مغازه دار هر روز صبح زود ماشین سمندش را در پیاده رو پارک میکند مردم مجبورند از گوشه خیابان رد شوند..
سوپرمارکتی نصف بیشتر اجناس مغازه اش را بیرون چیده راه برای رفت و آمد سخت است.
کارمند اداره وسط ساعت کاری یا صبحانه میل میکند یا به نهار و نماز میرود ویا همزمان با مراجعه ارباب رجوع کانالهای تلگرام و اینستاگرامش را چک میکند.
بساز بفروش تا چشم صاحب آپارتمان را دور می بیند لولها وکابینت را از جنس چینی نامرغوب می زند درحالی ک پولش را پیشتر گرفته است..
کارمند بانک از وسط جمعیتی ک همه در نوبت هستند. به فلان آشنای خود اشاره می زند تا فیش را خارج از نوبت بیاورد تا کارش راه بیفتد.
استاد دانشگاه هر جلسه بیست دقیقه دیر می آید و قبل از اتمام ساعت کلاس را تمام می کند جالبتر اینکه مقالات پژوهشی دانشجویان را به نام خودش چاپ میکند.
دانشجو پول میدهد تحقق و پایان نامه را کپی شده می خرد وتحویل دانشگاه می دهد تا صاحب مدرک شود.
پزشک بیمار را در بیمارستان درمان نمی کند تا در مطب خصوصی به او مراجعه کند و یا به همکار دیگر خود پاس می دهد تا بیمار جیب خالی از درمانگاه خارج شود.
همه اینها شب وقتی به خانه می آیند هنگامی ک تلگرام را باز میکنند از فساد رانت بی عدالتی تبعیض و گرانی سخن میگویند و در اینستاگرام پست های روشنفکری را لایک میکنند.
همه هم در ستایش از نظم و قانون مداری در اروپا و آمریکا یک خاطره دارند اما وقتی نوبت خودشان می رسد آن میکنند که می خواهند.
جامعه با من و تو ما می شود قبل از دیگران به خودمان برسیم 👌
ماجرای ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ حافظ
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ از دنیا میرود ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ میریزند ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ.
ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمیخیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ میدهد ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ.
ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ میدهند ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ میکند ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ میشود:
«ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ
ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ
ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ
ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﺸﺖ»
ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ میشوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﯾﺮ میافکنند. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام میشود ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ «ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ» ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ.
📚 تاریخ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ
#ادوارد_براون
در زمان جنگ دوم جهانی در روسيه ايدهای به ذهن فرماندهان روسی برای نابود كردن تانک های آلمانی رسيده بود به اين شكل كه به بدن سگهای آموزش ديده مواد منفجره می بستند كه زير تانک های آلمانی بروند و در زمان قرار گرفتن سگ زير تانک چاشنی عمل كرده و تانک منفجر شود. در ظاهر امر ايده خيلی خوب و عالی به نظر می رسيد اما در ميدان واقعی جنگ، سگها به جای تانک های آلمانی به زير تانک های روسی رفتند و آنها را منفجر كردند!
فكر می كنيد چرا؟ به اين دليل كه تانک های آلمانی بنزينی شده بودند ولی تانك های روسی گازوئيلی بودند و سگ ها هم با تانک های روسی گازوئيلی آموزش ديده بودند. نقطه قوت سگها حس شامه آنها بود به همين دليل آنها طبق آموزشی كه ديده بودند تانك های گازوئيلی روسی را هدف قرار می دادند.
زن فقیری که با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و از خدا درخواست کمک کرد. مرد بیایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش میداد، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد. آدرس او را به دست آورد و به منشیاش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد. ضمنا به او گفت: «وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا را فرستاده، بگو کار شیطان است.»
وقتی منشی به خانه زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و مشغول بردن خوراکیها به داخل خانه کوچکش شد. منشی از او پرسید: «نمیخواهی بدانی چه کسی این خوراکیها را فرستاده؟»
زن جواب داد: «نه، مهم نیست. وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان میبرد.»
کارکرد اجتماعی حمامهای قدیم
در ایران قدیم حمام ها مکانی برای آشنایی بـا هم صنفهـا و خبرگیری بود. خبرگیری افـراد در حمامهـا تنها محدود به مسائل روزمره نمیشد و گاهی مطالب مهم و حتی سـرنوشت ساز کـشور نیز میان مردم به بحث گذاشته میشد. چنانکه به گفته یکی از ناظران خـارجی، هنگام جنگهای ایران و روسیه، چند روزی در بازار و حمامهای عمومی ایران صحبت از جهـاد علیه روس ها در میان بود.
حمام ها فرصتی برای کـسب آگاهی از اخبار روز و اطلاع رسانی بود؛ به عبارتی، هـم امکان خبرگیری و هم خبرپراکنی در حمام ها وجود داشت . به دلیل همین بعد اجتماعی استحمام بود کـه در دوره قاجـار، عـده ای از سوی نـظمیه یا مقامهـای سـیاسی به طور ناشناس و محرمانه در حمامهـا و دیگـر فـضاهای عمومی استراق سمع میکردند و شنیدههایشان را تحت عناوینی مثل گفت وگو در حمام بــه بالادستیهای خود گزارش میدادند. چنین اهتمامی از سوی حکومت، تائیدی بـر کارکرد اجتماعی حمام ها و البته آگاهی حکومت از چنین کارکرد مهمی اسـت.
منبع: کتاب تاریخ اجتماعی ایران اثر مرتضی راوندی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاحالا به این فکر کردیم ابراهیم هادی چیکار کرد اینقدر عزیز شد ؟؟؟
چرا حاجت میده ؟؟؟؟؟؟؟
Part06_خدای خوب ابراهیم.mp3
12.57M
🌹🌹🌹🌹🌹:
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#شهید_ابراهیم_هادی
📗کتاب صوتی
#خدای_خوب_ابراهیم
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
60.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎁 #رونمایی
💥🌺 نماهنگ کودکانهی ماه رجب 🌺💥
💫 با صدای امیرحسین کاکازاده
💠گروه کودک و نوجوان مهدیار💠
╭━═━⊰🌼☘️🌼⊱━═━╮
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
╰━═━⊰🌼☘️🌼⊱━═━