نوجوانان فاطمی، عاشقان حسین (ع)
😞امروز جای بعضی هاتون خالی بود....
بین هزاران نوجوان دعوتنامه ای از جنس نور تقدیمتان شد. دعوت شدید تا طعم میزبانی خواهر امام مهربانی ها را در شبستانی از شبستان های بهشت بچشید .
💫کسانی که امروز آمدند خوشبحالشان، گوارای وجودشان.
⏳ولی هنوز هم دیر نشده، فردا تا پایان دهه اول محرم جای شما در هیئت حضرت معصومه علیهاالسلام را خالی کردیم و اگه نیایی کسی جای شما رو پُر نمی کنه.
😞نکنه فردا هم جات خالی باشه و سایه ات سنگین..
.
◾علم عزا در حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام دست تو داده شده، علمش را با حضور در هیئت حضرت معصومه(ع) برفراشته نگه.
پس یه #یاحسین بگو و فردا ساعت ۱۷:۰۰ بیا حرم مطهر، شبستان بزرگ امام خمینی ره.
💫راستی برای اولین بار هم حضور والدین در کنار نوجوانان بلا مانع می باشد.
#یاحسین (ع)
#غزل مناجات شروع جلسه یا نوحه سنگین
آقا چه میشود به غلامت کرم کنی
با گوشه ی نگاه دلش را حرم کنی
از بس که با گنه دلتان را شکسته ام
لایق نیم نگه به دل مضطرم کنی
یک گوشه ی نگاه تو دل را جلا دهد
دل میدهم تو را که شما گوهرم کنی
آقا مدال نوکریت را ز من نگیر
من سینه میزنم که تو عاشقترم کنی
ازکاروان عشق تو جامانده ام حسین
آیا شود مرا تو مقیم حرم کنی؟
یک جرعه ای بده تو ز صهبای کربلا
تا مست آن شراب و مِیِ کوثرم کنی
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴شرط ازدواج حضرت زینب (س) 🏴
🎙حجت الاسلام دانشمند
#یاحسین
#السلام_علیک_یااباعبدالله(ع)
16.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
23.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماهنگ
#یاحسین
عرض ارادت به اباعبدالله الحسین🏴
#خادمان_نوجوان_فاطمی
#گروه_سرود_سفیران_کریمه_اهلبیت
✨✨✨✨✨
#ﻳﺎﺩﻱ_اﺯﺷﻬﺪاﻱﺣﺴﻴﻨﻲ
ﭘﺎﻫﺎﺵ اﺯ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻣﺸــﻜﻞ ﺩاﺷﺖ.....
ﺷﺐ ﻋﻤﻠــﻴﺎﺕ چشــم هاش از گریه سرخ شده بود.😭😔
گفتم چے شــده سیـــد؟
گـفت: حتمــا" تو هـــم فــکر مے کنے, با این پاے لـنگم نمے تونــم بــیام تو عمــلیات...😞
اما مــن با همیـــن پــا,توے تمـــام آمـــوزش ها, پا به پاے بچه هـــا اومــــدم که بگـــم با یه پای علیـــل هم می شہ از کشـــور دفـــاع کرد و ﻣﻂﻤﺌنــم اگـــر شهـــید شــــدم, جدم #امـــام_حســین (ع) به خاطـــر این پــا ردم نمیکــنہ!
ﺑﺎﻻﺧــــﺮﻩ فرمانــده را راضے کرد...✅
همـــون شب با ذکـــر #یاحســین ع شـــهید شـــد!🌷
#شـــهید_سیـــد_ایاز_خردمنـــدان
#شهــداے_ﻏﺮﻳــﺐ_فارس
🌷🍃🌷🍃
998_16398395218729.mp3
2.92M
🏴 #سبک_زمینه_امام_سجاد_ع
#هنوز_جلو_چشامه
❌شعر روایی❌
🏴بند اول:
هنوز، جلو چشامه، خاطره های کربلا
هنوز، می بینم آتیش، روی دامنِ خیمه ها
هنوز، داره میجوشه، روی خاکا خونِ خدا
هنوز، انگاری داره، میگه یه خواهر وا اخا
کربلا خیلی، ما رو آزردن
دست و پا بسته، شهره شام بُردن
هفت مصیبت به سره ماها آوردن
الشام الشام الشام
اول، با نیزه هاشون
دورمونو می بستن
حرمت اهل بیتو
با طبل و ساز شکستن
دوم، مقابل ما
نیزه ی شُهدا رو
گرفتن و اهانت
میکردن اون سرا رو
آه و واویلا
وای از این دنیا
🏴بند دوم:
یادم، نرفته هنوز، هلهله و بزم شراب
توی، مجلسِ یزید، خیلی ما رو دادن عذاب
یادم، نرفته هنوز، خیزرون و تشت طلا
می زد، به دندون و لب، جلو چشِ ما بی حیا
با حالِ مستی، ما رو داد آزار
سهمِمون میشد، خنده ی اغیار
هفت مصیبت رو سره ماها شد آوار
الشام الشام الشام
سوم، زنای شامی
از رو بام آتیش و آب
رو سرامون می ریختن
خیس و می سوختن اصحاب
چارم، از صُب تا مغرب
ما رو تو کوچه، بازار
با زنجیرا می بُردن
میون خیلِ اَنظار
آه و واویلا
وای از این دنیا
🏴بند سوم:
شده، این زهرِ کاری، توی جیگره من اثر
ولی میسوزم هنوز، از داغِ بابا و پسر
اونجا، که بابام اومد، رو سره علی اکبرش
می دید، پسرشو که، پاره شده بود پیکرش
اما سخت تر شد، بعد از عاشورا
شد شروع تازه، غصه های ما
هفت مصیبت، سره ما اومد واویلا
الشام الشام الشام
پنجم، با دستِ بسته
بُردن ما رو با خاری
دمِ محله های
یهودی و نَصاری
شیشم، با اسم بَرده
قیمت رو ما گذاشتن
هفتم، تو یک خرابه
ما رو نِگه میداشتن
آه و واویلا
وای از این دنیا
🎵📝: #یاحسین(طاها تحقیقی)
طبق روایتی امام سجاد (ع) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام ۷ مصیبت بر ما وارد کردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
1⃣ستمگران در شام اطراف ما را به شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند.
2⃣سرهای شهداء را در میان کجاوه های زن های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس (ع) را در برابر چشم عمه هایم زینب و ام کلثوم (ع) نگه داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (ع) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه (س) و فاطمه (س) می آوردند و با سرها بازی می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم سُتوران قرار می گرفت.
3⃣زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد و چون دست هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
4⃣از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار چرخاندند و می گفتند: «ای مردم! بکُشید این ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند!»
5⃣ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می گفتند: این ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر، خندق و.. .) کشتند و خانه های آن ها را ویران کردند. امروز شما انتقام آن ها را از این ها بگیرید.
6⃣ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند، ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
7⃣ما را در مکانی اسکان دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم.
📚: تذكرة الشهداء ملاحبيب كاشاني