۲
(حضرت ام کلثوم س)
دختر شیر خدا یعنی امیرالمؤمنینم
یار و همراه حسینم خواهر آن بی معینم
ام کلثوم حزینم
با غم و محنت قرینم
آن که بوده همره آن کاروان در کربلایش
آن که بوده مونسش چون زینب غم مبتلایش
کاش می شد تا کنم در کربلا جان را فدایش
چون که دیدم یکه و تنهاست در آن دشت کینم
آن که دیده روز عاشورا به خیمه آه و افغان
اهل بیت مصطفی را جمله با حال پریشان
کودکان تشنه لب از تشنه کامی دیده گریان
از غم اطفال رفته بر فلک آه و انینم
من یادگار حیدرم-حسین بود برادرم
گاه میدان رفتن عباس بودم در کنارش
رفت سوی علقمه آب آورد با حال زارش
در کنار خیمه بودی کودکان در انتظارش
تا به خون غلتید در میدان کین آن بی قرینم
عمه ی اکبر شبیه روی پیغمبر منم من
شایق دیدار آن روی نکو منظر منم من
آن که دیده غرق خون جسمش روی معبر منم من
بی قرار از ظلم و جور آن گروه مشرکینم
قاسم گل پیرهن آن نوجوان مجتبایم
آن که بودی یادگار بوستان مجتبایم
بهر یاری حسین بود ارمغان مجتبایم
غرق خون شد پیکر آن نوجوان نازنینم
من مرتضی را دخترم-ام المصائب خواهرم
اصغر شیرین زبان را دیده ام در پیچ و تابش
شاه دین بردش به میدان از برای شرب آبش
حرمله زد تیر کین او را به روی دوش بابش
با تبسم جان سپردی آن رضیع مه جبینم
چون که دیدم روز عاشورا در آن صحرای سوزان
آتش کین شعله ور شد بر حریم شاه عطشان
در میان خیمه بودی سید سجاد نالان
مضطرب محزون پریشان بهر زین العابدینم
یک طرف در خیمه ها گشته فروزان شعله ی نار
یک طرف از تشنه کامی کودکان با حال افگار
رو به صحرای بلا کردند با چشم گهربار
بر فلک شد از غم آن ها شرار آتشینم
من دختر پیغمبرم-زهرای اطهر مادرم
کی ز یادم می رود آن دیده ی خونبار زینب
چون حسین آمد ز بهر آخرین دیدار زینب
بر در خیمه سرا دید آن گل رخسار زینب
گفت باشد جان خواهر این وداع آخرینم
می نداند کس چه بگذشته است بر احوال خواهر
چون که می داند نبیند بعد از این روی برادر
بوسه زد زیر گلویش زینب محزون مضطر
گفت می دانم دگر این صورت زیبا نبینم
بار الها منتی بر جمع حضار حسینی
کربلا قسمت نما باشیم زوار حسینی
هم جوادی را که می باشد عزادار حسینی
چون به درگاه حسین خدمتگزاری کمترینم
زمینه:یا حسین جان ها فدایت
#حیدر_جوادی
#حضرت_ام_کلثوم_س
۳
(حضرت ام کلثوم س)
فرزند حیدر،یا ام کلثوم
یار برادر،یا ام کلثوم
تو خواهر حسینی
تو یاور حسینی
از کودکی چون،زینب گرفتار
بودی در اندوه،با خواهر زار
غم های بی حد،می گشت تکرار
بهرت میسر،یا ام کلثوم
اول غمت ای،دخت امامت
بد ارتحال،جد گرامت
دیدی تو حزن،آن با کرامت
اندر برابر،یا ام کلثوم
جدت پیمبر،چون از جهان رفت
گفتی ز عالم،روح روان رفت
از جسم زهرا،تاب و توان رفت
شد دل مکدر،یا ام کلثوم
بعد از وفات،آن نور یکتا
دشمن جفا کرد،در حق زهرا
دیگر چه گویم،آن ماجرا را
دیوار و آن در،یا ام کلثوم
