#کیک_سیب 🍰 😋
▫️دو عدد سیب
▫️ارد 1.5 پیمانه
▫️تخممرغ یک عدد
▫️دارچین یک ق چ
▫️بکینگ پودر یک ق غ
▫️شیر ولرم یک پیمانه
▫️روغن مایع نصف پیمانه
▫️وانیل یک چهارم ق چ
▫️شکر پنج ق غ
▫️دو ق هم برای کف تابه
🔸اول تابه رو با کره چرب کنید
دو ق شکر رو پراکنده پخش کنید کفش
شعله پخش کن رو بزارید روی حرارت تا گرم بشه
تو ظرفی تخم مرغ رو بزنید از لختگی دراومد شکر و وانیل رو اضافه کنید دو سه دقیقه با همزن دستی ترکیب کنید بعد شیر و روغن رو اضافه کنید مخلوط که شد ارد و بکینگ پودر الک شده و دارچین رو اضافه کنید تا ترکیب بشه
بعد سیب هارو ورقه کنید خیلی نازک نزنید بعد وسطش رو با در بطری یا ماسوره خالی کنید بچینید کف تابه مواد رو بریزید روش درب تابه دمکنی بزارید ک اجازه بدید رو حرارت بپزه برای من ۳۵ دقیقه زمان برد.
بعد خارج کنید نو ظرف سرو و به دلخواه تزیین کنسد
✍🏻طرز تهیه سس سیر فست فودی (سس توم لبنانی)
مواد لازم
🥛سیر پاک کرده یک سوم لیوان
🧊 آب یخ دو قاشق غذاخوری
🍾 روغن زیتون یک و نیم لیوان
🧊 آب لیمو چهار قاشق غذاخوری
🧂 نمک به میزان دلخواه
✨روش تهیه
🧄سیرها را با آبلیمو داخل همزن یا بلندر می ریزیم و با دور متوسط روشن میکنیم. بعد از یک دقیقه با لیسک همزن را تمیز کرده و دور مخلوط کن را روی دور کند میگذاریم و روغن را آهسته و پیوسته به آن اضافه میکنیم تا بافت یکدست و سفیدی شبیه بافت سس مایونز به دست بیاید، که اصطلاحاً به آن ایمالسیفای (emulsify) هم گفته میشود.
🧊در آخر آب یخ را به آن اضافه می کنیم و نمک (دلخواه) را اندازه میکنیم. سس سیر فست فودی ما آماده است.
🧄اگر این سس سیر برای شما خیلی غلیظ بود می توانید آن را با یک چهارم لیوان ماست و سس مایونز رقیق کنید تا به ذائقه شما نزدیک شود.
#کاپ_کیک
#کاپ_کیک_لیمو_و_چای_پنیری
مواد لازم:
▫️ کره صد گرم
▫️شکر دانه ریز صد گرم
▫️تخم مرغ زده شده یک عدد
▫️زرده تخم مرغ یک عدد
▫️شیر پنجاه گرم
▫️چای ترش تی بگ یک عدد
▫️آرد صد و چهل گرم
▫️بیکینگ پودر یک قاشق چایخوری
▫️پنیر چدار رنده شده پنجاه گرم
▫️لیموترش یک عدد.
طرز تهیه:
تی بگ را در شیر با شعله کم می جوشانیم تا عطر آن خارج شود. سپس چای تی بگ را باز و با شیر مخلوط کرده و کنار می گذاریم تا خنک شود.
شکر و کره را با دور تند همزن می زنیم تا یکدست شود. تخم مرغ و زرده را اضافه کرده و می زنیم. بیکینگ پودر را با آرد مخلوط کرده و کم کم اضافه می کنیم. پنیر و پوست لیمو را که ریز رنده کرده ایم با مواد مخلوط می کنیم. در آخر مواد را به آرامی با شیر مخلوط کرده. .سه چهارم کپسولها را از مواد پر کرده و در فر که از قبل با دمای صد و پنجاه درجه گرم شده به مدت پانزده تا بیست دقیقه قرار می دهیم. پس از سرد شدن سرو می کنیم
.
