eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
141 دنبال‌کننده
59.7هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️ مردم را مشتاق ظهور کنیم! 🔹 پيامبر اکرم صلی ﷲ علیه و آله در توصیف بهشت دنیای ظهور می‌فرمایند: امّت من در زمان مهدی -علیه‌ السلام- چنان غرق در نعمت می‌شوند که چنین نعمتی هرگز پیش از آن سابقه نداشته؛ زندگی در زمان او آنچنان خوشایند و سُرورآفرین است که زنده‌ها آرزو می‌کنند که ای کاش مردگانشان زنده بودند و آن عدالت و آرامش را مشاهده می‌کردند؛ و می‌دیدند که خداوند چگونه برکات خود را بر اهل زمین نازل کرده است. 📚بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۸۳ احقاق الحق، ج ۱۳ص ۱۵۲ يوم الخلاص، ج ۱ ص ۳۰۶ 👌 آشنا نمودن مردم با ویژگی‌های عصر پُر شكوهِ ظهور، سبب ایجاد شوق و رغبت در آنان برای مداومت بر دعای فرج و تمنای قلبی ظهور است که کلید نجات خواهد بود! 🥀 🕯🍂 ─┅═༅═❥༅✿༅❥═༅═┅─ ✔️ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ🌤 ߊ‌َܠܠّܣُــܩَّ ࡃَܥܼـِّـܠܙ ܠِࡐ‌َܠࡅِّ࡙ــܭَ ߊ‌ܠܦَ̇ــــܝ‌َܥܼܢ🌤 ─┅═༅═❥༅✿༅❥═༅═┅─ ╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲
12.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگیِ فردی، عامل غیبت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 💠مردم امام حسین(علیه السلام) را تنها گذاشتند چون زندگی‌جمعی نداشتند! الان هم امام زمان(ارواحنافداه) تنهاست چون زندگی‌جمعی نداریم! اربعین برید کمی انسانیت تنفس کنید! 📚کلام گهربار
8.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحنه تماشایی از به تصویر کشیدن باشکوه آیات قرآن بین الحرمین، کربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴کار این بانوی محجبه عراقی درست بود. به سادگی از کنار این موضوع نگذشت. ‏ احسنت ، تذکر حجاب، اون هم اینطوری مهربان و مادرانه یا خواهرانه
اما زمانم... خوشا آن دل! که بی قرار شماست... اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
پاییز که سهل است دنیا به آخر برسد عاشقی با تـــو آغاز می شود ... 📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی🌷
در "" حسرت گذشته "" ماندن، چیزی جز از دست دادن امروز نیست؛ تو فقط یكبار *هجده ساله* خواهی بود ... یكبار *سی ساله* ... یكبار *چهل ساله* ... و یكبار *هفتاد ساله* ... در هر سنی كه هستی، روزهایی بی نظیر را تجربه می كنی، چرا كه مثل روزهای دیگر، فقط یكبار تكرار خواهد شد هر روز از عمر تو زیباست و لذتهای خودش را دارد، به شرط آنكه *زندگی كردن* را بلد باشی
. خوشا هرکه پروانه ی این در است محب علی ساقی کوثر است یقین دان که بعد از رسول خدا امام بحق حضرت حیدر است میان همه فاتحان جهان فقط مرتضی فاتح خیبر است الا اهل عالم به زهرا قسم علی وارث علم پیغمبر است قسم بر تمام رسولان حق علی حجت اعظم داور است حدیث علی حضرت بوتراب صفای دل و نور هر منبر است نبی شهر علم است ومولا علی به شهر علوم پیمبر در است بگو ای (غریب) سرا پا گنه زمین و زمان را علی رهبر است اشتهاردی(غریب)✍ ایام .
