زمزمه، زمینه، شور حضرت رقیه سلام الله علیها
وای... وای... بابا
بابای من، ای تمنای من
بیا ببین، وضع و اوضای من
کبود شده، همه اعضای من
دستای من
وای... وای... بابا
تو نیستی و..، گریه شده کارم
سیلی خورده، صورتِ تب دارم
این زجر پست، هی میده آزارم
ای وای من
وای... وای... بابا
یک شب بابا، از ناقه اُفتادم
در اومد از، خارِ صحرا دادم
نرسیدش، هیچکی به فریادم
بابای من
وای... وای... بابا
قلبم شده، از هجر تو خسته
شمر پلید، دستامونو بسته
لگد هاشون، پهلومو بِشکسته
ای وای من
وای... وای... بابا
ساده بگم، سه سالمه پیرم
چون مادرت، خمیده راه میرم
منو ببر، از زندگی سیرم
دنیای من
وای... وای... بابا
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#زمزمه_حضرت_رقیه_س
#زمینه_حضرت_رقیه_س
#شور_حضرت_رقیه_س
3-13.mp3
4.32M
﷽
🎶 شور روضه| کربلایی مجتبی دسترنج
#شب_سوم
نوای وای وای بابا
▪️ السَّلاَمُ عَلَيْكَ (ایها) اَلثَّائِرُ بِدَمِ اَلْمَقْتُولِ بِكَرْبَلاَءَ...
🏴سلام بر تو ای منتقم داغ های کربلا...
این صدای اَینَ الثائر سرزمین کربلاست، که گوش تاریخ را پر کرده...
▪️برگرد واین دلهای داغدار را التیام بخش!
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس
#اللهمعجللولیکالفرجبحقحضرترقیهسلامالله
#عنایت حضرت رقیه (س)
فاطمه به دوسالگی که رسید .قصد داشتم جشن تولدی را برایش بگیرم.
اما زخم زبان هایی از اطراف به گوشم رسید.
تصمیم گرفتم تولد دوسالگی را همانند سال پیش با جمع چهار نفری در کنار مزار جلیل برای فاطمه بگیرم.
خیلی دلم گرفته بود. به گلزار شهدا رفتم و خودم را روی سنگ مزارش انداختم و گفتم : جلیل تحمل زخم زبانهای مردم را ندارم...
برای من شاد کردن دل فاطمه مهم است و هدایای مردم برایم اصلا مهم نیست .
خیلی گریه کردم و به او گفتم :روز تولد فاطمه کیک تولد می خرم و به خانه می روم و تو باید به خانه بیایی.
روز بعد در بانک بودم که گوشی تلفنم زنگ خورد . جواب دادم . گفتند: یک سفر زیارتی سوریه به همراه فرزندان در هر زمانی که خواستید...
از خوشحالی گریه کردم.در راه برگشت به خانه آنقدر در چشمانم اشک بود که مسیر را درست نمی دیدم. یک روزه تمام وسایل ها را جمع کردم و روز بعد حرکت کردیم. از هیجان سوریه تولد فاطمه را فراموش کردم.
ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﺩﺧﺘﺮﻡ, بدون اینکه به من بگویند حرم #حضرت رقیه (س) را تزئین کردند و با حضور تمام خانواده شهدای مدافع حرم جشن گرفتند .
شروع سه سالگی فاطمه خانم در کنار سه ساله امام حسین (ع) یک آرزوی بزرگی برای من بود. ﺁﺭﺯﻭﻳﻲ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎ ﻧﻆﺮ ﭘﺪﺭﺷﻬﻴﺪﺵ ﺑﻮﺩﻩ اﺳﺖ
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺪاﻓﻊﺣﺮﻡ
#ﺷﻬﻴﺪﺟﻠﻴﻞ_ﺧﺎﺩﻣﻲ🌷
سبک واحد حضرت رقیه سلام الله علیها
نزن نامسلمون
نزن با لگد بر تَنِ طفلِ محزون
حالم رو می بینی
بیا دیگه تو پیکرم رو نَلرزون
تا میگم بابایی
میاری تو با خنده هات بر لبم جون
چه دستای سفتی
داری بی حیا، نانجیب، زجرِ ملعون
می زنم ناله، (بابامو میخوام)۳
مَنِ سه ساله، (بابامو میخوام)۳
یا اباالمظلوم، (اباعبدالله)۳
دلم رو سوزونده
دیگه تابِ موندَن به پاهام نَمونده
بابا دشمن تو
منو هر کجا در پیِ خود کِشونده
دلم بی شکیبه
جونم رو به لب، قاتل تو رِسونده
سیلی زَد تو گوشم
همین سیلی رنگِ رُخَم رو پَرونده
ميونِ صحرا،(شدم سرگردون)۳
اَمون از زخمِ، (خارِ بيابون)٣
یا اباالمظلوم، (اباعبدالله)۳
به هر وادی دیدم
سر بابامو روی نی، آه کِشیدم
تویِ مجلس شام
یه موقع دیگه نااُمید شد اُمیدم
همه سيرن اما
شبارو بابايی گرسنه خوابیدم
میونِ خرابه
بلاها کِشیدم، مصیبت ها دیدم
نبودی بابا، (عدو زد سیلی)۳
شبیه زهرا، (رُخَم شد نیلی)۳
یا اباالمظلوم، (اباعبدالله)۳
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#زمزمه_حضرت_رقیه_س
#واحد_حضرت_رقیه_س
سبک واحد حضرت رقیه سلام الله علیها
ببین بی قرارم بابا
چِقَد غُصه دارم بابا
توی ازدحام های شام
نَشد هیچکی یارم بابا
منو با لگد می زدن
که می بینی زارم بابا
کارِ سیلیِ زجرِ اين
دوچشمای تارم بابا
پای من پر از خارِ ای وای..
