••|📌🗣|••
✨"استغفـار" قصـه درازیسـت.....
شــروع آن "دنیـــــا".....
ونهـایتـش"بهشت بریــن" است به خواست "خــداونـد"...
پـــــس......
ازگـفتنش"خَستــه" نشـویـد..
وهمیشه ورد زبانتان"استغفار"باشد.
"أستغـفـرالله ربی وأتوب إليـــه"
یڪی از صالحین وبـزرگان
میفرمایـد:هیـچ غذایی وهیـچ دارویی..
بهتـــراز.....
"استغـفـار "
ندیده ونیافتــه ام..
حتی براے بیخوابی،..!
اگراستغفارڪردے
شیـطان میگه:ڪاری میڪنم
تابخوابد....!
بهترازاینست ڪـه به"استغفار"مشغول شود.
💎ازاین ڪلیدطلایی ڪه حلّال همه مشڪلات است غافل نشوید.
🖇•••|↫ #مـنبرمـجـآزۍ
✊ جنایتهای رژیم صهیونی در فلسطین و لبنان، قطعا باعث گسترش، تقویت و تشدید جبهه مقاومت خواهد شد
🔹️رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار بسیجیان: جنایتهای رژیم صهیونیستی هم در لبنان، هم در غزه و فلسطین، عکس آن چیزی است که آنها میخواهند ایجاد میکند؛ یعنی مقاومت را تقویت و تشدید میکند. این یک قاعده کلی است، این هیچ برو برگردی ندارد.
✏️ جوان غیور فلسطینی و جوان غیور لبنانی میبیند که اگر در میدان مبارزه باشد، خطر هست؛ اگر در میدان مبارزه هم نباشد، باز هم خطر تهدید دشمن هست.
✏️ خب برای این جوان غیور دیگر راهی باقی نمیماند جز مبارزه. او را وادار میکنید به مبارزه. این احمقها به دست خودشان جبهه مقاومت را دارند توسعه میدهند، تشدید میکنند.
✏️ این یک الزام قطعیاست و تخلف ناپذیر است و بنده امروز میگویم، جبهه مقاومت هر اندازه گسترش دارد، فردا این گسترش چند برابر خواهد شد. ۱۴۰۳/۹/۵
✨﷽✨
#داستان_فوق_العاده_زیبا
🔴جوان کفن دزد
یک روز معاذ بن جبل در حالی که گریه می کرد به رسول اکرم (ص) وارد شد و سلام کرد، حضرت بعد از جواب سلام علت گریه اش را جویا شد. معاذ عرض کرد: یا رسول اللَّه جوانی رعنا و خوش اندام بیرون خانه ایستاد و مانند زن بچه مرده گریه می کند و در انتظار است که شما به او اجازه ورود دهید وحضرت اجازه ورود دادند جوان وارد شد. حضرت فرمودند: ای جوان چرا گریه می کنی؟ جوان گفت: ای رسول خدا گناهی مرتکب شده ام که اگر خدا بخواهد به بعضی از آنها مرا مجازات کند، بایستی مرا به آتش قهر دوزخم برد و گمان نمی کنم که هرگز مورد بخشش و آمرزش قرار بگیرم. حضرت فرمود: آیا شرک به خدا آورده ای؟ گفت نه. حضرت فرمود: قتل نفس کرده ای؟ گفت نه. حضرت فرمود: بنابراین توبه کن که خدا ترا خواهد بخشید و لو بزرگی گناهانت به اندازه کوهها عظیم باشد.
