eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
141 دنبال‌کننده
59.7هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
آبادان و خرمشهر را بدهیم به صدام، بعداً پس می‌گیریم! 🔹بنی‌صدر معتقد بود جنگ را باید به روش دیپلماتیک حل کرد! اصلا انگار نه انگار که بعثی‌ها با تانک و هواپیما و توپ و لشکرهای پیاده و زرهی ریخته‌اند داخل ایران. 🔹یکی از استراتژی‌های خیانت‌بار «بنی‌صدر» این بود که باید خرمشهر و آبادان را بدهیم به دشمن! 🔹ایده بنی‌صدر بعدها توسط آیت‌الله «هاشمی رفسنجانی» چنین بازگو شد: «چقدر این نماینده‌های خوزستان در مجلس داد زدند و از ته دل گریه کردند. پاسداران آنجا داد می‌‌کشیدند و خواستشان این بود که یک واحد ارتشی برای حمایت از نیروهای درگیر به آنجا برود. بنی‌صدر می‌گفت نمی‌توانیم بفرستیم و نداریم. سعی او بر این بود که خرمشهر و آبادان را بدهیم و نیروهایمان را در شمال حفظ کنیم و بعد که برخود مسلط شدیم، شهرها را پس بگیریم».
❤️❤️تصاویری از کمک‌های مردمی به رزمندگان اسلام در دوران هشت سال جنگ تحمیلی
فرازی از وصیت نامه هنرمند شهید محمدعلی معصومیان. چرا انقلابی که جهان را تکان داده شما را تکان نمی دهد؟بروید بسوی قرآن و نهج البلاغه، ببینید چه خبر است،آیا فساد دنیا را نگرفته،آیا کافران قتل و غارت نمی کنند؟ الان در جنوب لبنان،فلسطین،غوغاست،می‌زنند و می کشند و اموال و ناموس برادران مسلمان ما را به غارت می برند،در جاهایی دیگر مسلمانان را به بردگی می گیرندوبر سر آنها می کوبند و آنها فریاد یاللمسلمین بر می دارند و کسی نیست که به داد آنها برسد.مگر ما مسلمانان را چه شده است که اینگونه بر ما می تازند و ما کمر ذلت خم کرده ایم؟آیا امام حسین(ع)تن به ذلت داده که ما بدهیم؟ ای عاشقان کجایید،ای غیرتمندان کجایید که کربلا و مکه و قدس ما را گرفتند. مگر ما مرده ایم. ضجه آن مادر و کودک معصوم در چنگال کافران را بشنوید و به صورت پرخون آن طفل معصوم که از زیر آوار در آمده و بابا می گوید، دمی بنگرید، که همه ما مسؤلیم.
💠 فرنگیس، دختر کُرد، از اهالی گیلان‌غرب ، که با تبر، یک نفر از سربازان را کشت، یک نفر را اسیر کرد و یک نفر را فراری داد ....
💠 زنی که با تبر یک نفر را کشت، یک نفر را اسیر کرد و یک نفر را فراری داد ⏳ سال 59 بود. عراقی‌ها از مرزهای ایران رد شده‌ و شهر گیلانغرب خالی از سکنه شده بود. خانمی که ساعاتی پیش 8نفر از بستگانش جلوی چشمش شهید شده بودند با پدرش به روستا آمده تا کمی آذوقه بردارد و برگردد به کوه‌های اطراف. اما با سه عراقی برخورد می‌کند. 🔸پایان این ماجرا، یک جسد عراقی است و یک اسیر عراقی و یک عراقی که فرار کرده و زنی که تمام این کارها را با یک «تبر» انجام داده است و حالا دارد سرباز عراقی و تمام تجهیزات همراهش را تحویل پاسداران انقلاب می‌دهد. 💠 «فرنگیس حیدرپور» نماد زن شجاع ایرانی ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ ➖خاطره ملاقات فرنگیس با رهبر ▫️رهیر انقلاب چند سال پیش در سفر به گیلانغرب، با برخی بازماندگان جنگ ملاقات داشتند. ایشان ابتدا با خانواده‌های شهید کشوری، شهید شیرودی و شهید پیچک صحبت کرد و بعد همراه با همراهان به طرف من آمد. ▫️ سلام. ـ سلام رهبرم. ▫️ ایشان چه کسی هستند؟ 🔸سردار عظیمی گفت: «فرنگیس حیدرپور! شیرزن گیلان‌غرب که با تبر یکی از عراقی‌ها را کشت و سرباز عراقی دیگری را اسیر کرد.» رهبر با حرف‌های سردار عظیمی تکرار کرد و گفت: ▫️«بله همان که سرباز عراقی را کشت و دیگری را اسیر کرد. احسنت!» آب دهانم را قورت دادم و گفتم: ـ «خوشحالم رهبرم که به گیلان‌غرب آمدی. قدم روی چشم ما گذاشتی. شهرمان را نورباران کردی.» لبخند زد و گفت: ▫️«چطور این کار را انجام دادی؟ وقتی سرباز عراقی را کشتی نترسیدی؟» ـ گفتم: «با تبر توی سرش زدم. نه نترسیدم.» ▫️خندید و گفت: «مرحبا! احسنت! زنده باشی.» منتظر ماند تا اگر حرفی هست بگویم. با خودم گفتم دردها و رنج‌های من اگرچه زیاد هستند، اما بگذار درد مردمم را بگویم. انگار بچه‌ای بودم که دلش می‌خواست همه غصه‌هایش را به بزرگ‌ترش بگوید. انگار تمام تنم زخمی بود و حرف‌های ایشان مرهمی و تسکينی بود بر دردهایم. 📖 منبع: کتاب فرنگیس(نوشته مهناز فتاحی انتشارات سوره مهر) 🇮🇷
