🔸امشب ز خدا فقط تو را میخواهم
🔸ای آرزوی شب رغائب
🔸بطلب…
8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گفتار_نیک
🟣 داستان دروغین درباره کوروش
▪️ با دروغ میخواهند ثابت کنند که راستگو هستند.
🔸 با فحاشی و وحشیگری میخواهند اثبات کنند که آزاداندیش و پیرو دین انسانیت هستند!
🔹 با وطنفروشی و خیانت (و با حمایت رسانههای انگلیسی، سعودی و صهیونیست) در پی آن هستند که خود را میهنپرست جلوه دهند!
🔻 پینوشت:
پادشاهان ایران باستان، چه خوب بوده باشند، چه بد، مُردند و از بیشتر آنها تکه استخوانی هم باقی نمانده است. ما با استخوان پوسیده دشمنی نمیکنیم. لیکن علیه کسانی که آن پادشاهان را بازیچهای برای اهداف ضد ایرانی و ضد اسلامی قرار دادهاند، مبارزه میکنیم.
▪️ باستاننامه:
#تاریخ_اسلام
🟣 پاسخ به یک گمانه پیرامون معراج پیامبر
🔶 پرسش:
آیا داستان #معراج حضرت محمد رسول الله [ص] از حکایت معراج #ارداویراف زرتشتی اقتباس شده است؟!
☑️ پاسخ:
🔸 داستان معراج پیامبر، طبق قرآن و احادیث از این قرار است که نبیّ اعظم، به امر الهی شبانه از مسجدالحرام در مکه به #مسجد_الاقصی راهی شدند و از آن جا به معراج رفته و از اهل آسمان خبر یافتند.
🔻 چند سالی است که گروهی از باستانگرایان و آتئیستها مدعی هستند که معراج محمد (صلی الله علیه و آله) رونوشت از معراج یک موبد زرتشتی به نام #ارداویراف است.
▪️ در پاسخ میگوییم که معراج پیغمبر ربطی به داستان ارداویراف ندارد. به چند دلیل:
🔹 اردوایراف اصلاً به معراج نرفت. اجازه دهید داستان ارداویراف را بیان کنم. پس از حمله اسکندر، ایمان مردم به دین و آیین زرتشتی ضعیف شد. پس موبدان زرتشتی گرد آمدند و از میان خود، یکی را که اَرتاکویراز (ارداوبراف) نام داشت، برگزیدند و به او سه جام منگ یا همان #بنگ و #حشیش خوراندند. پس او به خوابی عمیق فرو رفت، و در عالم خواب، بهشت و جهنم را دید و از این طریق، پس از مصرف بنگ، حقانیت دین زرتشتی را دریافت.
📚 ارداویرافنامه، ترجمه رشید یاسمی، بند ۲، همچنین: فیلیپ ژینو، ارداویرافنامه، ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار، تهران: انتشارات معین، انجمن ایران شناسی فرانسه در ایران، ۱۳۸۲. و نیز بنگرید به:
The book of ArdaViraf, Translated by Prof. Martin Haug, of the University of Munich, revised from the MS. of a Parsi priest Hoshangji, Chapter 2.
🔸 ارداویراف پس از چند شبانه روز به هوش آمد و آنچه را که دیده بود، بیان کرد و گفتههای او در کتابی به نام #ارداویراف_نامه ثبت و ضبط شده است. این در حالی است که در شریعت اسلام، استعمال مُسکِرات (یعنی هر چیز مَستکننده) حرام است. پس چگونه ممکن است که #معراج پیغمبر از توهّم ارداویراف اقتباس شده باشد؟
▪️ بسیاری از تعالیمی که در #ارداویراف_نامه آمده دقیقاً خلاف تعالیم اسلام است. مثلاً در ارداویرافنامه میخوانیم که وی به رسم دیانت زرتشتی با هفت خواهر خود ازدواج کرد (سند: همان). و نیز ارداویراف در کتابش نوشت: دیدم کسانی که با مادر و خواهر خود رابطه جنسی داشته باشند، در بهشت وارد خواهند شد. همچنین در این کتاب آمده که کشتن خرَفستَران (مورچهها، قورباغهها و لاکپشتها و...) باعث آمرزش گناهان میشود. در حالیکه جمیع این آموزهها در تضاد با تعالیم اسلام است. پس چگونه ممکن است که #معراج پیامبر از داستان ارداویراف اخذ شده باشد؟
🔸 ممکن است گفته شود که بین حکایت معراج پیامبر و داستان ارداویرافنامه، شباهتهایی جزئی وجود دارد. در پاسخ میگوییم: شباهت (حتی اگر زیاد باشد، باز هم) دلیل بر این نیست که یکی از دیگر اخذ شده باشد. حال آنکه بین این دو حکایت، تفاوتها بسیار زیاد و شباهتها بسیار اندک اند.