گفت: گناهانم از آن کوههای عظیم بزرگتر است. حضرت فرمود: پروردگار متعال گناهانت را می آمرزد و لو به بزرگی زمین و آنچه در آن است، بوده باشد. جوان گفت: گناهان من بزرگتر است. حضرت با حالت غضب به او خطاب فرمود: وای بر تو ای جوان گناهانت بزرگتر است یا خدای متعال؟ جوان تا این سخن را از پیغمبر شنید خودش را به خاک انداخت و گفت منزه است پروردگار من، هیچ چیز بزرگتر از او نیست. در این موقع حضرت فرمود: مگر گناه بزرگ را جز خدای بزرگ کسی دیگر هست که ببخشد؟ جوان گفت: نه یا رسول اللَّه.
جوان گفت: یا رسول اللَّه، هفت سال است که به عمل زشتی دست زده ام؛ به گورستان می روم و قبر مردگان را نبش کرده و کفن آنها را میدزدم. این اواخر شنیدم دختری از انصار از دنیا رفته. من هم طبق معمول به منظور سرقت کفن او به جستجوی قبرش رفتم. تا اینکه قبرش را پیدا کردم رویش یک علامت گذاشتم تا شب بتوانم به مقصودم برسم و کفن را بربایم. سیاهی شب همه جا را فرا گرفته بود آمدم سر قبر دختر و گورش را شکافتم. جنازه دختر را از قبر بیرون آورده و کفنش را از تنش بیرون آوردم، بدنش را برهنه دیدم آتش شهوت در وجودم شعله ور شد نگذاشت تنها به دزدی کفن اکتفا کنم، از طرفی وسوسه های فریبنده نفس و شیطان، نتوانستم نفس خود را مهار کرده و خود را راضی به ترک آن کنم. خلاصه آنقدر ابلیس، این گناه را در نظر زیبا جلوه داد که ناچار با جسد بیجان آن دختر به زنا مشغول شدم بعد جنازه اش را به گودال قبر افکندم و بسوی منزل برگشتم. هنوز چند قدمی از محل حادثه نرفته بودم که صدائی به این مضمون بگوشم رسید: ای وای بر تو از مالک روز جزا چه خواهی کرد؟! آن وقتی که من و تو را به دادگاه عدل الهی نگه دارند؟! وای بر تو از عذاب قیامت که مرا در میان مردگان برهنه و جُنب قرار دادی؟!
بله یا رسول اللَّه شنیدن این کلمات وجدان خفته مرا بیدار کرد تا اینکه به حکم وظیفه وجدان برای بخشش گناهانم از خدای بزرگ خدمت شما آمده ام تا به برکت وجود شما خداوند از سر تقصیرات من درگذرد. اما به نظرم به قدری گناهانم بزرگ است که حتی از بوی بهشت هم محروم خواهم ماند. یا رسول اللَّه آیا شما در این مورد نظر دیگری دارید که من انجام دهم؟! پیغمبر اکرم (ص) فرمود: ای فاسق از من دور شو. زیرا ترس از آن دارم که آتشی بر تو نازل شود و عذاب تو مرا متأثر کند. جوان گنهکار از پیش روی پیغمبر رفت و پس از تهیه مختصر غذائی سر به بیابان گذاشت و در محلی دور از چشم مردم به گریه وزاری و توبه پرداخت، لباسی خشن بر تن و غل و زنجیری هم به گردن انداخته آنگاه با تضرع و زاری روی به آسمان کرد و مناجات کنان پروردگار خود را میخواند، بارالها هر وقت از من راضی شدی به رسولت وحی نازل کن تا مرا مژده عفوت دهد و اگر نه آتشی بفرست تا در این دنیا به کیفر اعمالم معذب شوم. زیرا من طاقت عذاب آخرت تو را ندارم.
