eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
141 دنبال‌کننده
59.8هزار عکس
33.2هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
خشم طوفان به غیرت اگر کوه آتشفشانیم عزادار و خون‌خواه مهمانمانیم از این پس به غوغای شمشیرهامان رجزهایی از جنس طوفان بخوانیم که این مرگ‌ها خط پایان ما نیست به هر قطره از خون خود بی‌کرانیم که ماییم خیبرشکن‌های امروز که ما ذوالفقاریم و ما بی‌امانیم سکوت شب تیرۀ دشمنان را به فریادمان تندری ناگهانیم دمی زیر آوار، دست نوازش به دلجویی از وحشت کودکانیم دمی هم‌نوا با غم مادران و... به بالین فرزندمان روضه‌خوانیم دمی خشم طوفانُ الاقصای غزه دمی پرچم سرخ بر جمکرانیم که ما وارثان زمینیم فردا که ما وعدۀ صادق آسمانیم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 .
. لالایی لالالالا لا اله الا الله لالایی محمدٌ رسول الله لالالایی علیٌ ولی الله حسین ثارالله، اباعبدالله لالا لالا عزیزم گل پونه مادر میخواد برات قصه بخونه هزارون ماجرا داره زمونه عزیز مادر، گل نیلوفر لالالالا لا اله الا الله لالایی محمدً رسول الله لالالایی علیٌ ولی الله حسین ثارالله، اباعبدالله گل محمدی لالایی لالا سلام و صلواتش رو لب ما مدینه زائرش می شیم ایشالا بهشت دنیا، رسول خدا لالالالا لا اله الا الله لالایی محمدٌ رسول الله لالالایی علیٌ ولی الله حسین ثارالله، اباعبدالله لالا لالا گل یاس پیغمبر گلی از همهٔ گل‌ها خوش‌بوتر واسه ما فاطمه‌س بهترین مادر نیفتی از پا، بگو یا زهرا لالالالا لا اله الا الله لالایی محمدٌ رسول الله لالالایی علیٌ ولی الله حسین ثارالله، اباعبدالله گل نعنا، گل بادوم و زیره یادت باشه، علی تنها امیره الهی دستتو مولا بگیره علی یار تو، نگهدار تو لالالالا لا اله الا الله لالایی محمدٌ رسول الله لالالایی علیٌ ولی الله حسین ثارالله، اباعبدالله لالا لالا لالا گل یاسمن دلت وامیشه تا بگی یا حسن هنوز از اسم او می ترسه دشمن غریب زهراس، پناه دلهاس لالالالا لا اله الا الله لالایی محمدً رسول الله لالالایی علیٌ ولی الله حسین ثارالله، اباعبدالله گل لاله گل سرخ شهیده کسی که با حسینه روسفیده یادت باشه، حسین تنها امیده همین روزا ما، می‌ریم کربلا لالالالا لا اله الا الله لالایی محمدً رسول الله لالالایی علیٌ ولی الله حسین ثارالله، اباعبدالله لالالالا گل نرگس کجایی تو رمز انتقام لاله‌هایی می‌دونم هرکجایی فکر مایی کجایی ای ماه، بقیه الله لالالالا لا اله الا الله لالایی محمدٌ رسول الله لالالایی علیٌ ولی الله حسین ثارالله، اباعبدالله نغمه پرداز: سیدمهدی سرخان 👇
Shab07Moharram1403[01].mp3
14.74M
❤️ این صوت ویژه مادرهایی است که نوزاد دارند... 🌹 لالایی پنج تن () 🎙 بانوای: حاج میثم مطیعی
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی هدیه های شخصی 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ گفت: «راستش من برای این زیارت حجی که رفتم یک حساب دقیقی کردم، دیدم کل خرجی که سپاه برای من کرده شانزده هزار تومان شده» مکث کرد. ادامه داد:«حالا هم می خوام این تلویزیون رو به همون قیمت بفروشم که پولش رو بدم تا خدای نکرده مدیون بیت المال نباشم» ساکت شد. انگار به چیزی فکر کرد که باز خودش به حرف آمد و گفت:« از تو بازار هم خبر ندارم که قیمت اینا چند هست.» مانده بودم چه بگویم بعد از کمی بالا و پایین کردن ،مطلب ،گفتم :«امتحانش کردین حاج آقا؟» «صحیح و سالمه.» گفتم:« من تلویزیون رو میخوام ولی تو بازار اگر قیمتش بیشتر باشه چی؟» گفت: «اگر بیشتر بود که نوش جان تو اگر هم کمتر بود که دیگه از ما راضی باش.».... تلویزیون را با هم معامله کردیم به همان قیمت شانزده هزار تومان، پولش را هم دو دستی تقدیم کردم به سپاه ،بابت خرج و مخارج سفر حجش. الان سال ها از آن جریان می گذرد هنوز که هنوز است گاهی،همسرم از آ ن خاطره یاد میکند و از حساسیت زیاد شهید برونسی نسبت به بیت المال. سید کاظم حسینی یکی بار با هم آمدیم مرخصی، او رفت دنبال کارش و من هم رفتم خانه، به قول معروف خستگی راه هنوز تو تنم بود که آمد سروقتم،گفت« استراحت دیگه بسه.» گفتم:« خیره ان شاء الله جایی می خوایم بریم؟» 