eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
140 دنبال‌کننده
59.6هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹یکی از افرادی که کارش مدیریت کاروان های اعزامی از مشهد به کربلا بودو300 مرتبه به کربلا مشرف شده بود ، تعریف می‌کرد: سال1396 شمسی در فرودگاه مشهد، در حال سر و سامان دادن به زائرین بودم، در همان اثـنا پروازهای دبی و ترکیه درحال مسافرگیری بودند. تعدادی از زائران به من گفتند: تفـاوت پـروازها را با هم ببینـیـد، آنها با چه ظاهر و سر و وضعی هستند، گویی بعضی ها هیچ اعتقادی به اسلام و مسلمانی ندارند، حتی در آرایش کردن گوی سبقت را از غربی‌ها.. ربوده اند... همینطور که درحال گفتگو بودیم، آقا و خانومی به همراه دختر جوانی به سمت ما آمدند. وضع ظاهرشان به همان پروازهای دبی و ترکیه می‌خورد. وقتی به ما رسیدند گفتند: کاروان اعزام به کربلا همینجاست؟ من که توقع این سوال را نداشتم گفتم: بله، چطور مگه؟ آنها با خوشحالی گفتند: اگر خدا قبول کند ما هم زائر کربلا هستیم. من که بعد از حدود 300بار مدیر کاروان عتبات عالیات بودن، تا به حال اینگونه زائر نداشتم، کمی جا خوردم، ولی بعلت اینکه زائر حضرت بودند، به آنها خوش آمد گفتم. بالأخره همه زائرین سوار هواپیما شدند من هم براساس وظیفه دینی و حتی شغلی قبل از پرواز شروع کردم اصطلاحا به امر به معروف و نهی از منکر، (یعنی به درب می‌گفتم که دیوار بشنود) می‌گفتم این مکان‌های مقدسی که خداوند به ما توفیق زیارتشان را داده حُرمت بالایی دارند و زائرین باید حرمت این اماکن را نگه دارند، اما دختر این خانواده که گویا منظور اصلی من او بود با حالت ناراحتی و بی‌اعتنایی به من فهماند که اهمیتی برای حرف های من قائل نیست. به نجف اشرف رسیدیم من هم در زمان‌های گوناگون می‌گفتم که این مکان ها مقدس است و هر فرد حداقل باید ظاهرش را حفظ کند و آن دختر هم، بی اعتنایی می‌کرد. تـااینکه روز آخر که در نجف اشرف بودیم و فردا قرار بود عازم کربلاء معلی شویم؛ پدر آن دختر پیش من آمد و گفت: حاصل زندگی من و همسرم همین یک دختر است که پزشک اطفال است،شاید بخاطر عدم توجه ما، او فقط در درس و شغلش موفق شده و از اعتقادات دینی و اخروی تقریباً چیزی نمی‌داند! ما تصمیم گرفتیم او را به کربلا نزد سیدالشهدا علیه السلام بیاوریم بلکه حضرت جبران کاستی ها و کمبودهایی که ما طی این سالیان از نظر اعتقادی و دینی برای فرزند دلبندمان گذاشتیم را بنمایند، چون آرزوی هر پدر و مادری عاقبت بخیری فرزندش می‌باشد. دختر ما بخاطر نوع دوستان و جَـوی که بزرگ شده تقریبا هیچ چیزی از مبانی دینی و اعتقادات نمی‌داند و وقتی شما از لزوم رعایت حجاب صحبت می‌کنید، او به اتاق می آید دائم می‌گوید: منظور حاج آقا فقط من هستم! چون فقط در این کاروان منم که سر و وضعم اینگونه است. ما از شما می‌خواهیم که رعایت حال ما و دخترمان را بفرمائید و دیگر چیزی نگوئید. گفتم: این وظیفه من است که این مسائل را برای زائرین گوشزد کنم تا حریم اهل بیت علیهم السلام شکسته نشـود. گفتگوی ما تمام شد، و