دیری نپائید که در اثر نیایش صادقانه اش، خداوند رحیم او را عفو فرمود و بر پیامبرش این آیه را فرستاد: «و الّذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکرواللَّه فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الاّ اللَّه...»(1) رسول خدا از نزول این آیه شریفه در جستجوی جوان مذبور بر آمد و معاذبن جبل تنها کسی بود که اقامتگاه آن جوان را بلد بود و نشان پیغمبر(ص) داد. حضرت با گروهی از یارانش به محل آن جوان آمدند. وقتی که رسیدند دیدند که جوان از ترس عقوبت الهی دست نیایش بسوی حقتعالی دراز کرده و همچون ابر بهاران از دیدگانش اشک می بارد جلو آمده غل و زنجیر را از گردنش برداشتند و بوی مژده آمرزش و عفو الهی را رساندند. سپس رو به اصحاب کرده فرمودند: جبران کنید گناهان خود را همانطور که بهلول نبّاش جبران کرد.
📚(1) آل عمران،134.
📚منبع: قصص التوابین؛داستان توبه کنندگان
اِی ماهِ تابان ای آفریده شده یِ درخشان ای راه رونده یِ شتابان ای پدید آورنده یِ زمان من باور دارم به آن آفریدگاری که با تو تاریکی را روشن و نادیدنی ها را نمایان کرد و با گردشِ تو چشمانِ ما فرو رفتن و بر آمدنِ تو را در آسمان می بیند پس چه شگفت انگیز است آن برنامه ریزی که پروردگار در کارِ تو کرده است و چه باریک است آن ساختاری که در کارِ تو به کار برده است و تو را کلیدِ ماهی نَو برایِ کاری نَو ساخته است
پس اینک ای ماهِ تابان در این هنگامه یِ شب از آفریدگار آن سرنوشت ساز و چهره پردازِ من و تو می خواهم که بر محمد و خانواده یِ او ( علی و فاطمه و حسن و حسین ) درود فِرِستد و تا ما هم با درود بر آن پیشگامانِ فرمانبری از خدا این ماهِ نَو و روزهایِ آن بر ما خجسته و سودمند و سرشار از خوشبختی و برکنار از شور بختی باشد و از پاکیزه ترین و سپاسگزار ترین کسانی باشیم که بر ماه می نگریم زیرا تو دهنده یِ داده ها و پذیرایی هایِ بزرگ و پاکیزه ای سِتُرگ هستی
چکیدهای از نيايش چهل و سوم صحیفه سجادیه
برگردان به پارسی ناب از محسن تاجیک
۱۴۰۳/۹/۱ هجری شمسی
به نام خدایِ گرداننده
فردوسی در این سروده می گوید
رستم به گرسیوز گفت برایِ درخواستِ آشتی از سویِ افراسیاب ما باید بسیار اندیشه کنیم و از هر کسی که در این زمینه آگاهی دارد باید پرس و جو کنیم و با یکدیگر هم اندیشی کنیم
خدایِ گرداننده = خدایی که برنامه یِ او برایِ گرداندن و اداره کردنِ جهان همان راه و روش ِمهربانانه و دلسوزانه است و برایِ اینکه دیگران هم با این راه و روش ِ او همراه و هماهنگ شوند بهرهبرداری از راهنمایی هایِ قرآنی را سفارش کرده است
زیر نویس به پارسی ناب از محسن تاجیک
۱۴۰۳/۸/۷ ؟هجری شمسی
به نام خدایِ جهان پَرور
فردوسی در این سروده می گوید
سیاوُش به رستم گفت به افراسیاب پیام بده که اگر در برنامه یِ آشتی و سازش با ما ایرانیان راستگو هست باید صد تا از خویشاوندانِ نزدیکش را به عنوانِ گِروگان به ما بدهد تا آنگاه که برنامه یِ آشتی بی هیچ گونه نیرنگی پایان پذیرفت ما هم گروگان ها را آزاد خواهیم کرد و اینگونه این رایِ تاریک و اندیشه هایِ بدبینانه یِ ما روشن گرانه و خوش بینانه خواهد شد و آشتی به انجام خواهد رسید