✍🏻 مهدی رستمی | باستاننامه:
12.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣 پیام اسرائیل به هواداران پهلوی
🔹 در سفر چند وقت پیش رضا پهلوی به اراضی اشغالی، صهیونیستها حتی در نمایش تبلیغاتی خود نیز حاضر نشدند پرچم #شیر_و_خورشید را در کنار پرچم اسرائیل قرار دهند. بلکه پرچم خود را بالاتر نصب کردند تا پیام سَروَری خود را منتقل کنند.
🔸 این تحقیر، تقدیم به همه آنانی که دل در گرو خاندانِ بیگانهپرستِ پهلوی دارند. تقدیم به همه آنانی که به ناحق، رضا پهلوی را کوروشِ زمان میخوانند.
▪️ چرا رضا پهلوی از تاریخ عبرت نمیگیرد؟
🔻 کوروش هخامنشی از اعتماد به یهودیان پشیمان شد، چون آنان را افرادی خودخواه و عهدشکن یافته بود (بنگرید). حتی رضا خان پهلوی، شموئل حَییم (یکی از سران جامعه یهودیان ایران) را اعدام کرد و آب را بر محله یهودیانِ عودلاجان تهران بست تا همگی از تشنگی بمیرند. محمدرضا پهلوی هم، عاقبت از اعتماد به یهودیان پشیمان شد و در آخرین نشست با سران جامعه یهودیان ایران، از خیانتهای آنان گلایه کرد. (بنگرید)
▫️ رضا پهلوی از یک سو ادعای آزادی و انسانیت دارد. از سویی دیگر، به مُشتی کفتار درنده و خونخوار، ابراز ارادت و خاکساری میکند.
▪️ باستاننامه:
تو رفتی و تکهای از تو جا ماند. بوی تو و صدای تو و برق نگاه تو. تو رفتی و از هرکدام تکهای از وجودشان را کندی و با خودت بردی. تو جان و روح بودی در کالبد همهشان. رفتی و این جان را با خودت بردی. مامان و بابا و محسن و مهدیه، نیمهجان شدند بعداز رفتن تو، بعد از رفتنت، لبخندشان کمرنگ شد و خانه، بیصدا. همه در سکوت و انتظار روزها را شب کردند. در رفتن جان از بدن گویند، هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...
#شهید_محمد_رضا_دهقان_امیری
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
🌷 با این شهید، بیشتر آشنا شوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 مسابقه بزرگ کتابخوانی «هفتاد و دومین غواص»
🌷 رزم عاشورایی رزمندگان و شهدای مظلوم غواص
💠 در دوران دفاع مقدس، دنیایی از مجاهدت و جهاد را داریم که زیباترین اوج این معرفت جهادی، رزمندگان غواص بودند.
☘️ گردان غواصی پیشتازانی هستند که ترس را خجالت زده کردند؛ چرا که جنگ بر روی آب و در جایی که شبکهای از سلاحهای مختلف در آن قرار گرفته، کار سادهای نیست و اوج هنر رزمندگان ما، عبور از رودخانههای اروند بود...
📘 «هفتاد و دومین غواص» یک روایت جذاب و متقن است از رزم عاشورایی رزمندگان و شهدای بزرگی چون شهید #علی_چیت_سازیان
🖊 به قلم: حمید حسام
راوی کتاب: کریم مطهری؛ فرمانده گردان شهدای غواص
🥽 مسابقه کتابخوانی هفتادو دومین غواص
🤔 اگر کتاب از معراج برگشتگان حمید داودآبادی را با دقت خوانده باشید، حتما نام مصطفی کاظم زاده در ذهنتان باقی مانده و آن را در گوشه حافظهتان میتوانید پیدا کنید. او رفیق صمیمی داودآبادی بود که اتفاقا قسمت مربوط به خاطرات نویسنده کتاب و او از بخشهای جذاب کتاب شده بود.
💠 همین جذابیت و مورد توجه واقع شدن هم باعث شد تا داودآبادی به فکر این بیفتد که خاطراتش با شهید کاظمزاده را در قالب کتابی مجزا سر و سامان دهد. کتابی که عنوان دیدم که جانم میرود، نام گرفت، ماجراهای این رفاقت سه ساله، ظرفیت بالایی برای دیده و خوانده شدن داشته و یکی از کتابهای پر فروش #نشر_شهید_کاظمی، در حوزه روایت زندگی شهدا، شده
💠 دوران دفاع مقدس، گنجینه تمامی ناپذیری است که هرچه بیشتر به اعماق آن میرویم با ابعاد تازهتر و جذابتری از آن روبرو میشویم. یکی از این ابعاد جذاب و کمتر دیده شده، رفاقت بین رزمندگان بوده است. رفاقتی که گاه آدمها را از برادر خونی بهم نزدیکتر میکرده است و آنقدر ریشهدار و عمیق میشده که تبدیل به اخوت و برادری واقعی میشده است.
👬 ماجرای بین حمید داوود آبادی و شهید مصطفی کاظم زاده نیز از همین برادریهاست. دو نوجوان کم سن و سال که در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی با هم آشنا میشوند و بعد از آن هم با هم راهی جبهه شدهاند و در نهایت نیز شهادت مصطفی، او را از حمید که برادر واقعیاش شده بود، جدا میکند.