9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نون ریحون
نون ریحون (نان ریحون) یک پیشغذای عالی
سس ریحون:
قارچ: 4 عدد
ریحون: 1 لیوان
مایونز: 4 قاشق غذا خوری
نمک و فلفلسیاه
روغن زیتون: 6 قاشق غذاخوری
.
خوب همه موارد رو با غذاساز یکدست کنید، روی نون تست بمالید، پنیر پیتزا بزنید، کنجد و ریحون تازه بریزید و اون رو توی فر با دمای 200 درجه(که از قبل داغ کردید) بزارید تا زمانی که پنیر تُست بشه.
نوش جونتون
#ایـده 🔮
#خـلاقیـت 💡
#خـانه_داری 🎀
.
این شعر تقدیم به تمام متولّدین دهه های سی ، چهل، پنجاه و شصت؛ که اکنون خودساخته ترین پدران و مادران این سرزمین هستند :
من پُرم از خاطرات و قصه های کودکی
این که روباهی چگونه می فریبد زاغکی !
قصّهٔ افتادنِ دندانِ شیری از هُما
لاک پشت و تکّه چوب و فکرهای اُردکی !
قصّهٔ گاو حسن ، دارا و سارا و امین
روزٍ بارانی ، کتابٍ خیسٍ کُبری طِفلکی !
تیله بازی درحیاط و کوچه و فرشِ اتاق !
بر سرِ کبریت و سکه ، یا که درب تَشتکی !
چای والفجر و سماور نفتیِ کُنجِ اتاق
مادرم هرگز نیاورد استکان بی نعلبکی !
داستانِ نوک طلا با مخمل و مادر بزرگ !
در دهی زیبا که زخمی گشته بچّه لَک لَکی !
هاچ زنبور عَسل ، نِل در فراق مادرش !
یادٍ دوران اوشین و نقطه های برفکی !
هشت سال از دورهٔ شیرین امّا تلخِ ما
پر ز آژیرِ خطر با حمله های موشکی !
تا کجاها می برد این خاطره امشب مرا
کاش می رفتم به آن دورانِ خوبم ، دزدکی !
یاد آن دوره همیشه با من و در قلبٍ من
من به یاد و خاطراتت زنده ام ، ای کودکی !
دفترٍ مشقِ دبستانم ببین
پر ز مُهرِ آفرین ، صد آفرین !
راستی آن دفترِ کاهی کجاست ؟!
عکس حوض آبِ پُر ماهی کجاست ؟!
باز آیا ریز علی ها زنده اند ؟!
در حوادث جامه از تن کنده اند ؟!
کاش حالا خاله کوکب زنده بود !
عطرِ نانش خانه را آکنده بود !
ای معلّم خاطر و یادت به خیر
یادٍ درسِ آب بابایت به خیر !
هرکجا هستید ، هستی نوش تان !
کامیابی گرمیِ آغوشتان !
هم کلاسی های سالِ کودکم
دستهگلهایی ز یاس و میخکم !
باز از دل می کنم یادٍ شما
یادِ قلبِ سادهٔ شادِ شما
آدمی سر زنده از یاد است ، یاد !
رمزِ عمرِ آدمیزاد است یاد !
شادتان میخواهم و شادم کنید !
همکلاسی های من یادم کنید !
💕💛💕💛
✨✨
✨
#ما_ثابت_میکنیم_مذهبی_ها_عاشقترند 🌹
رمانہ عاشقانہ شبانہ
📝 #قسمت_سی_و_ششم_اینک_شوکران۱
به همه چیز دقیق بود، حتی توی شوخی کردن....😊
به چیزایی توجه می کرد و حساس بود🤔 که تعجب می کردم.😳
گردش🏞 که می خواستیم بریم اولین چیزی که بر می داشت کیسه ی زباله بود. مبادا جایی که میریم سطل نباشه چیزایی که می خوریم🍎🍊🍌 آشغالش آب داشته باشه....!