ما روز بعد عازم کربلاء شدیم. صبح روز اول که در کربلا بودیم به لابی هتل آمده و دیدم خانمی با مقنعه بلند و چادر و حجابی کامل منتظر من نشسته است و تا من را دید سلام کرد. وقتی دید من با تعجب او را نگاه می‌کنم گفت: ظاهراً من را نشناختید؛ من همان دختر بی‌حجاب چند روز پیش هستم. از شما تقاضا دارم اجازه دهید عبایتان را بشویم. من که شوکه شده بودم گفتم: اولا من معنای حرکات و رفتار قبل با حالت امروزتان را نمیفهمم؛ ثانیاً شما هم زائر هستید هم پزشک؛ در شأن شما نیست که عبای من را بشوئید، من این کار را نمی کنم. درحالیکه گریه می‌کرد از من خواهش کرد که اجازه دهم!! توجه که کردم دیدم واکس تهیه کرده و تمام کفش های کاروان را واکس زده بود. به او گفتم تا نگویی چه شده من نمی‌گذارم.. باحال گریه گفت: دیشب وقتی وارد کربلا شدیم من در عالم رؤیا خدمت سـیدالشهـدا آقا ابـاعبـدالله الحسین علیه السلام شرفیاب شدم. حضرت من را به اسم مستعاری که دوست داشتم صدا زدند و فرمودند: دخترم ؛ من خواستم که تـو به کربـلا و به زیارت من بیایی و تا وقتی که من کسی را دعـــوت نکنــم هیچکس نمی‌تواند به این مکان بیاید. حرف‌هایی که مدیر کاروان می‌زد همانی بود که ما دوست داشتیم و به زبانش جاری می‌شد، برو عبایش را بگیر و آن را بشوی تا از او دلجویی کرده باشی. و بعد فرمودند: دخترم تو دکتر اطفال هستی، طفل مریضی دارم می‌خواهم درمانش کنی. او در حالیکه گریه می‌کرد می گفت: حضرت طبیب همه عالم هستند... ولی به من فرمودند دنبال من بیا... بـه همراه حضرت از دو اتاق رد شدیم و وارد اتاق دیگری شدیم، روی سکویی طفلی شـش ماهه دیدم که مثل قرص ماه می‌درخشید و تیری سه شعبه به گلویش اصابت کرده بود. حضرت فرمودند: پسرم را درمان کن. (خانم دکتر در حالیکه بشدت گریه می‌کرد، سؤال کرد: حاج آقا مگر امام حسین علیه السلام فرزند ۶ماهه داشتند؟ چرا تیر ۳شعبه به گلویش زده بودند؟) 👇👇
من که بغص گلویم راگرفته بود گفتم: بله، ولی این سؤال‌ها را نپرس... ایـن‌ها روضه‌های سوزناکی است که جگر انسان را کباب می‌کند. اما او که تازه وقایع کربلا را شنیده بود دوباره پرسید: چرا تیر 3شعبه به گلوی این طفل زدند؟😭 گفتم:چون امام حسین علیه السلام طفل شیرخواره اش را بر روی دست گرفته بودند و به دشمنان منافق و کافر فرمودند: حالا که به زعم خودتان با من دشمن هستید و می جنگید خودتان این بچه را بگیرید و سیراب کنید. خانم دکتر در حالیکه بسیار منقلب شده بود و هق هق گریه می‌کرد گفت: آخر کجای عالم در جواب درخواست آب دادن به طفل 6ماهه، آن هم فرزند پیامبرشان، با تیر سه شعبه به گلوی آن بچه پاسخ می‌دهند؟! حاج آقا من در عالم رؤیا دیدم که حتی آن تیر سمی و زهر آلود نیز بود!!! و بلند بلند گریه می کرد... به برکت سید الشهدا علیه السلام آن خانم دکتر جوان چنان متحول شده بود که موقع بازگشت کاروان به ایران می‌گفت: من با شما نمی آیم و می خواهم اینجا باشم... من قلبم و روحم در کربلاست... بالأخره با اصرار فراوان و قول به اینکه دوباره برای پابوس و عرض ارادت به کربلا می