ندارم بابا چاره ای وای..
سوألی دارم از تو اصلاً..
یتیم هم زدن داره؟ای وای..
بابايی بابایی حسینم(۴)
جاموندم شب از قافله
به دستام بودش سلسله
دویدم رو خار ها ولی
پاهام پُر شد از آبله
دارم از نگاه های شمر
به وضعیتِ خود گله
منو زجر ملعون میزد
به همراهیِ حرمله
شده چادرم پاره پاره
می اُفتم زمین با اشاره
عمو رو اگر دیدی بابا
بگو تِشنمه آب بیاره
بابايی بابایی حسینم(۴)
بگم از کجایِ غمام
گرفته تو این شهر صدام
مارو می زدن بی هوا
با سنگاشون از روی بام
دیدم گوش یک دختری
بابا بسته گوشواره هام
کنیز یعنی چی که میگن
به ما ها تو بازار شام
ما رو دست بسته کشوندن
پیش عده ای مست نشوندن
به لب های تو خیزران زَد
از این غم دلِ رو سوزوندن
بابایی بابایی حسینم(۴)
من از عمه شرمنده ام
که از ناقه جامانده ام
از اين غُصه های دلم
شده گریه گُلخَنده ام
ندارم اُمیدی به خود،
به روز های آینده ام
ببین مثل زهرا شدم
من از دنیا دل کَنده ام
رو زانوم گذاشتی سَرِت رو
کجا جا گذاشتی پَرِت رو
ديگه خسته ام از اسارت
ببر همراهِت دخترت رو
بابایی بابایی حسینم(۴)
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#زمزمه_حضرت_رقیه_س
#واحد_حضرت_رقیه_س
5-9.mp3
5.15M
﷽
🎶 سنگین| کربلایی مجتبی دسترنج
#شب_پنجم
ببین بی قرارم بابا
سبک واحد حماسی حضرت رقیه سلام الله علیها
ظاهراً زهرا باطناً حیدر
دخترِ ارباب خواهرِ اکبر
به دوعالم محوری یارقیه
به سماوات اَختری یارقیه
به نِجابت فاطمه مثلی تو..
به شجاعت حیدری یارقیه
ای ماهِ عالمین
همرزمِ زينبين
فاتحِ شهر شام
جانم بنت الحسین
بی بی جان بی بی جان یارقیه(۴)
ظاهراً دختر باطناً مردی
شامو با اَشکِت زیر و رو کردی
با نگاهِت کردی رهبری بانو
به اباالفضل خیلی محشری بانو
كربلا تو نقشِ فاطمه داشتی..
کوفه و شام نقشِ حیدری بانو
ای بانویِ شهید
نَزدِ حق روسپید
گریه و ناله هات
شد کابوسِ یزید
بی بی جان بی بی جان یارقیه(۴)
ظاهر و باطن عاشقت هستم
بر ضریحِ تو دخیلِ دستم
آرزومه تو حريمِ تو باشم
اگه اُفتادم با دستِ تو پاشم
بگیرم از تو براتِ شهادت
تویِ صحنِ زینبیه فداشم
ای شورِ هر شبم
رقیه مذهبم
سرمستِ ساقی و..
سربازِ زينبم
بی بی جان بی بی جان یازینب(۴)
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#واحد_حضرت_رقیه_س
#حضرت_رقیه_س
5-10.mp3
5.82M
﷽
🎶 واحد| کربلایی مجتبی دسترنج
#شب_پنجم
ظاهرا زهرا باطنا حیدر
10.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از کرامات حضرت رقیه سلام الله علیها با بیان شاعر اهلبیت عصمت و طهارت حاج آقا سازگار