لبخند تو وحی آمده اثبات کند سروری ات را هر آیه ببوسد لبِ پیغمبری ات را هرکس که تو را دید به لبخند تو دل داد اعجاز لقب داده خدا دلبری ات را محتاج توأم ، سائل درمانده ی راهم بر من بگشا دستِ گداپروری ات را ای خاتمِ بی خاتمه ی راه نبوت ای کاش ببخشی به من انگشتری ات را خورشید تویی ، پس همه دور تو بگردند با دست تهی رد نکنی مشتری ات را هستیِ تو پاک است ، هر اندازه بگردیم نسلِ پدری و نسبِ مادری ات را شاعر: مجتبی حاذق 🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺 جبرئیلی که از او جلوه ی رب می ریزد به زمین آمده و نُقل طرب می ریزد دارد از نخل خبرهاش رُطب می ریزد خنده از لعل لب «بنت وهب» می ریزد آمنه ! پرچم توحید برافراشته ای آفرین ! دست مریزاد ! که گل کاشته ای پیش گهواره ی خورشید ، قمرها جمع اند ملک و حور و پری ، جن و بشرها جمع اند بعد تو شاید و امّا و اگرها جمع اند جلوی بتکده ها باز تبرها جمع اند ماه و خورشید و فلک مژده به عالم دادند لات و عزّی و هبل ، سجده کنان افتادند «یوسف مکّه» شدی بس که جمالت زیباست چه قدَر ای پسر آمنه ! خالت زیباست رحمت واسعه ای ، خلق و خصالت زیباست چه کسی گفته که زشت است بلالت ؟! زیباست ای که در دلبری از ما ید طولی داری «آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری» هدف خلقتی و «خواجه ی لولاک» شدی «انّما» خواندی و از رجس و بدی پاک شدی یکی یک دانه ی حق ، محور افلاک شدی در جنان صاحب یک باغ پر از تاک شدی ما که از باده ی پیغمبری ات مدهوشیم فقط از جام تولای تو مِی می نوشیم تا تو هستی به دل هیچ کسی غم نرسد از کرمخانه ی تو هیچ زمان کم نرسد به مقام تو که درک بنی آدم نرسد پر جبریل به گرد قدمت هم نرسد شب معراج ، تو از عرش فراتر رفتی به ملاقات علی ـ ساقی کوثر ـ رفتی آمدی امر نمایی که امیر است علی ولی الله وَ مولای غدیر است علی اوج فتنه بشود باز بصیر است علی صاحب تیغ دو دم ، شیر دلیر است علی چه بلایی به سر اهل هنر آورده ذوالفقارش که دمار از همه در آورده «اوّل ما خلق الله» فقط نور تو بود حامل وحی خدا خادم و مأمور تو بود یکی از معجزه ها سبحه ی انگور تو بود دوستی علی و فاطمه منشور تو بود ما گرفتار تو و دختر و داماد توایم تا قیامت همگی نوکر اولاد توایم پشت تو فاطمه و حضرت حیدر ماندند اهل نجران ، همه در کار شما در ماندند نسل تو سبز و حسودان تو ابتر ماندند نوه هایت همگی سیّد و سرور ماندند ای پیمبر چه نیازی به پسرها داری ؟ صاحب کوثری و حضرت زهرا داری ای عبای نبوَی ! پنج تنت را عشق است ای اولوالعزم ! علی ـ بت شکنت ـ را عشق است یاس خوشبو و حسین و حسنت را عشق است می نویسم که اویس قرنت را عشق است بُرده هوش از سر ما عطر اویس قرنی حرف من حرف اویس است : تو در قلب منی زندگی تو که انواع بلاها را داشت با وجودی که ابوجهل سر دعوا داشت خم به ابروت نیامد ، لب تو نجوا داشت صبرت ایّوب نبی را به تعجّب وا داشت بُت پرستی که برای تو رجز می خواند به خدا مال زدن نیست خودش می داند ای که در شدّت غم «چهره ی بازی» داری چون مسیحا چه دم روح نوازی داری تا که چون شیر خدا شیر حجازی داری به فلانی و فلانی چه نیازی داری ؟! کوری چشم حسودان زمین خورده و پست افتخار تو همین بس که کلامت وحی است عشق تو عاشق بی تاب عمل می آرد قمر روی تو مهتاب عمل می آرد خم ابروی تو محراب عمل می آرد خاک پای تو زر ناب عمل می آرد همه ی عشق من این است مسلمان توام عجمی زاده و همشهری سلمان توام شاعر:محمد فردوسی 🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺 اوج پروازم آستانه ی توست مقصد بالم آشیانه ی توست سبک زیبای زندگانی من به لبم بازهم ترانه ی توست آمدی و محبّت آوردی مهربانی فقط نشانه ی توست ای وَرای تصور دنیا از زمین تا خدا کرانه ی توست  آمدی طبع شاعرم گل کرد غزلی را که عاشقانه ی توست آرزوی همه پیمبرهاست شال سبزی که روی شانه ی توست معجزات رسیدنت گویاست که بگویی زمان زمانه ی توست روشنی بخش ظلمت دنیا نخل اسلام از جوانه ی توست با تو نام زبانزدی داریم دین ناب محمدی داریم ای رسول خدا امین خدا رحمت الله مسلمین خدا ای نثارت درود جبرائیل ای به معراج همنشین خدا ای رسیده به گوش تو در عرش صوت زیبا و دلنشین خدا ای اصولت کرامت و خوبی ای مرامت دوام دین خدا مثل ماه شب چهارده بود دست تو بین آستین خدا لحظه ی خلقتت یقین دارم به تو بوده است آفرین خدا مکه از مقدمت تبرّک شد باتو شد مکه سرزمین خدا معدن خیر و رحمت و برکات به قدوم مبارکت "صلوات" شاعر: محمدحسن بیات لو 🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺 چشم تا وا می‌کنی چشم و چراغش می‌‌شوی مثل گل می‌خندی و شب‌بوی باغش می‌‌شوی شکل عبداللهی و تسکین داغش می‌‌شوی می‌رسی از راه و پایان فراقش می‌‌شوی   غصه‌‌اش را محو در چشم سیاهت می‌کند خوش به حال آمن
ه وقتی نگاهت می‌کند   با حلیمه می‌‌روی، تا کوه تعظیمت کند وسعتش را ـ با سلامی ـ دشت تسلیمت کند هر چه گل دارد زمین یک‌باره تقدیمت کند ضرب در نورت کند بر عشق تقسیمت کند   خانه را با عطر زلفت تا معطر می‌کنی دایه‌ها را هم ز مادر مهربان‌تر می‌کنی   دید نورت را که در مهتاب بی‌حد می‌‌شود آسمانِ خانه‌‌اش پر رفت و آمد می‌‌شود مست از آیین ابراهیم هم رد می‌شود با تو عبدالمطلب، عبدالمحمد می‌شود   گشت ساغر تا به دستان بنی‌‌هاشم رسید وقت تقسیم محبت شد، ابوالقاسم رسید یا محمد! عطر نامت مشرق و مغرب گرفت وقت نقاشی قلم را عشق از راهب گرفت نازِ لبخندت قرار از سینهٔ یثرب گرفت خواب را خال تو از چشم ابوطالب گرفت   بی‌‌قرارت شد خدیجه قلب او بی‌‌طاقت است تاجر خوش‌ذوق فهمیده‌ست: عشقت ثروت است   نیم سیب از آن او و نیم دیگر مال تو داغ حسرت سهم ابتر، ناز کوثر مال تو از گلستان خدا یاس معطر مال تو ای یتیم مکه! از امروز مادر مال تو   بوسه تا بر گونه‌‌ات اُمّ أبیها می‌‌زند روح تو در چشم‌هایش دل به دریا می‌زند   دل به دریا می‌‌زنی ای نوح کشتیبان ما تا هوای این دو دریا می‌بری توفان ما ای در آغوشت گرفته لؤلؤ و مرجان ما ای نهاده روی دوشت روح ما ریحان ما   روی این دوشت حسین و روی آن دوشت حسن «قاب قوسینی» چنین می‌‌خواست «أو أدنی» شدن   خوش‌تر از داوود می‌‌خوانی، زبور آورده‌‌ای؟ یا کتاب عشق را از کوه نور آورده‌ای؟ جای آتش، باده از وادی طور آورده‌ای کعبه و بَطحا و بت‌ها را به شور آورده‌‌ای   گوشه‌چشمی تا منات و لات و عُزا بشکنند اخم کن تا برج‌‌های کاخ کسرا بشکنند   ای فدای قد و بالای تو اسماعیل‌ها بال تو بالاتر از پرهای جبرائیل‌ها ما عرفناکت زده آتش در این تمثیل‌‌ها بُرده‌‌ای یاسین! دل از تورات‌‌ها، انجیل‌‌ها   بی عصا مانده‌ست، طاها! دست موسی را بگیر از کلیسای صلیبی حق عیسی را بگیر   باز عطر تازه‌ات تا این حوالی می‌رسد منجی دل‌های پر، دستان خالی می‌‌رسد گفته بودی میم و حاء و میم و دالی می‌‌رسد نیستی اینجا ببینی با چه حالی می‌‌رسد   خال تو، سیمای حیدر، نور زهرا دارد او جای تو خالی! حسین است و تماشا دارد او شاعر: قاسم صرافان 🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺 خبرت هست که آن طاق معلا اُفتاد ناگهان کُنگره یِ سنگیِ کسریٰ اُفتاد خبرت هست ستون های یهودا اُفتاد خبرت هست هُبَل خورد شد عُزیٰ اُفتاد خبر این است زمین پُر شده از آب حیات آی بر احمد و بر آل محمد صلوات یک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد پرده از منظره ی باغ جنان بردارد تا که از گردن ما یوق گران بردارد از کران تا به کران بانگ اذان بردارد آخر از سمتِ خدا آنکه نیامد آمد چهارده تن همه با نام محمد آمد شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد عشق برقی زد و بر هر دل بی تاب آمد جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد فالِ حافظ زدم و این غزل ناب آمد "گل عُزاری زِ گلستان جهان ما را بس زین چمن سایه ی آن سرو روان ما را بس" حق بده دیدن این معجزه حیرت دارد فقط این ابر به باریدنش عادت دارد نفسش گرم خدایا چه حرارت دارد سایه اش نیست و در سایه قیامت دارد انبیا را بنویسید پیمبر این است قبله ی روز و شبِ حضرت حیدر این است کیستی ای نفست پاک تر از پاکی ها غرقِ تسبیح بزرگی تو افلاکی ها اشهد ان که حیران تو بی باکی ها نوری و نور پراکنده بر این خاکی ها ای نفس های علی ای همه هست زهرا عالمی دست تو بوسید و تو دست زهرا تو درخشیدی و انوار حیات آوردی سیزده رشته غنات از عرفات آوردی سیزده چشمه ی جوشان نجات آوردی سیزده مرتبه بانگ صلوات آوردی آخرین باده ات از این همه خُم می آید با دعایت عَلَم چهاردهم می آید شاعر:حسن لطفی 🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺 دوباره مطلع شعرم شده سلام شما بلال طبع لطیفم شده غلام شما دوباره رد شده اى از کنار و گوشه شهر دوباره گم شده ام بین ازدحام شما به هرطرف که نسیم عبایتان بوزد بلند مى شوم آقا به احترام شما چقدر جاذبه دارى به روى منبر نور چقدر بوى خدا می دهدکلام شما مرا براى اویس قرن شدن بخرید  براى نذر حسین و حسن شدن بخرید فداى روح مسیحایى رسول خدا صفاى لیلة الاسرایى رسول خدا فداى جامه سبزش بزیر نور کسا فداى چهره زهرایى رسول خدا فداى خلق عظیمش به زیر بارش سنگ فداى آن دل دریایى رسول خدا به روى کاشى فیروزه اى عرش خدا نوشته اسم تو و اسم حیدر و زهرا 🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺 عاقبت قرعه‌ی نامت به لبِ ما افتاد شده سیراب، کویری که به دریا افتاد  گلِ لبخند، به باغِ لب‌مان کاشته شد  خبرِ آمدنت روی زبان‌ها افتاد وقتی از چهره‌ی تو پرده‌گشایی کردند رونق از سکه‌ی هر چهره‌ی زیبا افتاد نفسش زندگی آموخت به مردن؛ وقتی  به شفاخانه‌ی تو راه مسیحا افتاد  از تو و معجزه‌هایت چه بگویم؛ وقتی  شاخه‌ی باغچه‌ات از یَدِ بیضا افتاد چون