#خاطراتشهدایے
🌱 بیمارستان دزفول که بودم ،
گفتند یه مجروح آوردند
🥀دو تا چشماش نابینا شده ،
🥀دســـــت هـــــم نداره ،
🌱 چهارده ، پانزده ساله هست .
رفتم بالا سرش دل داریش بدم ،
دیدم داره ســـــر به ســـــر
مجروح های دیگه میزاره و میخنده . !
〰️〰️〰️〰️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدا کردن تو روستا که بیایید بیایید قبر شهید خراب شده...
〰️〰️〰️〰️〰️
9.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استورے 📹
✴️ ای ڪه مرا خوانده اےراه نشانم بده....
〰️〰️〰️〰️〰️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟شهیدی که با معجزه به دنیا آمد...
#حاجحسینیڪتا 🎙
#شهیدمحمدابراهیمهمت
〰️〰️〰️
#هوالعشــق
#معجزه_زندگی_من
#نویــسنده_رز_ســرڂ
#قسمت_نود_یک
.
.
.
باحرفای زینب بیشتر بهم ریختم
یعنی چی که خبری نیست ازش
از یه طرف به خودم میگفتم اخه به تو چه دختر تو حتی از احساس اون نسبت به خودت خبر نداری حالا دلت شورشو میزنه
باز جواب خودمو میدم دل که این چیزا سرش نمیشه خدا کنه سالم باشه😢
سرو وضعمو مرتب کردم رفتم پایین
_سلام
حسین_سلام خواهری
مامان_یخ کرد غذا پس چراانقدر دیر اومدی
حلما_ببخشید کار داشتم
کنار زینب نشستم تو سکوت مشغول خوردن غذام شدم
زینب_مامان جون دستتون درد نکنه خیلی عالی بود😍
مامان_نوش جان دخترم
حسین_دستتون درد نکنه مامان 😘
_زینب جان علی هنوز زنگ نزده بهتون؟
زینب_نه😔 شده که اینجوری دو سه روز ازش خبری نشه ولی الان طولانی شده
پنج روزه ماهم هیچ شماره یی ازش نداریم مبایلشم که اکثرا خاموشه
مامان_ان شاالله هرجاهست سلامت باشه مامانت بنده خدا هرسری که علی میره ماموریت دونه دونه موهاش سفید میشه
حلما_خب حسین نمیشه یجوری ازشون خبر بگیرین همکاراشو مگه نمیشناسی ازشون بپرس
حسین_خودش که گفت پنج شش روزه برمیگره پنج روزه که رفته و احتمالا پاک یادش رفته خونواده نگرانشن
علیه دیگه عاشق کارشه اینجوروقتام همه چیز و فراموش میکنه جای نگرانی نیست ان شاالله حالش خوبه
زینب جان توام خونه رفتی به مامان همینارد بگو بنده خدا داره خودشو از بیین میبره
زینب_ان شاالله باشه منو بابا که بهش میگیم هر سری علی میره مامانو دلداری میدیم ولی براش عادت نمیشه 😢
مامان_مادره دیگه عزیزم هیچ چیزی برای مادر عادی نمیشه الان من دوتا بچه هام کنارمن ولی باز نگرانی های خودمو دارم
ایشالا خودتون مادر میشین میفهمین چی میکشیم ما😌
.
.
میز و جمع کردیم و با زینب مشغول ظرف شستن بودیم
داشتم فکر میکردم چقدر باید سخت باشه زندگی باهمیچین مردی که همش ترس از دست دادنش رو داری من میتونم این سختی رو تحمل کنم... اره حاظرم...
بنظرم ارزششو داره
زینب_حلماااااا کجای دختر
حلما_جانم چیزی گفتی😄
زینب_اره کلی صدات کردم اصلا حواست نبود
همه ظرفای تمیزو دوباره کف زدی😐😐
حلما_ای وااای😐😐😐
زینب_حلما یه چیزی ازت بپرسم بدون خجالت جوابمو بدیاا باشههه؟
حلما_چی🙁🙁
زینب_اول قول بده
میخوام از یچیزی مطمعن بشم
حلما_خب قول😄بپرس
شب قبل رفتن علی داشتم باهاش صحبت میکردم
یچیزایی فهمیدم☺️☺️
حلما_چی🙄🙄
زینب_خب اول سوالمو میپرسم بعد😝😬
حلما_شیطون شدیااا بگو دیگه دختر😒😂
زینب_خووو قهر نکن میگم☺️
.....
#هوالعشــق
#معجزه_زندگی_من
#نویــسنده_رز_ســرڂ
#قسمت_نود_دوم
.
.
حرفایی که زینب زد باورش برام سخت بود
حالا فهمیدم این حس دو طرفست
دروغ چرا خیلی خوش حال شدم
وقتی زینب گفت علی بخاطر کارش میترسه بیاد جلو کلی ذوق کردم که این حس دو طرفست
سعی کردم به روی خودم نیارم ولی نشد و این دور از چشم زینب نموند خیلی زود متوجه شد منم جوابم مثبته 😅😅
قبل این که زینب بامن حرف بزنه با حسین صحبت کرده انگار 🙁
تقریبا همه در جریان قرار گرفتن
جز خودمون😄
نیازی به فکرکردن راجبعش ندارم
من علی رو با همه سختیاش قبول دارم
باهمه دلواپسی هاش
انقدر خوبی داره که بشه سختیاشو ندید
از طرفی من این عشق پاک رو به تنهای انتخاب نکردم
خواست خدا بوده
یادمه تو نجف که بودیم از حضرت علی خواستم کسی رو قسمتم کنه که عاشق شما باشه عاشق اهل بیت باشه
دلی رو به دلم نزدیک کنه که صلاحمه
ازشون خواستم و مهر علی افتاد به دلم☺️حالا هم که فهمیدم این حس دو طرفست مطمعن شدم
.
الان میتونم درک کنم چرا میگن همه چیز رو بسپارید بخداا تا به بهترین شکل رقم بخوره
نیازی به حرف زدن نبود زینب بانگاه تاته دلمو خوند
گفت علی که از ماموریت بیاد به طور رسمی میایم خواستگاری
منم هی خجالت میکشیدم😂الکی مثلا😁☺️😅😅
چند روز از حرفای زینب میگذره
و از علی همچنان خبری نیست
دیشب که باازینب صحبت میکردم خیلی نگران بود
این نگرانی به منم منتقل شده
داشتم زیارت عاشورا میخوندم
مامان صدام کرد
.
.
.
مامان_حلما مادر کجای
حلما_جونم مامان تو اتاقم
مامان_داشتم باخانوم موسوی حرف میزدم گفت علی صبحه زود اومده
حلما_عههه 🙄🙄 خب خداروشکر چشمشون روشن
مامان_اره خداروشکر امشب قراره بریم دیدنش
حلما_😕😕مگه از کجااومدن برین دیدنش😐
مامان_تو این چند روزیی که ازش خبری نبوده و دیر کرده بیمارستان بوده
خبر نداده که مثلا اینا نگران نشن😔
بنده خدا خانوم موسوی تو این دو هفته صدبار مردو زنده شد
حلما_ای وای😱پس اینجوری شده دیرکرده
چیشده که بیمارستان بوده
مامان_نمیدونم والا کجا درگیربودن دستش تیر خورده
حلما_وای😢😢 خدا رحم کرده
.
.
✨ *«بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ»*✨
🕋 امروز چهارشنبه بیست و هفتم مهر ماه ۱۴۰۱ 👈 و روز بیست و دوم ماه ربیع الاول ۱۴۴۴ هجری قمری
🕋 ذکر مخصوص امروز چهارشنبه👇👇
🕋 یا حی یا قیوم 👈 ای زنده،ای پاینده
🕋 ذکر روز چهار شنبه موجب عزت دائمی می شود. ذکر روز چهارشنبه به اسم موسی بن جعفر(عليهالسلام) و علی بن موسی(عليهالسلام) و محمد بن علی(عليهالسلام) و علی بن محمد(عليهالسلام) است. روایت شده در این روز زیارت چهار امام خوانده شود.
🕋 خواندن دعای عهد و زیارت عاشورا هر روز
🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋
🕋🕋 هرروز أنس با قرآن مجید
*┄┅ﷻ❀موضوع❀ﷻ┅┄*
✍🏻ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﺑﺎ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ📋
🌸*«بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ»*🌸
«٤٧» ﻭَﻳَﺴْﺘَﻌْﺠِﻠُﻮﻧَﻚَ ﺑِﺎﻟْﻌَﺬَﺍﺏِ ﻭَﻟَﻦ ﻳُﺨْﻠِﻒَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻭَﻋْﺪَﻩُ ﻭَﺇِﻥَّ ﻳَﻮْﻣﺎً ﻋِﻨﺪَ ﺭَﺑِّﻚَ ﻛَﺄَﻟْﻒِ ﺳَﻨَﺔٍ ﻣِّﻤَّﺎ ﺗَﻌُﺪُّﻭﻥَ
*┄┅🔹❀ حج/٤٧❀🔹┅┄*
ﻭ ﻛﻔّﺎﺭ، ﺗﻌﺠﻴﻞ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﻟﻬﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﻭﻋﺪﻩ ﻱ ﺧﻮﺩ ﺗﺨﻠﻒ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟﻪ ﻱ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ (ﺍﺯ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﻳﻲ) ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻲ ﺷﻤﺮﻳﺪ.
📚🌺تفسیرنور🌺📚
🌺✍🏻ﻧﻜﺘﻪ ﻫﺎ
ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺍﻧﺒﻴﺎ، ﻛﻔّﺎﺭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻲ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ: ﺁﻥ ﻗﻬﺮ ﺍﻟﻬﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻴﺪ، ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻣﺎﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ؟ «ﻭﻳﻘﻮﻟﻮﻥ ﻣَﺘﻲ ﻫﺬﺍ ﺍﻟﻮَﻋﺪ ﺍِﻥ ﻛﻨﺘﻢ ﺻﺎﺩﻗﻴﻦ»، ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﻋﺠﻠﻪ ﻧﻜﻨﻴﺪ، ﻭﻋﺪﻩ ﻱ ﺍﻟﻬﻲ ﺣﺘﻤﻲ ﺍﺳﺖ.
🔷🔹ﭘﻴﺎم ﻫﺎ
١- ﻣﻬﻠﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻱ ﻏﻔﻠﺖ ﺍﻭ ﻭ ﺭﻫﺎ ﺷﺪﻥ ﺧﻮﺩ ﻧﺪﺍﻧﻴﻢ. «ﻳَﺴﺘﻌﺠِﻠﻮﻧﻚ»
٢- ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻫﺎﻱ ﺑﻴﺠﺎ ﻭ ﺟﻮﺳﺎﺯﻱ ﻫﺎ ﻭ ﺳﺆﺍﻝ ﻫﺎﻱ ﺑﻲ ﺭﺑﻂ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﻫﺪ. «ﻳَﺴﺘَﻌﺠِﻠﻮﻧﻚ»
٣- ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﺑﺎ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ. «ﻭ ﺍِﻥّ ﻳَﻮﻣﺎً ﻋﻨﺪ ﺭﺑّﻚ
*┄••❀🔹 حدیث روز 🔹❀••┄*
💚پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
أنتَ تَقرَأُ القرآنَ ما نَهاكَ ، فإذا لم يَنهَكَفَلَستَ تَقرَؤهُ
🌺🍃🌺
تا زمانى كه قرآن تو را [ازگناهان ]باز مى دارد، قرآن بخوان؛ زيرا اگر تو را باز نداشت [در حقيقت ]آن را نخوانده اى.
📚✍🏻شرح نهج البلاغة : 10/23
🕋🕋🕋🕋🕋🕋
✋🏻 *هرروزبه رسم ادب*🤚🏻
*اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائڪَ عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلے اولاد الحسين وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ*
*اَللّهُمَّ صَلِّ عَلے فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ علمک ..
___________________________________
🕋🕋🕋 التماس دعا 🕋🕋 1401/07/27
🌹 سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
🍀بسم الله الرحمن الرحیم
🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
☀️صبح روز چهارشنبه ، بیست و هفتم مهر و بیست و دوم ربیع الاول به خیر
📿 ذکر روز چهارشنبه:صد مرتبه
💐 یاحی و یاقیوم💐
☘️🌹☘️🌹☘️🌹☘️
قلم به دست شدم تا كه از شما بنويسم
ولى بگو چه نويسم، تو را كجا بنويسم؟
قلم به صفحه ى دل ميزنم به لطف تو
از اقـتـــــدار بلنــدت به كــــبريا بنويسم
هنــوز پـرچــــــم تو بين أولياء بالاست
من از مـقـــــام شما بين أنبيـاء بنويسم
به جان حضرت زهرا كه جات پيش خداست
تو را به عرش نويسم، كجا تو را بنويسم؟
تو آســمـان اباالفضل و آفــتــاب حسينى
به خــط نستعليق اين وقــار را بنويسم
غريب بودن اين طايفه يقين إرث است
كنــار اسم تو بايد رضــا رضـــا بنويسم
ولى به جان خودت غربت تو بى همتاست
ز پاره هاى جـگـر نه، ز كـوچـه ها بنويسم
از آن دمى كه تو بودى و مادرت بود و
از ازدحام و از آن مردِ بى حيا بنويسم
قلم به دست من انگار بيد مجنون است
نخواست تا كه از آن ضرب بى هوا بنويسم
نخواست تا كه از آن بغض در گلو گويم
نخواست تا ز غلاف و ز ضرب پا بنويسم
نخواست تا بنـــويسم كه راه را گـــــم كرد
نخواست تا كه از آن گوشواره ها بنويسم
همين بس است بگويم حسين بى سر شد
نبود قسمت مــــن تـــا ز بــوريــا بنويسم
نــوكـــر نـوشـــت:
وسط روضه یکی گفت به گوش پدرم
خوش به حال پسری که پدرش سینه زن است
پدرم گفت که خوشحال تر آن بابایی
که جگر گوشه اش آواره کوی حسن است
صلي الله عليک يا سيدناالغریب يااباعبدالله الحسين