eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
141 دنبال‌کننده
59.7هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
دانش آموزان توجه داشته باشید که شما در موقعی حساس قرار گرفته‌اید؛ که اگر بکوشید، آینده کشور را، آینده‌ای درخشان خواهید ساخت. پس باید توجه کنید به خواست شهدا باشید که اگر ان‌شاءالله در آینده پُست‌های مهمِ کشور را در دست گرفتید، آن زمان به یاد شهدا باشید و در کارهایتان خدا را در نظر بگیرید. دانش آموزانِ عزیز! توجه شما را به این نکته جلب می‌کنم که دشمنانِ اسلام و انقلاب، برای خراب کردنِ آینده انقلاب و کشور، هیچ راهی را بهتر از این ندیدند که دانش اموزان را از انقلاب جدا کنند و برای همین حیله‌های زیادی را برای منحرف کردنِ شما به کار بردند و همه آنها نقش بر آب شده است اما آن نقشه جدیدی را که برای منحرف کردن شما کشیده‌اند و تا حدودی هم موفق بوده‌اند، کشاندنِ جوانان به فساد بوده است و الحمدالله شماها با هوشیاری‌تان آنها را ناامید کرده‌اید ولی باید توجه داشته باشید که شهدایتان خیلی در مقابلشان قوی و پیروز بودند! اگر با هدف برای خدا درس بخوانید، حتما پیروز و موفق در دو سَرا خواهید بود.✨ ✍🏻 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
توصیه_شهید 📝 آدم نباید توی هیئت گیر کنه و فکر کنه همه چیز فقط به روضه رفتنه! مهم اینه که رفتار و اعمالمون مثل امام حسین و حضرت عباس باشه، وگرنه توی اسم امام حسین گیر می‌کنیم و رشد نمی‌کنیم! ⁩⁩ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
همه را به صبر و خوش خلقی دعوت می کنم، خودم که فکر می کردم بعد از همسرم زنده نمی مانم ولی خداوند خیلی به من صبر داد. البته بدون آقا هادی سخت می گذرد😔 این روزها؛ خیلی از شب ها با گریه می خوابم،😭 اما هرچقدر فکر می کنم می بینم باید راضی باشم به مقدرات خداوند و آنچه خدا به آن راضی هست. احساس می کنم بعد از شهادت شان به خدا نزدیکتر شدم، خیلی صبور شدم، عاشق آقا هادی بودم ولی الان به این رسیدم که عشق واقعی خداست. قران خواندن و نماز خواندن آرامم می کند و به من صبر می دهد. اگر باز هم به آن روزها برگردم و بدانم کسی را که به همسری قبول می کنم فقط قرار است چهار روز در خانه اش باشم، بازهم آقا هادی را انتخاب می کنم. :همسرشهید ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
✫⇠(۲۹۱) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت  دویست و نود و یکم:روز پایانی اسارت 🍂بالاخره بعد از قریب به چهل و چهار ماه اسارت بصورت مفقود و بی نام نشان روز موعود فرا رسید و اول صبح روز شنبه ۲۴ شهریور هفت نفر از نماینده‌های صلیب سرخ  شامل پنج مرد و دو زن که سوئدی بودن وارد اردوگاه شدن و به هر کدوم از ما پرسشنامه‌ای دادن و ما هم سریع پر کردیم و مراحل ثبت نام طی دو سه ساعت انجام شد. 