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی هدیه های شخصی 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ لبخندی زد و گفت :«آره اومدم که هم خودت رو ببرم هم ماشین رو» منتظر جواب نماند زد پشت شانه ام و گفت :«زود حاضر شوکه بریم» دیدم کم کم قضیه دارد جدی میشود. پرسیدم: «کجا؟» «همین قدر بدون که چند ساعتی کار داریم.» به شوخی گفتم:« بابا ما همه اش چهار روز مرخصی داریم همینم به مون نمی بینی که یک استراحتی بکنیم؟» بلند شد. دست مرا هم گرفت و بلند کرد با خنده گفت:« این حرف ها رو بگذار کنار زود باش که دیر میشه.» سریع حاضر شدم و با هم راه افتادیم بین راه از چند تا فروشگاه سر زدیم چیزهای زیادی خرید همه راهم می داد کادو می کردند بار آخر که سوارماشین شدیم و راه افتادیم «بالاخره می گی کجا می خوایم بریم حاجی یا نه؟» لبخندی زد و گفت: «می ریم دیدن شهدا.» «دیدن شهدا؟!» «در اصل می ریم دیدن خانواده های شهدا، به هر حال اونا هم بوی شهدا رو میدن می دونی که روح شهید متوجه ی خانواده اش هست در حقیقت ما به دیدن خود شهدا می ریم»..... گردان ما چند تا شهید داده بود. آن روز به خانواده ی تک تکشان سر زدیم. تو هر خانه هم می رفتیم عبدالحسین به یکی از بستگان نزدیک شهید، یکی از آن هدیه ها را می داد. کارمان تا غروب طول کشید و هنوز هم تمام نشده بود اذان مغرب را که گفتند تو یکی از محله های جنوب شهر مشهد بودیم رفتیم مسجد همان محل نماز را به جماعت خواندیم بعد از نماز و مختصری تعقیبات داشتم آماده ی رفتن می شدم که یکدفعه عبدالحسین گفت: «الهی به امیدتو!» 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
شهید سیدمجتبی نواب صفوی خواب امام حسین(؏) رو دیدم حضرت بازوبندی روی دست راستم بستند؛ روی بازوبند نوشته بود: "فدائیان اسلام" به همین خاطر اسم گروهمون شد "فدائیان اسلام"
● ترکش خمپاره درست از پهلوی چپش وارد و به قلبش خورد. کمکش کردم تا بلند بشه، با سختی رو پاش وایستاد و اطرافشو نگاه کرد و رو سمت کربلا کرد، دستشو با ادب رو سینه‌اش گذاشت و گفت: السلام علیک یا اباعبدالله... یهو گردنش کج شد رو زمین افتاد... "احمدعلی موقع خاکسپاری با اینکه 6 روز از شهادتش میگذشت ولی هنوز دستش به نشانه ادب رو سینه اش بود..." ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
💫 🌱حکایتی زیبا درباره حق الناس ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺣﮑﻤﺮﺍنی می‌کرد. ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ درمان ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪند ﻭ از ﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ دستشان کاری ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ.🤍🌼 ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼم کند.🤍🌼 ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ کسی را ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ می‌کنم که ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻗﺒﺮی که برای من آماده کرده‌اند، ﺑﺨﻮﺍبد!🤍🌼 ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ.🤍🌼 ﺗﺎ ﺍینکه ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ که ﺩﺭ اﯾﻦ ﻗﺒﺮ بخوابد، آن هم فقط ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ، ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ شود.🤍🌼 ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭ روزنه‌ای ﺑﺮﺍﯼ نفس کشیدن ﻭ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ.🤍🌼 ﺗﺎ ﺍینکه ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ به خواب ﺭﻓﺖ؛ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ نکیر و منکر ﺑﺎﻻﯼ قبرش ﺁﻣﺪﻩ‌ﺍﻧﺪ و ﺳﻮﺍﻝ می‌پرسند ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎﺳﺦ می‌گوید ﺗﺎ اینکه ﭘﺮﺳﯿﺪند: ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟ ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ: ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺐ ‏(ﺧﺮ) ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩیگر هیچ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ.🤍🌼 ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ فقیر ﺑﺎ ﺧﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ بر ﺧﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ گذاشتی ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺭا ندﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭ فلان ﺭﻭز به خرت ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩﯼ و ... ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ به خاطر ﺍﯾﻦ ﻇﻠﻢﻫﺎ که به ﺧﺮﺵ کرده بود ﭼﻨﺪ ﺷﻼﻕ ﺁﺗﺸﯿﻦ خورد که برق از سرش پرید.🤍🌼 ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ می‌شود. ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺁﺭﺍﻡ می‌گیرد ﺗﺎ ﺻﺒﺢ می‌شود ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪﺷﺎﻥ می‌آیند ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪﺵ.🤍🌼 ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ می‌کنند، ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎ به ﻓﺮﺍﺭ می‌گذارد ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻭ ﺻﺪﺍﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ!🤍🌼 ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ جیغ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ می‌گوید: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍینقدر ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﻡ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻢ...🤍🌼 ای بشر! از چه گمان کردی که دنیا مال توست ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست🤍🌼 ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همیشه یادت باشه ::::::::: ♥️هیچ ثروتی با ارزشتر از خانواده نیست ♥️هیچ مشاوری بهتر از پدرت نیست ♥️هیچ دنیایی بزرگتر از مادرت نیست ♥️هیچ شریک بزرگی بهتر از برادرت نیست ♥️هیچ دلسوزی بهتر از خواهرت نیست ♥️هیچ دوستی بهتر از همسرت نیست پس قدر خانوادت را داشته باش 🌺🍃✅ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
1️⃣سالروز عروج ملکوتی شهید محمدتقی خلیل پور(نفروسط) نام پدر : علیرضا نام مادر:آسیه علیزاده تاریخ تولد :1340/08/05 تاریخ شهادت : 1367/05/12 محل شهادت : شلمچه گلزار:امام زاده عبدالله باریکلا،بابل 🌺به شما وصیت می کنم که تقوا را نصب العین خود قرار دهید. جبهه ی جنگ آموزگار بزرگیست که اسرار و رموز حیات را در دل خویش دارد. برادران عزیز! بهترین مدرسه ی شما جبهه، یهترین کلاس شما سنگر، بهترین درس شما جهاد و بهترین معلم شما امام است، پس بشتابید برای درس انسانیت. مسئولین سپاه باید توجه داشته باشند این ارکان انقلابی را گرفتار تشریفان زائد و چیزهایی که ضرورت ندارد نکنند و سعی کنند با همان سادگی و مردمی بودن نیروها را جذب و آماده نبرد در جبهه ها بنمایید. ❤️پدرم اگر شهید شدم مرا با جامه رزم به خاک بسپارید تا سند لیاقت شهید شدنم را با خود به آن دنیا ببرم. مادرم ! نکند وقتی خبر شهادت من را شنیدی گریه و زاری کنی تا این منافقان کوردل چه در محل و چه در جاهای دیگر خوشحال بشوند، اگر می خواهی گریه کنی برای بی کسی ابا عبدالله حسین (ع) گریه بکن که بعد از شهادتش کسی را نداشت که برایش گریه کند.
شهید محمدتقی خلیل پور : ❤️ پدر، مادر و همسرم! فاطمه ام ، را همچون فاطمه دختر پیامبر و یارعلی تربیت کنید تا آینده ساز ایران اسلامی باشد ... اما زینبم را ( دختر دیگر شهید) همچون زینب (س) تربیت کنید تا در همه حال یار حسین زمان باشد. دوست دارم زینب و فاطمه ام اینگونه باشند تا زینب (س) بداند که هرگز تنها نیست. ... امروز کربلا به وسعت پهنای گیتی است و عاشورا و پیام عاشورا چون خون در رگهای مسلمین جریان دارد. 🌹همسرم! ... موقع تشییع جنازه ام بر تابوتم عکس امام را بزنید و در کنار آن عکس مرا، تا مردم بدانند که این حقیر پیرو ولایت فقیه و مطیع امرامام بوده است. خواهشم من از همه شما این است که بر قبرم گل نریزید، آخر انصاف نیست که بر نعش حسین (ع) نیزه ها باشد بر قبر من گل. در مراسم عزایِ من تشریفات قایل نشوید، خیلی ساده باشد. عکس مرا بر در و دیوارها نزنید بگذارید گمنان بمیرم تا فردا شرمسار یاران گمگشته حسین (ع) نباشم. مراسم تشییع پیکر پاک ومطهر شهید محمدتقی خلیل پور