آید حاضر شد برگردد. بعد از چند هفته که به مشهد مقدس مراجعت کردیم، روزی وارد مطبش شدم، دیدم که عکس‌ها و نوشته‌هایی بر روی دیوار از امام حسین علیه السلام زده شده بود. آنجا دیگر دکتری مؤمنه و صالحه و دلباخته سید الشهداء علیه السلام بود، دکتری که حالا بسیار باوقار و امام حسینی شده بود و حتی مریض ها هم در مطبش صف کشیده بودند. با خوش‌رویی ار من پذیرایی کرد و گفت: باور نمی‌کنید از زمانی که از کربلا به مشهد آمدم، امام حسین علیه السلام به نگاهم و قلمـم اثری عجیب داده اند چرا که من با همان نگاه اول درد و مرض اطفال را تشخیص می‌دهم و حتی آنها را برای آندوسکوپی هم نمی‌فرستم و با اولین نسخه مریض‌ها خوب می‌شوند، فقط به برکت آقای مظلوم و کریم مولانا اباعبدالله الحسین علیه السلام کتاب خروش خدا صفحه 83 علیرضا ثبتی گجوان ...حالا ما که یه عمر دم از اربابمان سید الشهدا می‌زنیم و ادعای نوکری اهل بیت رو داریم وشب و روزمان بی نام و یاد و عشق و محبت آنها نمی‌گذرد رفتار و منش واعمالمان چقدر شبیهشان است... 💕💕💕
⚜ حجةالاسلام پناهیان: 🌀 شیطان دوستان خودش را می ترساند و آدم های حسابی را نمی ترساند. ☘ اینکه انسان بر تنبلی خودش غلبه کند و برای نماز شب بیدار شود رنج زیادی ندارد. 🔴 ابلیس دو کار انجام می دهد: 🔺 یک اینکه رنج را برای ما گُنده می کند مثلاً فرد با خودش می گوید من چطور بروم آدم خوبی شوم! 🔻 و دیگر هم شادی از دنیا را برای انسان زیاد می کند به طوری که شخص با خودش می گوید چطور از این لذت زیاد دست بکشم؟ 💕💕💕
••🍋🍭•• حرف‌قشنگ🎈 🌸قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ🌿💛 🌱میدونی چرابه‌این‌اندازه‌قلبــ‌ مهمه؟؟؟🤔 به نظرت چرا نگفتن↓ فکر‌مومن؟💭 ‌عقل مومن؟🧠 جانِ‌مومن؟💕 و...؟ الان بهت میگم🗣 چون که↓ قلبــــ♥️ عرش خداست...☁️ حرم خداست...🕌 خانه‌ی خداست‌...!!! 💕💕💕
✨﷽✨ 🌼خروپف همسر ✍زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند. پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت. و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت. این بگو مگوها همچنان ادامه داشت. تا اینکه روزی پیر مرد فکری به سرش زد و برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل کرده است ضبط صوتی را آماده می کند و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط می کند. پیرمرد صبح از خواب بیدار می شود و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش می رود و او را صدا می کند، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است! 💥از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او می شود. قدر هر کسی رو بدونیم تا یه روزی پشیمون نشیم... 📚 مجموعه شهرحکایات 💕💕💕
📌حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند: «وَ أحمدوا الله الذی لعظمته و نوره یبتغی من فی السموات والأرض إلیه الوسیلة و نحن وسیلته … و نحن حجته فی غیبة ونحن ورثة أنبیائه»؛ «خدا را حمد کنید که به حمد خدا، به عظمت خدا، به نور خدا، تمام موجودات آسمان و زمین به طرف او وسیله خواستند، و ما وسیله ایم». 📚دلائل الإمامة، ص33 💕💕💕