شد غصب حق از،آن عصمت الله
شد سقط محسن،در پشت درگاه
زان ظلم بی حد،زان درد جانکاه
زد بر دل آذر،یا ام کلثوم
زهرا پس از آن،با غم عجین شد
با غصه همدم،آن بی قرین شد
باب کرامت،خانه نشین شد
از جور بی مر،یا ام کلثوم
ای خواهر امامت-بانوی با کرامت
دیگر چه گویم،زان قوم بی دین
زان درد و آلام،آن بانوی دین
رفتی ز دنیا،با عز و تمکین
در جنب کوثر،یا ام کلثوم
فرق علی را،آن خصم گمراه
در بین محراب،بشکافت ناگاه
در حال می گفت،الله الله
فتاح خیبر،یا ام کلثوم
دیگر چه گویم،ای دخت حیدر
از مجتبی آن،سبط پیمبر
زهر جفا برد،جانش ز پیکر
آن سبط اکبر،یا ام کلثوم
مظلومه ام کلثوم-محزونه ام کلثوم
ای یادگار حیدر-ای یاور برادر
یاد آمدم از،آن رنج هایت
از ماجرای،کرب و بلایت
شرحش نگنجد،در این حکایت
ای دخت حیدر،یا ام کلثوم
در کربلا با،چشمان گریان
بر نیزه دیدی،رأس شهیدان
اجساد صد چاک،بر خاک میدان
افتاده بی سر،یا ام کلثوم
ای ام کلثوم،ای دخت عصمت
بر جمع حاضر،فرما تو رأفت
هم از جوادی،بنما شفاعت
فردای محشر،یا ام کلثوم
زمینه:مقتل
#حیدر_جوادی
#حضرت_ام_کلثوم_س
۱
(حضرت اُمِّکُلثوم س)
راحت زِ دنیا، شد اُمِّکُلثوم
فارغ زِ غمها، شد اُمِّکُلثوم
اُمِّکُلثوم حزین شد
با رنج و غم عجین شد
رفت او زِ دنیا، با قلبِ پُر غم
گردید راحت، از رنج و ماتم
بگذاشت آخر، تا دیده بر هم
مهمانِ زهرا، شد اُمِّکُلثوم
دید او به عُمرش، داغِ فراوان
اوّل فِراقِ، خَتمِ رسولان
دوّم زِ زهرا، آن فَخرِ نِسوان
دلخون زِ بابا، شد اُمِّکُلثوم
چارم حسن آن، امامِ معصوم
کز ظلمِ همسر، گردید مسموم
در خون شنا دید، حسینِ مظلوم
در شور و غوغا، شد اُمِّکُلثوم
در کربلا بود، همراهِ زینب
دیدند جفا و شد روزشان شب
با آلِ اطهار، در تاب و در تب
محزون زِ اَعدا، شد اُمِّکُلثوم
اُمِّ کُلثوم غمین شد - اسیرِ مشرکین شد
دید اوفتادند، در خون جوانان
با تشنهکامی، دادند همه جان
اَصحاب و اَنصار، با جمعِ یاران
در صبر کوشا، شد اُمِّکُلثوم
کُشتند حسین و یارانِ او را
آبی ندادند، طفلانِ او را
اهلِ حریمِ، عطشانِ او را
بیتاب گویا، شد اُمِّکُلثوم
آتش برافروخت، از کینه دشمن
اَندر خیامِ، ولیِ ذوالمن
در خیمه چون بود، بیمارْ یک تن
بهرش تَسَلّی، شد اُمِّکُلثوم
یا رب به اُمِّ، کُلثومِ مظلوم
ما را زِ لطفش، منمای محروم
گفتا «مقدّم» ای حَیِّ قَیّوم
عازم به عُقبیٰ، شد اُمِّکُلثوم
زمینه:مقتل
#حسین_مقدم
#حضرت_ام_کلثوم_س
۱
(حضرت ام کلثوم س)
ام کلثوم رفته از دار این دنیا
راحت شده از غصه و رنج و غم ها
واویلا واویلا واویلا واویلا۲
عالم شده از غم او ماتمسرا
هر جا شده از بهر او بزم عزا
واویلا واویلا واویلا واویلا۲
همراه زینب دیده کرب و بلا را
به دوش خود کشیده رنج و بلا را
واویلا واویلا واویلا واویلا۲
دیده پیکر اکبر اربا اربا
کنار او آمده با گریه بابا
واویلا واویلا واویلا واویلا۲
دیده غرق خون بر دست حسین اصغر
با تیر حرمله گشته پاره حنجر
واویلا واویلا واویلا واویلا۲
غربتش را در کربلا کرده احساس
هنگامی که جدا شد دستان عباس
واویلا واویلا واویلا واویلا۲
دیده دست سقا از بدن جدا شد
جان اباالفضل در راه دین فدا شد
واویلا واویلا واویلا واویلا۲
دیده ام کلثوم با دل شکسته
شمر روی سینه ی برادر نشسته
واویلا واویلا واویلا واویلا۲
دیده حرمت حسینش را دریدند
در موج خون رأس پاک او بریدند
واویلا واویلا واویلا واویلا۲
دیده او آتش دشمن بر خیمه ها زد
سر پاک شهدا بر نیزه ها زد
واویلا واویلا واویلا واویلا۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_ام_کلثوم_س
۲
(حضرت ام کلثوم س)
پاره ی قلب،حیدری کلثوم
همه ی هست،مادری کلثوم
تو گل گلزار آل مصطفایی
همچو زینب نور چشم مرتضایی
ام کلثوم۴
همره زینب،کربلا بودی
بر غم و غربت،مبتلا بودی
دیده ای کرب و بلای نور عینت
بوده ای همراه زینب با حسینت
ام کلثوم۴
گشته ای کلثوم،راحت از غم ها
رفته ای سوی،حضرت زهرا
رفتی و راحت شدی از رنج و غم ها
خون از این داغ و مصیبت قلب زهرا
ام کلثوم۴
دیده ای اکبر،اربا اربا شد
خون ز داغ او،قلب بابا شد
دیده ای در خون فتاده جسم اکبر
گشته از جور و ستم صد پاره پیکر
ام کلثوم۴
دیده ای غرق،خون شده اصغر
شده ببریده،گلو و حنجر
کربلا پر گشته بود از عطر و بویش
حرمله با تیر کین زد بر گلویش
ام کلثوم۴
غربت خود را،کرده ای احساس
تا فتاد از زین،بر زمین عباس
دیده ای که هر دو دست او جدا شد
جان پاک او به راه دین فدا شد
ام کلثوم۴
دیده ای در خون،نور عینت را
دیده ای بی سر،تو حسینت را
دیده ای جسم حسین صد پاره پیکر
پیکرش در خون و او گردیده بی سر
ام کلثوم۴
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_ام_کلثوم_س
۳
(حضرت ام کلثوم س)
ام کلثوم برفت از دنیا
دگر راحت شده از غم ها
زین جهان رفته سوی زهرا
واویلا واویلا واویلا۲
روان سوی عقبی گردیده
هر کجا کربلا گردیده
شور ماتم به پا گردیده
واویلا واویلا واویلا۲
دخت حیدر ام کلثوم است
بسان خواهرش مظلوم است
همچو مادر ز حق محروم است
واویلا واویلا واویلا۲
از غمش جمله دل ها خون است
شیعه از داغ او محزون است
مهدی فاطمه دلخون است
واویلا واویلا واویلا۲
بدیده گل ام لیلا
ز جور و کینه های اعدا
شده پیکرش اربا اربا
واویلا واویلا واویلا۲
بدیده تشنه لب اصغر را
بدیده بریده حنجر را
بدیده شورش محشر را
واویلا واویلا واویلا۲
ام کلثوم گل خیر الناس
غربتش را نموده احساس
به وقت شهادت عباس
واویلا واویلا واویلا۲
بدیده که گل ها را چیدند
حرمت برادر دریدند
سرش را از قفا ببریدند
واویلا واویلا واویلا۲
به چشمش کربلا را دیده
آتش خیمه ها را دیده
سر بر نیزه ها را دیده
واویلا واویلا واویلا۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_ام_کلثوم_س