رایِ تاریک = رای و اندیشه و دیدگاهِ تاریک و بدبینانه
خدایِ جهان پَرور = خدایی که پرورش دهنده یِ جهانیان به سویِ خوبی ها و نیکوکاری هایِ پایدار با دانش است و کسانی که ارزشِ دانش را ندانند با آتش پاک و ناب خواهند شد
زیر نویس به پارسی ناب از محسن تاجیک
۱۴۰۳/۸/۱۰ هجری شمسی
به نام خدایِ خردمند
فردوسی در این سروده می گوید
سیاوُش به گرسیوَز فرستاده یِ افراسیاب گفت که به افراسیاب بگوید کسی که سرانجام و پیامدهایِ جنگ افروزی و بدکاری را با دیده یِ تیز بینِ خودش ببیند سزاوار و شایسته است که از راهِ اهریمنی یِ خودش بازگردد زيرا این افراسیاب بود که اندیشه یِ کشور گُشایی او را از پیامدهایِ درد بارِ بی فرزند شدنِ پدر و مادرها و بی پدر و مادر شدنِ فرزندان و ویرانه شدنِ کشورها باز می داشت ولی با شکستش از ایرانی ها و کُشته شدنِ برخی از خویشاوندانش هوشیار شد و به آشتی روی آورد
کو = که او
سَزَد = سزاوا و شایسته است
زیر نویس به پارسی ناب از محسن تاجیک
۱۴۰۳/۸/۱۵ هجری شمسی
🍃تقویم را نگاه میکنم. امروز #پنجم_آذر است و دقیقا هفتاد و هفت روز دیگر تا سالگرد #پیروزی_انقلاب مانده.
🍃هوس میکنم کمی در آن سال ها بچرخم، در روز های پرشور #تظاهرات. اینبار منبع سر و صدای انقلابیون در #گرگان بود. مثل امروز در این ساعات در مسیر #امامزاده_عبدالله گرگان همین حال و هوا غالب بود. درست هفتاد و هفت روز تا بیست و دو بهمن مانده بود. فضا شدیداً متشنج بود. سربازان #رژیم از هر طرف تیراندازی میکردند، آواز گلوله ها و شعارهای #تظاهرکنندگان در هم آمیخته بود.
🍃تظاهرات تا آخرشب به همان شور قبل ادامه داشت. بیش از صد نفر #مجروح شده بودند و دقیقا چهارده نفر به ضرب گلوله #شهید شدند. از بین این چهارده نفر #صدیقه همانی بود که به هوایش به آن سالها رفتم، البته تاریخ پنج آذر هم بهانه خوبی بود برای یاد کردن از او.
🍃اویی که در #اسفند هزار و سیصد و بیست و هشت در گرگان متولد شد. به خاطر ارادت مادرش به #فاطمهزهرا(س) نامش را صدیقه گذاشتند. صدیقه پروانه!
🍃میگفتند در #بحبوحه آن سالها صدیقه را یک جای مشخص پیدا نمیکردی! هرجا تظاهرات بود در شهر، خودش را میرساند تا به قول خودش به #تکلیف_شرعی و دینیاش عمل کند و دیگران را هم آگاه کند.
🍃آن روز هم صدیقه رفته بود تا همگام با تظاهرکنندگان شعار دهد. میخواست مثل بقیه حضورش را، #ایستادگیاش را ثابت کند. و ایستادگی صدیقه با خونش تضمین شد...
🍃به وقت پنجم آذر هزار و سیصد و پنجاه و هفت صدیقه پروانهوار و با فراغ بال به سوی پروردگار خویش پرواز کرد.
♡سالگرد #شهادتت_مبارک پروانه!♡
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
🥀به مناسبت سالروز #شهادت
#شهیده #صدیقه_پروانه
📅تاریخ تولد : ۱۸ اسفند ۱۳۲۸
📅تاریخ شهادت : ۵ آذر ۱۳۵۷
🥀مزار شهید : گلزار شهدای امامزاده عبدالله
🕊محل شهادت : گرگان
#گرافیست_الشهدا