شهیدی که شام عروسی اش نان و پنیر بود
خواستگارها آمده، نیامده پرس و جو می کردم که اهل نماز و روزه هستند یا نه...
حمید هم مثل بقیه، اصلا برایم مهم نبود که خونه دارد یا نه، وضع زندگیش چطور است یا درآمدش چقدر است.
این ها معیار اصلیم نبود، شکر خدا حمید از نظر دین و ایمان کم نداشت و این خصوصیتش مرا به ازدواج با او دلگرم می کرد.
حمید هم گفته وقتی خودش حجاب و عفت مرا دیده و به اعتقادم درباره امام و ولایت فقیه و انقلاب اطمینان پیدا کرده در تصمیمش برای ازدواج مصمم تر شده بود.
✅راوی همسر شهید حمید ایرانمنش
کتاب چریک خاطرات سردار شهید حمید ایرانمنش می باشد.
#شهید_حمید_ایرانمنش🕊🌹
#اللهم_ارزقنا_شهادت 🌷🕊🌷
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#چهارشنبه_های_زیارتی
#وقت_سلام
35.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 "در پیشگاه کریمه"
🌍حرم مطهر از نگاه گردشگران بین المللی
♦️با حضور حجت الاسلام و المسلمین حسینی
🔘امور بین الملل آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه علیها السلام
▪️◾️🔳◾️▪️
نگاهم کردی و دیگر نگاهم را عوض کردم
به نور اشک، دنیای سیاهم را عوض کردم
📸 سیده زهرا آل هاشم
#عرض_ارادت
▪️◾️🔳◾️▪️
23.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)
#کلیپ_تصویری
#شب،طلوع ویژه برنامه فاطمی
🎤سیدامیرحسینی
🎵کلمینی...
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_محمودرضا_بیضایی*
✍از تبریز تا دمشق / #قسمت_پانزدهم
🔹همه مان را رنگ کرد و رفت.!
هیچ وقت "التماس دعا" نمی گفت. یادم نمی آید این لفظ را از او شنیده باشم. هیچ وقت "قبول باشه" هم از او نشنیدم. می دانستم شهادتش حتمی است، برای همین یکی دو باری از او طلب شفاعت کردم؛ اما سکوت کرد و هیچ وقت حتی از سر شکست نفسی نگفت مثلا 《ما لایق نیستیم》 یا 《ما را چه به این حرفها!》 هیچ وقت از معنویات حرف نمی زد. تا جایی که می توانست آدم را می پیچاند که حرفی از زبانش راجع به معنویات نکشی. سلوک معنوی اش بسیار مکتوم بود و از هر حرف یا هر حرکتی که کوچک ترین حکایتی از تقوای او داشته باشد، همیشه پرهیز می کرد. معامله ای را که با خدا کرده بود تا آخر برای همه کتمان کرد و زهدی به کسی نفروخت و بالاخره اینکه، همه را رنگ کرد و رفت
🔹صاف صاف
از هم پول قرض می گرفتیم. هر وقت پول لازم داشتم، اگر هیچ طوری جور نمی شد، به محمودرضا زنگ می زدم و جور می شد. این طور نبود البته که همیشه پول داشته باشد، اما با این همه نمی گفت (ندارم). همیشه می گفت:《 جور میشه، یه شماره کارت بده.》و بعد از یک ساعت پیامک می داد که (واریز شد.) می دانستم که این جور وقت ها از کسی برایم قرض گرفته است. این از خصوصیاتش بود. به دفعات پیش آمده بود. هیچ وقت هم نشد که طلبش را بخواهد. یکی دو هفته قبل از آخرین سفرش به سوریه، پیامک داده بود که مبلغی پول لازم دارد و آخرش هم نوشته بود:《زود برمی گردانم.》چند ماه قبلش، من کمی بیشتر از این مبلغ از او قرض کرده بودم و قرار بود تا آخر خرداد ۱۳۹۳ برگردانم. برایش نوشتم:《نمی خواهم برگردانی؛ بگذار من با تو صاف کنم بعدا.》 در جوابم نوشت:《صافیم》، در حالی که نبودیم. محمودرضا واقعا از دنیای خودش صرف نظر کرده بود.
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
🌷🕊🍃
پرده از چشمهایت ڪنار بزن
تا خورشید بار دیگر 🌤
در جغرافیاے من طلوع ڪند
#صبح من
با چشمهاے تو
بخیر مےشود اے #شهید
#شهید_محسن_حججی💔
#ظهر_و_عاقبتمون_شهدایی🕊
هر که در عشق
سر از قلّه برآرد هنر است
همه تا دامنهی کوه تحمل دارند
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#رزمندگان_لشکر۴۱ثارالله
#ظهرتون_شهدایی 🌷