴𝑭_𝒉𝒆𝑨𝑹𝑻🔗↜
43 دنبال‌کننده
116 عکس
13 ویدیو
0 فایل
" به نام خدا ...🔗♥️" ‌ذهن من خیلی شلوغ بود...! و هنر از آن شلوغی ها،خط خطی های ارزشمندی ساخت!... 🧸🎈 #نوشته_من @Miartist ...! :)
مشاهده در ایتا
دانلود
و این انقلاب هنوز پابرجاست✨🌿 ↫۴۴سالگیت مبارک♥️✌️↬ 📸 💕 ↝ ♥️@MF_heART🔗 ↜
مثل باران بهاری که نمی گوید کی،!... بی خبر در بزن و سرزده از راه برس•°¡¡..‌. 👤:حسین منزوی ------------------------------------------☘🌧 پ.ن: عکس مال چند روز پیشه اندکی بعد از همون بارون سرزده 🙂✨ 📸 ↝ ♥️@MF_heART🔗 ↜
نهال همسایه دست از رشد کردن نکشیده بود،آنقدر سفت که تا بالای دیوار برسد و آنقدر سخت که از حصار دیوار بگزرد،... همانطور که بهار فراموش نکرده بود برگردد!... همانطور که امید،گرچه اندک،هنوز قلب مارا ترک نکرده بود!... -----------------------------------🌱🌔 📸 💌 ↝ ♥️@MF_heART🔗 ↜
بگذار بعدا سر فرصت!!!.. بعدا "میبینمش"!.. بعدا "دوستش خواهم داشت"!... بعدا "حرف هایش را خواهم شنید"!... بعدا.... اما¡¡¡.... "اینجا ثانیه ها فریاد می‌زنند که فرصت برای خیلی ها دیگر از کار افتاده" .... ---------------------------------------------✨📒 💌 📸 ↝ ♥️ @MF_heART 🔗 ↜
و من میخواستم دوباره از آن کوچه بگذرم... نه به عنوان یک رهگذر،... نه به عنوان کسی که راهش از آنجا می‌گذرد!... بلکه به عنوان کسی که در نهایت به آن خانه بر می‌گردد!... به همان بچهِ کوچکِ پر خیالِ بی خیال... به عنوان همان بچه کوچکی که از جوراب پوشیدن متنفر است و از کفش های سبز رنگش بدش می آید که چرا پاشنه بلند و صورتی نبوده اند!!!.. دقیقا همان قدر کوچک،که هنوز خیال می‌کند بزرگ شدن رویای رنگارنگی است که قرار است خوشی های دنیا را در بغلش جا دهد،... همان بزرگ شدنی که در خاله بازی های کودکانه اش هر وقت خسته می شد،شرکت ساختگیش را رها میکرد و بچه مو بور چشم رنگیش را پرت میکرد لای بقیه اسباب بازی ها .... روزی تصمیم می‌گرفت پزشک شود و عصرش گل از گلش میشکفت که مهندس بودن شاید از این هم جذاب تر باشد... کاش میشد دقیقا به همان اندازه کوچک شد... و دقیقا به همان خانه بازگشت... -----------------------------------------------🤍📒 💌 📸 🌌 ↝ ♥️ @MF_heART 🔗 ↜
من فکر میکنم گاهی خدا آدم هایی رو می‌فرسته تا بهت بگه: خسته نباشی... :) -----●◇●🦋🌱●◇●----- ^^
و ما ارزش تمام چیز های معمولی را زمانی فهمیدیم که دیگر نبودند!.... و آن گاه فهمیدیم که دیگر معمولی نیستند!...🫀✨ م.ف ^^
اندکی بهار داشتیم، تا میان زمستان هایمان بتابد!.. و اندکی برف، تا میان تابستان هایمان ببارد!... م.ف ^^
ولی.... نقاشی هات خیلی قشنگه؛.."خدا"🪁🎨 📸 🌧
به آسمان نگاه کردم!.... طوری که انگار می‌شود به جای،یک قرص آرام بخش،یک خنده واقعی،یک موسیقی خوب،یک نفس کشیدن.... انگار می شود به جای تمام این ها فقط به آسمان نگاه کرد!!... 🫀🌿🌅 ^^
ما خاطره ساختیم، و مکان ها صاحب روح شدند... ارواح پر صدایی که دنبال احساساتمان می گشتند!... :)..♡ ^^