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 صوت | شعر کُردی 💠 به یاد حماسه‌آفرینی های مردم مقاوم گیلانغرب ✍ سروده: حمزه کرمی کلهر // بمناسبت حمله هوایی ۱۹ مرداد ۶۲ که در طی آن، بیش از ۱۰۰۰ نفر از مردم بی دفاع گیلانغرب شهید و مجروح شدند... ⏳ دوران 🇮🇷
10.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم | بمباران هوایی مردم بی دفاع گیلانغرب توسط جنگنده‌های رژیم بعث صدام و به خاک و خون کشیده شدن جمعی از اهالی شهر ⏳ نوزدهم مردادماه 1362 ▫️💠▫️💠▫️💠▫️💠▫️💠 🇮🇷 مقاومت و پایداری در دوران دفاع مقدس بویژه در روز چهارم مهر ماه سال ۵۹ یکی ازافتخارات تاریخی مردم مقاوم این شهر محسوب می شود در هنگام هجوم ناجوانمردانه رژیم بعث به خاک کشورمان مردم گیلانغرب با حداقل امکانات خودشان ارتش عراق که تا دروازه ورودی شهر پیشروی کرده بود زمین گیر کردند و اجازه ندادند شهرشان بدست ارتش بعث عراق اشغال شود و مذبوحانه مجبور به عقب نشینی تا فاصله ۱۰ کیلومتری شد 🇮🇷 در ادامه جنگ ارتش بعث به انتقام شکست سختی که از خورده بود بارها این شهر را مورد حملات هوایی و توپخانه ای قرارداد طوری که در حمله هوایی بعد از ظهر روز ۱۹ مرداد سال ۶۲ بیش از ۱۰۰۰ نفر از مردم بی دفاع گیلانغرب شهید و مجروح شدند 🇮🇷 دفاع مقدس
19.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ممد جبهه ای و مادری خوش غیرت و با صفا 🌷
18.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره از روز اول جنگ تحمیلی مرحوم امیر سرتیپ احمد ترکان
13.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹هفته دفاع مقدس است ،یاد شهیدانمان همواره در قلب ها میماند چون خدا با انها بود وقلب خانه خداوند است
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی قبر بی سنگ 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑 برین خدمت حضرت و از خودشون کمک بخواین سعی کنید که قدر این نعمت عظیم رو که نصیب شهر و کشور ما شده، بدونید هیچ وقت از زیارت غفلت نکنید که خودش یک ادبی هست و رعایت این طور آدابی واجب است.» هیچ وقت از این حرف ها نمی زد بوی حقیقت را حس می کردم ولی انگار یک ذره هم نمی خواستم قبول کنم. بعد از نماز صبح آماده ی رفتن شد خواستم بچه ها را بیدار کنم نگذاشت. هر دفعه که می خواست برود، اگر صبح زود هم بود همه شان را بیدار می کرد و با همه خداحافظی می کرد. ولی این بار نمی دانم چرا نخواست بیدارشان کنم گفت: «این راهی که دارم میرم دیگه برگشت نداره!» یکدفعه چشمم افتاد به حسن، خودش بیدار شده بود انگار همین حرف پدرش را شنید که یکدفعه زد زیر گریه، از گریه اش ما هم به گریه افتادیم؛؛ من و مادر. همیشه وقت رفتنش اگر مادر ناراحت بود و یا من گریه می کردم می خندیدید و می گفت:«ای بابا، بادمجان بم آفت نداره؛ از این گذشته سر راه مسافر هم خوب نیست گریه کنید ولی این بار مانع نشد. می گفت:«حالا وقتشه گریه کنید!» کم کم بچه ها همه از خواب بیدار شدند یکی یکی بوسیدشان و خداحافظی کرد باهاشان ، این سری از زیر قرآن هم رد نشد.فقط بوسیدش و زیارتش کرد و رفت آن روز که او رفت زینب بیست روزه می شد. آخرین بارکه زنگ زد خانه همسایه، چند روزی مانده بود به عید؛ اسفند ماه هزارو سیصد شصت و سه بود.وقتی پرسیدم: «کی می آی؟» 🌑🌕⚫️ 🌕🌑🌕⚫️🌕🌑 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
نماهنگ مادر چشم به راه.mp3
3.53M
من مادرم هم صحبتم با عکس هایت دست خودم که نیست دلتنگم برایت اصلا حواست نیست خیلی دیر کردی ای پهلوانم مادرت را پیر کردی 🎙 #️⃣ #️⃣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