📌این اولین باری بود که چشممون به نماینده‌های صلیب سرخ می‌خورد، در حالی که طبق قوانین بین المللی و کنفوانسون ژنو در مورد اسرا، عراق موظف بود بلافاصله بعد از اسارت ما، آمار اسرا رو به صلیب تحویل بده و ما در طول دوران اسارت حق مکاتبه با خانواده و سایر مزایا رو داشتیم، اما همۀ این حقوق از ما سلب شد و چهار سال دور از چشم دنیا در سخت‌ترین شرایط نگهداری شدیم و تعداد زیادی از ما رو بشهادت رسوندن. هر چه بود گذشت و حالا چند ساعت به آزادی، صلیب دیده بودیم. ولی هم‌چنان و حتی به نماینده های صلیب اعتمادی نداشتیم و دل تو دل بچه‌ها نبود و برای آزادی و بوسیدن خاک وطن لحظه شماری می‌کردیم. 📍قبلا توضیح دادم که یه سال تموم از داشتن قرآن محروم بودیم و با چه سختی و بعد از بارها درخواست و التماس، به هر آسایشگاه ۱۲۰ نفری فقط یه جلد قرآن دادن و هر وقت هم دلشون می‌خواست به بهونه‌های مختلف و برای مجازات ما قرآنها رو جمع می‌کردن. حالا برای این که خودشون رو مسلمان و تابع قرآن جلوه بِدن به تعداد تمومی اسرا قرآن تهیه کرده بودن و بعد از ثبت نام و سوار شدن به اتوبوس یه قرآن دست بچه ها می‌دادن. 🔹️ما روزهای قبل این صحنه‌ها رو از تلویزیون عراق دیده بودیم و زورمون میومد قرآن رو از دست بعثیهایی بگیریم که ۴ سال به خاطر قرآن و دعا خوندن ما رو شکنجه کرده و کتک زده بودن و محدویتهای زیادی برامون ایجاد کردن. لذا توی شورای فرهنگی تصمیم گرفته شده وقتی قرآن رو به دستمون دادن به قرآن ادای احترام کنیم و ببوسیم و روی هر دو چشم قرار بدیم و دوباره سرجاش بذاریم و این کارو انجام دادیم. 🔸️قبل از سوار شدن به اتوبوس بچه‌ها از یه دست قرآن رو می‌گرفتن و می‌بوسیدن و به صورت و چشماشون می‌مالیدن و با احترام از اون دست دوباره سر جاشون می‌ذاشتن. این قضیه اونقدر برای بعثیها گرون تموم شد که نزدیک بود تبادل رو به هم بزنن و درگیری آغاز بشه و حتی تهدید کردن اگه کسی با خودش قرآن رو نبره نمی‌ذاریم برگرده ایران ، امّا یاد گرفته بودیم که چاره کار فقط استقامته و هفت نفر صلیب سرخی هم شاهد ماجرا بودن. وقتی توپ و تشرشون جواب نداد با اشاره فرمانده کوتاه اومدن و هیچ‌کدوم از ما قرآنِ تزویر بعثیها رو همراه خودمون به ایران نیاوردیم...
💢(۱۲) 📌برشی از کتاب از چیزی نمی ترسیدم 🔸️نگران حال مادر ✍تابستان در حال تمام شدن بود و خانه ها در حال جمع شدن برای بازگشت به گمبه های خشت لذا همه پشت سر هم روضه ها را میخواندند.ایل ما به سمت خانه های زمستان کوچ کرد مادرم آن روز سردرد بود هر وقت سردرد می شد از شدت درد برخی مواقع بی حال می شد من و خواهرانم بر بالین مادرم می نشستیم گریه میکردیم همیشه نگران از دست دادن مادرم بودم به محض اینکه مادرم سردرد میشد لرزه بر اندامم می افتاد اما آن روز حال مادرم طور دیگری بود.با پدرم آهسته چیزی میگفت چندبار گفت:《خدا کریمه.
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بشارتی بزرگ و امید آفرین برای خانم های چادری . لطفا ببینید و در حد امکان منتشر کنید
خوشا به حال رفیقی که چشم تر دارد خوشا کسی که هوای حرم به سر دارد همیشه مرغ دل آدمی به پرواز است خوشا دلی که برای تو بال و پر دارد سحر تون امام رضایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آه ای غم خجسته سرو به خون نشسته بازوی حرز بسته انگشتر شکسته توفیق داریم شبهای جمعه سر مزار آرمان علی‌وردی، سجاد زبرجدی و بقیه شهدای مدافع حرم قطعه ۵۰ عرض ادب میکنیم. فایل صوتی بینظیر پویانفر برای آرمان رو هرچی گوش بدید سیر نمیشید👇