همه چیزش قدر و اندازه داشت.
حتی حرف زدنش.
اما من پر حرفی می کردم...!!😮
می ترسیدم😨 در سکوت به چیزی فکر کنه که من وحشت داشتم.......😱
نمیذاشتم وصیت بنویسه...📝
می گفتم: "تو با زندگی و رفتارت وصیتاتو کردی. از مال دنیا💰 هم که چیزی نداری."
به همه چیز متوسل می شدم🙏 که فکر رفتن رو از سرش دور کنم.....
همون روزا بود که از تلویزیون📺 اومدن خونمون....
از منوچهر خواستن خاطراتش رو بگه که یه برنامه بسازن🎬 منوچهرم گفت...
دو سه ماه خبری از پخش برنامه📀 نشد....
میگفتن (کارمون تموم نشده.)💽
یه شب منوچهر صدام زد...
تلویزیون برنامه ای از شهید مدنی نشون می داد.🎞
از بیمارستان🏥 تا شهادت🌹 و بعد تشییعش رو نشون
داد....😔
اونم جانباز شیمیایی بود...😭
منوچهر گفت: "حالا فهمیدم...🤔 اینا منتظرن کار من تموم شه..."😢
چشماش پر اشک شد....😭
دستش رو آورد بالا☝️ با تاکید رو به من گفت: "اگه این بار زنگ زدن📞 بگو بدترین چیز اینه که آدم منتظر مرگ کسی باشه تا ازش سوژه درست کنه....😡 هیچ وقت بخشیدنی نیست..."😣
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
❣
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✨✨
✨
#ما_ثابت_میکنیم_مذهبی_ها_عاشقترند 🌹
رمانہ عاشقانہ شبانہ
📝 #قسمت_سی_و_هفتم_اینک_شوکران۱
《فرشته هم نمی توانست ببخشد...
هر چيزی که منوچهر را می آزرد،😑 او را بیشتر آزار می داد. انگار همه غریبه شده بودند...🙄
چقدر بهش گفته بود گله کند و حرف هایش را جلوی دوربین 🎥 بگوید...
هیچ نگفت😶 اما فرشته توقع داشت روز جانباز از بنیاد کسی زنگ بزند☎️ و بگوید یادشان هست...
چه قدر منتظر مانده بود....🤔
همه جا را جارو کشیده بود، پله ها را شسته بود. دستمال کشیده بود، میوه ها🍌🍊🍎🍓 را آماده چیده بود و چشم به راه تا شب🌙 مانده بود.
فقط به خاطر منوچهر که فکر نکند فراموش شده.....👤
نمی خواست بشنود👂 "کاش ما همه رفته بودیم."
نمی خواست منوچهر غم این را داشته باشد که کاری از دستش بر نمی آید، که زیادی است...😞
نمی خواست بشنود «ما را بیندازید توی دریاچه ی نمک، نمک شویم اقلا به یک دردی بخوریم."》😟
همه ی ناراحتیش می شد یه حلقه اشک توی چشمش😢 و سکوت می کرد.😷
من اما وظیفه ی خودم می دونستم که حرف بزنم، اعتراض کنم، داد بزنم😲 توی بیمارستان ساسان که چرا تابلو می زنید «اولویت با جانبازان♿️ است»، اما نوبت ما رو می دید به کس دیگه و به ما میگید فردا بیاید....
چرا باید منوچهر آنقدر وسط راهرو بیمارستان🏥 بقیةالله بمونه برای نوبت اسکن که ریه هاش عفونت کنه و چهار ماه به خاطرش بستری شه....🛌
منوچهر سال هفتاد و سه رادیوتراپی شد،💉 تا سال هفتاد و نه نفس عمیق که می کشید می گفت: "بوی گوشت سوخته رو از دلم حس می کنم."🙊
این درد ها رو می کشید😤 اما توقع نداشت از یه دوست بشنوه "اگه جای تو بودم حاضر بودم بمیرم از درد اما معتاد نشم."🙄
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
❣
✨ بامــــاهمـــراه باشــید🌹