✍ اولویت های قرآن 🗣 اگر تصمیم دارید به کسی احسان و خوبی کنید به دو تا نکته حواستون باشه؛ 1⃣ احسان، حتما بايد همراه با تواضع باشه.👇 ❌چون خداوند متکبر و فخر فروش رو دوست نداره. 🕋«إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالًا فَخُوراً» 2⃣ در احسان و خوبی کردن به اولويّت‌ها توجّه داشته باشید؛👇 👈خدا نام والدين رو، قبل از بستگان ، 👈و نام بستگان رو، قبل از يتيم و همسایه آورده. ✔️🗣 یعنی در خوبی کردن ها، اول هوای پدر و مادرتون رو داشته باشید.👌 🕋 وبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ( نساء،۳۶ ) ✨ ...... به پدر و مادر احسان کنید ✨ و درباره خویشاوندان و یتیمان و مستمندان ✨و همسایه خویش و همسایه بیگانه و همنشین ✨و در راه مانده و بردگان خود [نیکى کنید] 💕💕💕 💔
تلنگر... ⭕️امام زمانمان عج را تنها گذاشته ایم.... 😓 افسوس که ما غم مسکن و ازدواج، کار ،تجارت و حتی غم اعضای خانواده و اقوام را می خوریم ... ‼️وبرای برطرف کردن همه این غم ها تلاش میکنیم... 😔اما در بین غم های ما از غم تنهایی و مظلومیت آقا از مشکلات و اضطرارشان از گریه ها و ناله هایشان که از گناهان ما سر می دهند ، سهمی وجود ندارد... 🍃🌸 🍀 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج والعافیه و النصر بحق مولاتنا زینب کبری(سلام الله علیها) 🍀 ✧═════•❁❀❁•═════✧ 💕💕💕
مادربزرگـــــم همیشه میگفت : قلبت که بی نظم زد ، بدون که عاشقی … اشکت که بی اختیار سرازیر شد ، بدون که دلتنگی … شبت که بی خواب گذشت ، بدون که نگرانی … روزت که بی شوق آغاز شد ، بدون که ناامیدی … سینت که بی جا آه کشید ، بدون که پُرحسرتی … دلت که بی دلیل گرفت ، بدون که تنهائــــــی … امروز تو نیستی مادربزرگ ، امّا … اما من به همهٔ اون حرفات رسیدم 💕💕💕
: تصـور کن همه عالم بلند شدن واست کف بزنن اما امام‌زمـان‌عج که تو رو دید روش و برگردونه .. ارزش داره؟!:) 💕💕💕
اشپزی ایرانی: ذرت مکزیکی🌺🌺 مواد تشکیل دهنده ذرت مکزیکی : ذرت ایتالیایی 1 کیلو قارچ خرد شده 200 الی 300 گرم پنیر پیتزا 200 الی 300 گرم سس مایونز 1 کاسه کوچک آویشن به مقدار لازم نمک و فلفل به مقدار لازم کره 50 گرم پودر سیر در صورت تمایل به مقدار لازم طرز تهیه ذرت مکزیکی: برای طرز تهیه ذرت مکزیکی، ابتدا ذرت ایتالیایی را بخار پز کنید اگر بخارپز نداشتید با نصف لیوان آب ذرت را درون قابلمه با حرارت کم بپزید. ذرت ایتالیایی زیاد نیاز به پخت ندارد، بعد از اینکه آب آن تمام شد و ذرت ها پختند قارچ های خرد شده را اضافه کنید. تا قارچ ها هم بخارپز شوند. درون قابلمه ای جدا کره را آب کنید و پنیر را به آن اضافه کنید حرارت را کم کنید تا پنیرها به آرامی آب شوند. زمانی که آب شدند زیر آن را خاموش کنید. درون ظرفی سس را هم بزنید و ادویه ها را به آن اضافه کنید و همه مواد و سس را به ذرت اضافه کنید و هم بزنید. ذرت مکزیکی خود را گرم سرو کنید. 👩‍🍳👩‍🍳〰〰〰〰〰〰👩‍🍳👩‍🍳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا